بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به همگی دوستان گرامی
من یک دختر 25 ساله دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد هستم.از تابستان 91 به ازدواج فکر کردم و خواستگارهایم را راه دادم. برایم در جریان یکی از خواستگاری ها اتفاقاتی با پیامد افتاد که حتما مصلحت بوده.و خدا را شکر میکنم.به خاطر اون جریانات و مشغولیت های ذهنی خواستگارهای پی در پی.و همینطور تحریم ها ،امکانات دانشگاه و...نتونستم پایان نامه ام را به طور جدی شروع کنم.من قبلا به ازدواج تمایلی نداشتم و از اون دخترهایی بودم که تا بهم پیشنهاد خواستگاری می دادند بدون هیچ آنالیزی رد می کردم و میگفتم می خوام ادامه تحصیل بدم.الان فکر می کنم کاش همون حس قدیمم را داشتم.عید امسال به مسافرت رفتم و خدا را شکر تونستم جریاناتی را که موجب آزردگی روحی ام شده بود را با لطف خدا کاملا فراموش کنم(لطفا از اون جریانات ازم نپرسید)خلاصه اینکه حالم خیلی خوب شده(که بخشی از آن را مدیون استفاده ازمطالب این تالار هستم).
می خوام تازه کارم را با توکل به خدا شروع کنم اما به دلایل زیر تمرکز ندارم!
1)حس ازدواج در من تازه بیدار شده و در این شرایط پایان نامه همش دوست دارم تنها نباشم و کسی بود که مراحل من راطی کرده بود و من را درک می کرد و بهم دلداری میداد.
2)ازطرفی چند خواستگار دارم (که البته فکر کنم فعلا یکیشون را راه بدم).با توجه به تجربه های خواستگاری های قبلم فکر کنم اگر فرایند خواستگاری را شروع کنم ؛نتونم روی درسم تمرکز داشته باشم.چون ازدواج مهمترین اتفاق زندگی هر انسانی است و من نمی خوام بعدا پشیمون بشم.(معیارهای زیاد و اساسی هم دارم)
از طرفی هم تمایل دارم صورت مساله را کاملا پاک کنم و مثل قدیم بگم فعلا قصد ازدواج ندارم!اما متاسفانه احساسم مثل قدیم نیست.
3)وقت کم برای پایان نامه که خیلی استرسش را دارم.
الان دوست دارم خواستگار راه ندم ولی به دلیل اصرار دیگران و بالارفتن سن و احساس عذاب وجدان(که شاید اون آدم معیار های من را می داشت و به دلم می نشست) فکر کنم نشه.
خواهش می کنم اگر کسی تجربه اینکه پایان نامه اش را نسبتا دیر شروع کرده و در اون شرایط یک مشکل دیگه هم داشته(مثل چند خواستگار) و می تونسته روی هردو هم فکر کنه و تمرکز داشته باشه و در آخر هم پایان نامه اش خیلی عالی شده باشه،بگه!!!
از راهنمایی هاتون هم قبلا صمیمانه متشکرم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)