به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 آبان 90 [ 20:50]
    تاریخ عضویت
    1390-8-26
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    962
    سطح
    16
    Points: 962, Level: 16
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    تلاطم عشق يا تنهايي!

    سلام دوستان
    قبل از هرچيز ميخوام تشكر كنم از مدير همدردي كه همچين سايت اموزنده و خوبي رو گذاشتن كه امثال ما جوونا بتونيم حرفاي دلمونو بزنيم و از مشورت شما دوستان بهره مند بشيم
    من دختر ي هستم تقريبا24ساله 1سال هم ميشه فارغ التحصيل شدم تو زمان دانشجويي دل به مهر پسري داده بودم كه شناخت ناصحيحي نسبت بهش داشتم و مدت زمان زيادي كشيد تا تونستم اون رابطه رو فراموش كنم و تو اين مدت سعي ميكردم خودمو با كار و يادرس سرگرم كنم بعد از يه مدتي همش حس ميكردم چيزي در درونم هست كه بيداد ميكنه و نميتونم اونو بروز بدم نه ميتونستم درموردش باكسي دردل كنم و نه اينكه توخودم بريزم هرچي بيشتر زمان ميگذشت اين نيازم در من بيشتر ميشد اين هم چيزي نبودچز تنهايي نداشتن يار همدم يه دوست از جنس مخالف كه عاشقم باشه دوسم داشته باشه يابرام دل بسوزونه و اين مسئله با گذر زمان خيلي بيشتر ميشد بخصوص وقتي كه همسن و سالهاي خودمو ميديدم كه ياري در كنارشونهست كه دست در دست هم هستن و همديگرو دوست دارن و بهم عشق ميورزن حتي تو تلوزيون يا ماهواره من شاهد اين تصاوير بودم كه خودم از داشتن اونها محروم بودم
    نميدونم علت چي هست من دختر بدشكل و بدقيافه اي هستم نيستم يك دختر كاملا معمولي هم از نظر قيافه هم از نظر تيپ و اخلاقي اما كسي نبود كه بخواد من رو زيبا يا ايده ال بببينه و يا عاشقمم بشه و منو بخاطر خودم بخاد اين موضوع به قدري براي من پررنگ شده بود كه تمام فكر و ذكر من رو بخودش مشغول تر كرده بو د و نميتونستم هيچ جور از ش بگذرم تمام ابعاد وجود منو پركرده بود بخصوص اينكه در گذشته رابطه عاشقانه داشتم و در پي اين بودم كه يك بار ديگه رابطه عاشقانه باكسي داشته باشم كه دوسم داره
    اما نبود كه نبود
    خلاصه من مدتي به اين فكر افتادم كه شايد از محيط نت بتونم فرد مورد نظرم رو پيداكنم اما نت رفتن و همانا و بدتر شدن حال و روزم همانا مدام باادماي مختلف صحبت ميكردم حتي قرار ملاقات ميزاشتم اما هيچكدومشون صلاحيت عشق ورزي رو نداشتن و تو اين رابطه خيلي سرافكنده شدم حتي اون كسايي همكه به نظرم خيلي خوب ميومدن با يه نگاه اول ميرفتن و ديگه پيداشون نميشد كم كم داشتم به اين نتيجه ميرسيدم حتي ايرادي در من هست كه بايد اصلاح كنم تا اينكه تو همين قرارها با پسري برخوردم كه يك سال از من كوچكتر بود ا ز لحاظ سني شايد ولي از نظر اخلاقي يا رفتاري كمي حس كردم بيشتر از سنش هست يا حد اقل شايد من نسبت به سنم كمتر هستم كه اين فكرو ميكردم
    خلاصه در اولين ملاقات كه باهاش داشتم خيلي باهم مچ شده بوديم ارتباطمون اونقدر نزديك شده بود كه تا اين مدت اين ارتباط رو با كس ديگه نداشتم يعني حداقل بعد از اون اتفاقي كه زمان دانشجويي برام افتاد تا به الان چنين رابطه اي نداشتم
    گرم بودنمون يكي بودنمون از خود گفتنمون خيلي باهاش راحت بودم اونم هميشه همينو ميگفت تا اينكه فرداي رو ز ملاقات به من پيشنهاد ازدواج داد مردد بود ولي ميگفت كه به ايندههم فكر ميكنه راستش من خيلي جدي نگرفتم و چون نه اون در سني بود كهبخاد تشكليل خانواده بده و نه اينكه معيارهاي من رو به عنوان يه همسر داشت چون از لحاظ خانوادگي و تحصيلي باهم فرق داشتيم اما به هرشكلي كه بود سعي كردم حرفاشو خيلي جدي نگيرم و بگذريم ازاينكه اونم يه چيزي گفته بود دل من رو بدست بياره نيمدونم اما حس كردم بايد اينطور باشه
    بعد از يك هفته كه رابطه خيلي خوبي باهم داشتيم سر مسائل پيش پا افتاده حرفمون شد و من گوشي رو روش قطع كردم صبح ديگه هيچ خبري ازش نشد ت اينك ه زماني بهش اس زدم برخورد بدي باهام كرد و مسائلي رو پيش روم گذاشت كه قبولش سخت بود برام
    تو مدت اشنايي ايشون حرف از رابطه نزديكي رو به صورت سربسته ميزد و من خيلي بهش اهميتنميدادم و گذاشتم زمان حل كنه اما بعدازمدتي حس كرد ام اين مسئله براش خيلي جديه طوري كه بدون اون نميتونه بامن ادامه بده يا حد اقل ميگفت شايد تو زمان كوتا ه بتونم كنار بيام ولي در بلند مدت اصلا نميتونست رابطه اي بدون نزيديكي بامن داشته باشم خب راستش من هم تنها بودم و هم به دنبال تكيه گاهي كه بتونم هم دردامو باهاش قسمت كنم و هم از لحاظ عاطفي بتونه منو راضي كنه كه ديگه كمبود سابقو نداشته باشم اما با كسي كه ميدونم دوسم داره و منو بري خودم ميخاد ايشون نميدونم دوسم داشتن يا نه اما قبول اينكه من رو در شرايط رابطه بخاد برام سخت بود و از طرفي داشتم به اين نتيجه ميرسيدم كه ايشون يه پسرهست و بهشون حق ميدادم و از طرف ديگه ميگفتم اگه دوسم داشته باشه بايد اين قابليت و داشته باشه كه من رو بدون قيد بپذيره
    بعد از اون روز كه ديگه رابطه ام رو باهاش قطع كردم چون ميخاستم ااگاهانه تصميم بگيرم خلاصيه تو اين مدت زماني كه تنها شده بودم خيلي كلنجار رفتم باخودم حتي با كسياي دگه هم قرار ملاقات گذاشتم اما دوباره شدم همون ادم سابق كه تو هيچ جلسه ملاقاتي موفق نميشه و بيشتر رنج ميكشيدم تا اينكه بع د از يك ماه اين اقا دوباره پيداش شد اوائل اهميت ينميدادم بهش اما به مرورو تنهايي و حسرت خوردن رابطه عاشقانه ديگران تو مخم ميرفت و يك روز صداشو شنيدم و دوباره مثل سابق خام شدم شنيدم كه ميگفت ما به درد ازدواج نميخوريم مو ميخاست باهم دوست باشيم من هم ديدم تنهام پذيرفتم البته مدت زماني كه بخام راضي بشم خيلي كشيد چون ميدونستم كسي كه در عرض يك رو ز پيشنهاد ازدواج بده و در عرض يك هفته بزاره بره و بعد به چنين نتيجه اي برسه اصلا به درد دوستي هم نميخورده و بگذريم از اينكه اين اقا هم در گذشته از دختري ضربه خورده و روزي 1 پاكت يا بيشتر سيگار ميكشه با اين كه دم نميزنه ولي من اينو از حال و روزش ميفهمم كه هنوز هم از رابطه گذشتش ناراحته و شايد منو براي نياز يا فراموش كردن اون دختر ميخاد ومن فقط بخاط ر ضعف تنهاييم و نبودن كسي كه بتونه از لحاظ عاطفي منو درك كنه به اين رابطه تن دادم
    ايشون تو مدت اشنايي كار بدي بام ن نكرد و يكي از دلايل اينكه با هاش بودم شايد اين بود كه معني احساسات رو ميفهميد نميدونم شايدم اشتباه ميكنم اصلا نميتونم تشخيص بدم منو دوست داره يا دنبال نيازاشه ميدونم ولي نميخام قبول كنم خيلي سخته ادم با واقعيت روبرو بشه خيلي سخت...
    راستش الانكهدارم اينارو مينويسم امروز قراربود ببينمش اما از صبح گوشيمو خاموش كردم و خطمو دراوردم كه اشتباه نكنم دارم يه جورايي خودم و تنبيه ميكنم كه نرم ديدنش نميدونك كار درست ي ميكنم يا اينكه دارم فقط خودم و خاسته ها و نيازهامو سركوب ميكنم واقعا نميدونم تو شرايط سختي گرفتار شدم از شما مييخام كه من رو با راهنمايي هاي خوبتون كمك كنيد و راه صحيح رو پيش روم بزاريد

    نميدونم اگه اين رابطه رو قبول كنم شايد تو كوتاه مدت نيازاي روحي و ... برطرف بشه ولي غرقترم ميكنه و اگرم ازكنارش بگذرم نيازام سركوبتر و سركوبتر ميشه واقعا نميدونم چيكار بايدبكنم هيچ فرد ي هم نيست كه بخام باهاش تشكيل زندگي بدم كه در چهارچوب اين مسئله نيازهاي روحي و جنسي ام را پاسخ بدهم واقعا سردرگم هستم

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: تلاطم عشق يا تنهايي!

    سلام ملودی

    بنظرم میاد دختر منطقی باشه و بخاطر همین می خوام رک و منطقی باهات صحبت کنم. پس خواهش می کنم ناراحت نشو و بدون خیرت رو می خوام. ناراحتی الان خیلی بهتر از یک عمر حسرت خوردنه.

    عزیزم این آقا شما رو دوست نداره. لااقل همون دوست داشتنی که شما دنبالش هستی.
    به همون دلایلی که خودت گفتی، اونم دنبال برقراری یه رابطه کوتاه مدت برای فرار از گذشته اش و احیانا برآورده کردن نیازهاشه.

    اگه یه چرخی تو تالار بزنی می تونی داستانهایی مثل خودت رو پیدا کنی و نتیجه این رابطه ات رو از سرانجام داستانهای مشابهت پیش بینی کنی.


    عززیم اگه دنبال عشقی، به این سادگیها میسر نیست.
    خیلیها تا آخر عمرشون به یه عشق واقعی و صادقانه نمی رسن. پس نگران نباش که خودت مشکل داری.
    اینترت و ماهواره رو که کلا بیخیال شو. هر تصویری که گویای واقعیت نیست.
    اما تو دنیای واقعی فکر می کنی هر زوجی که دست هم رو گرفتن و حتی تو لحظه ای باهم می خندن، عاشق هم هستند و فارغ از هر مشکلین؟
    ایا فکر می کنی تمام زن و شوهرهایی که برای همیشه همدیگه رو انتخاب می کنند، عاشق هم شدن؟
    منم دنبال یه عشقم، کسی که دوستم داشته و بتونم بهش تکیه کنم! تا تمام احساسم رو به پاش بریزم. اما برای من دیگه امکانش نیست چون من متاهل هستم و تا چند روز دیگه مادر میشم. شوهرم عاشقم نیست و من هم نمی تونم عاشق کسی بشم که عاشقم نیست. هرچند نیاز دارم که عاشق باشم. اما واقعیت اینه و من همسر شوهرم و مادر فرزندم هستم و تا ابد همینه. زندگی بدون عشق ولی با تعهد.
    اما خانمی تو هنوز امکان اینرو داری که یارت همون عشقت و عاشقت باشه. پس با عجله و بی صبری این فرصت رو از خودت نگیر.
    عزیزم هیچکس و هیچکس تو محیط نت به فرجام نرسیده. من نه دیدم و نه شنیدم.
    پس برای خودت برنامه ریزی کن و خودت رو دوست بدار و جوری زندگی کن که لایق این باشی که معشوق واقعی کسی باشی.

    عزیزم فقط صبر کلید حل مشکلت هست.

  3. 4 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (پنجشنبه 26 آبان 90)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 13:41]
    تاریخ عضویت
    1390-8-21
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    1,372
    سطح
    20
    Points: 1,372, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 61 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاطم عشق يا تنهايي!

    سلام عزیزم
    اول از همه بت بگم که من کاملا شما رو درک میکنم منم عاشق شدم البته کسی که ادعا میکرد عاشق منه!!اما کسی که عاشق یکی باشه و دوسش داشته باشه ترکش نمیکنه ازش بیخبر نمیمونه!باور کن اینا رو که برات مینویسم قلبم درد گرفته تاپیک من بخونی میفهمی...اما عزیزم اصلا اصلا تن به خاسته آقا نده هرچند میدونم با خودت میگی اونم پسره نیاز داره!!دلت واسش نسوزون!!یا منم نیاز دارم!!خداوند به ما قدرت کنترل داده...سعی کن از این افکار دوری کنی حتی صحبت درموردشونم نکن!!
    اما در مورد خودت و رابطت:چیزی که مسلم عدم ثبات تو رفتارای اون پسره!!میخواد فقط خامت کنه اونم تنهاست و چون فهمیده تو تنهایی و برمیگردی بهت پیشنهاد رابطه داده اصلا از خودت ضعف نشون نده!خیی از پسرا از محبت دخترا سواستفاده میکنن!پس مراقب باش!!
    واقعا تنهایی سخت اما به نظرت کسایی که عشقولانه کنار هم نشستن چند درصدشون به ازدواج و رابطه پایدار میرسن؟!باور کن خیلی کم!!آخرش یه موجود افسرده باقی میمونه!همییییییین!
    من زمانی که عشقم گفت خستم بش گفتم جدا شیم و اونم پذیرفت من موندم با حالت تهوع بی خوابی بی غذایی ناراحتی و عقب موندن از زندگی...
    تنهایی بهتر از افسردگی و عوارض بعدش!

  5. 2 کاربر از پست مفید tasmim تشکرکرده اند .

    tasmim (پنجشنبه 26 آبان 90)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 اسفند 90 [ 21:29]
    تاریخ عضویت
    1390-3-11
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,651
    سطح
    23
    Points: 1,651, Level: 23
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    125

    تشکرشده 123 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاطم عشق يا تنهايي!

    نقل قول نوشته اصلی توسط dokhtare khaste


    [size=large]خیلی از پسرا از محبت دخترا سواستفاده میکنن! پس مراقب باش!!

    آخرش یه موجود افسرده باقی میمونی!همییییییین!

    تنهایی بهتره از افسردگی و عوارض بعدش!


    [/size]





    عزیزم ایشون از شما به عنوان یه دوست رابطه ی جنسی هم خواستن.درسته؟

    منظورتون ازینکه گفتین رابطه ی نزدیکی رو ازم میخواسته همینه؟

    "رابطه تون رو با اون پسر ادامه ندید"

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 آبان 90 [ 20:50]
    تاریخ عضویت
    1390-8-26
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    962
    سطح
    16
    Points: 962, Level: 16
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاطم عشق يا تنهايي!

    با تشكر از
    dokhtare khaste و
    blue sky
    و farnaz
    ممنون از نظرات خوب و مفيد و دلسوزانتون
    در جواب farnaz
    :عزیزم ایشون از شما به عنوان یه دوست رابطه ی جنسی هم خواستن.درسته؟ بله ايشون از من رابطه جنسي خواستن ولي نه به صورت كامل و در چهارچوب خاصي من هم نياز دارم ولي نه باكسي كه چنين طرز فكري راجب من دارن و به قولي امروز هست و فردا نيست و اين رابطه شايد در كوتاه مدت هردوي مارو از هر لحاظ راضي كنه ولي اثرات منفي براي من كه يه دختر هستم خواهد داشت

    منظورتون ازینکه گفتین رابطه ی نزدیکی رو ازم میخواسته همینه؟ بله منظورم هم همين هست كه البته تو دنياي امروزما اين مسئله شايد براي خيلي دختر يا پسرها ان چنان پيچيده نباشه ولي براي من كه احسا س و جوونيم رو ميخام بزارم ساده نيست
    من دختراي زيادي رو ميبينم كه تو چرخه زندگيشون پسرها حكم يه بازيچه رو دارن و از قضا همون پسرها هم عاشقشون ميشن و براشون ميميرن...
    اما من كه ساده و خالصانه ميام جلو هميشه بايد محكوم به تنهايي و عذاب باشم
    من امروز سر قرار نرفتم و گوشيم همچنان خاموشه و احتمال زياد خطم رو عوض ميكنم و ارتباطم رو با اون پسر يه بار براي هميشه قطع خواهم كرد...
    خداوند احساس رو افريد قشنگه اما چرا ادمهارو تنها
    يه جورايي ازاينكه اين قدرت رو پيدا كردم خوشحالم ولي
    با نيازم چه كنم.../ ايا نيازم رو سركوب كنم؟ من هم جوون هستم و مثل خيلي هاي ديگه همنياز روحي دارم هم جنسي كه نميخام به هرشكل و با هركسي اين نياز رو ارضا كنم.. پس تكليف من و امثال من چيه تاكي بايد منتظر بمونم؟ تاكي بايد تنها افسرده بمونم ؟تاكي بايد تو خيابون شاهد تصاويري باشم كه شايد به قول دوستمون ظاهر زيبايي داشته باشه
    تا كي بايد در پي كسي باشم كه منو درك كنه؟
    ب ه نظرشما ازدواج تنها راهشه؟ ايا براي رابطه هام چهارچوب بزارم؟
    نظرتون راجب موسسه هاي همسريابي بيرون چيه؟
    از جناب مدير همددردي هم خواهش ميكنم بنده رو راهنماييكنن

  8. کاربر روبرو از پست مفید melodi23 تشکرکرده است .

    melodi23 (شنبه 28 آبان 90)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 13:41]
    تاریخ عضویت
    1390-8-21
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    1,372
    سطح
    20
    Points: 1,372, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 61 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاطم عشق يا تنهايي!

    ملودی جان من منظور شما رو نفهمیدم....!یعنی کلا با ارتباط جنسی قبل ازدواج موافقی البته با کسی که دوسش داری؟!!مطمین باش اون پسرا عاشقشون نمیشن فقط به چشم دوست بشون نگاه میکنن!نه مورد ازدواج!
    اولا که تبریک میگم که رابطتون کات کردی هرچند که با تمام وجود میفهمم سخت
    میدونی مشکل ما اینه که دختریم سرشار از احساس و احساسای پاک...یه جایی خوندم که هیچ چیز عشق اول نمیشه!مثل خواهر ازت میخام که عاشق کسی شی که فقط و فقط واسه ازدواج باشه و شناخت بی احساس با اطلاع خانواده...
    میدونی من فکر میکردم که بدون عشق نمیتونم ازدواج کنم واسه همین عاشق کسیی شدم و همه وجودم اون شد اما اون بخشی از وجودش من شدم...من با تمام وجودم دوسش داشتم اما سعی کردم حریم خصوصیمو حفظ کنم به طوریکه همیشه گفت من هیچ وقت اجازه حریم خصوصیت ندارم؟!1!!ارزشمندترین چیز یه دختر از نظر من نجابتش!
    به خودت فرصت بده حتما اونی که نیمه گمشده شماست پیدا میشه عجله نکن

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 آبان 90 [ 20:50]
    تاریخ عضویت
    1390-8-26
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    962
    سطح
    16
    Points: 962, Level: 16
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاطم عشق يا تنهايي!

    سلام تشكر dokhtare khaste
    عزيزم من نميگم اصلا اعتقادي نسبت اين قضيه يعني برقراري رابطه ندارم من خودم هم خيلي به اين مسائل اهميت ميدم ولي زندگي رو طور ديگري نگاه ميكنم به عقيده من اگر دونفر واقعا خالصانه همديگر رو دوست داشته باشن و عشقشون پاك باشه واقعا از اعماق وجود هم مطلع باشن ميتونن باهم صميمي باشن اما منظوم ازاين صميميت اين نبود كه خارج از حد مطلوب ارتباط برقرار كنن منطورم يه رابطه عميق و عاشقانه و پاكه نميدونم چطور منظورم رو برسونم مطمئنن شما كه تجربه يه عشق واقعي رو داري خوب ميتوني منظور من رو درك كني وقتي كسي ميشه همه وجودت ديگه از خودته
    من هم در ارتباطاتم حد و حدود ي قائل هستم و كسي به خودش اجازه نداده وارد حريم شخصي من بشه
    اما وقتي كسيو با تمام وجود دوست دارم و اونم منو ميخاد هيچ ضرورتي نميبينم كه خودم رو محدود كنم و هم خودم عذاب بكشم و هم طرفم كه ميدونم عاشقمه ولي اين رابطه اي كه من ازش حرف ميزنم برطرف كردن ميل جنسي نيست منظورم ارضاي عاطفي هست كه براي هر دوفرد عاشق معني گسترده تري رو ميتونه داشته باشه و اون پسري هم دختري راواقعا دوست داشته باشه براش ارزش قائله
    مطمئنن همه ارزش يك زن به عفتش هست ولي اين رابطه عاشقانه اي كن من ازش دم ميزنم رابطه عميقي هست كه با روابط ديگه فرق ميكنه نميدونم تونستم منظورمو برسونم يا نه


  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اسفند 91 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    423
    امتیاز
    5,445
    سطح
    47
    Points: 5,445, Level: 47
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    3,495

    تشکرشده 3,519 در 509 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: تلاطم عشق يا تنهايي!

    سلام ملودی

    پاسخ همه سوالاتون رو دراین

    تایپیک
    میتونید بیابید.

    فقط یه چیزی می تونم بهتون بگم که تنهایی دلیل محکمی برای وارد شدن دراین نوع رابطه هانیست.شما طوردیگری

    هم میتونید اوقات تنهایی تان رو پرکنید.پاکی وعزت نفستان را به خوشی کوتاه مدت نفروشید.

  12. 3 کاربر از پست مفید داملا تشکرکرده اند .

    داملا (شنبه 28 آبان 90)

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 13:41]
    تاریخ عضویت
    1390-8-21
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    1,372
    سطح
    20
    Points: 1,372, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 61 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاطم عشق يا تنهايي!

    lملودی عززززیزززم
    من میفهمم چی میگی
    بزار واست یه چیزیو بگم:تو از کجا میخای بفهمی اون پسر هم واقعا عاشقت؟!!!!فرض کن هزار بار بگ دوست دارم عاشقتم مطمین باش من چون تجربه دارم میگم به پای عشق تو نمیرسه!هیچ وقت عشق یه پسر مثل دختر نیست!اونا به خیلی چیزا دیگه هم فکر میکنن اما تو نه عاشقی وجودت مال خودت نیست اون!
    بزار از تجربم بگم از تجربه دردناک من:من عاشق شدم من تاقبل این موضوع اصلا به عشق و این چیزا فکر نمیکردم !اونم میگفت من دوست دارم روزی هزار بار!کلی احساس و اینا ومنم که تا حالا این تجربه نداشتم گفتم دیگه کسی مثل آرش عاشق من نیست منم احساسم پاش گذاشتم با تمام وجود!منم گفتم دیگه اون عشق من حرفایی زدیم که نباید میزدیم اما اونم میگفت چرا نزنیم ما همدیگه دوست داریم و غیره من اینجا اشتباه کردم ببین من فکر میکردم عاشقم!!اما با این حال نزاشتم کار جلو بره با اینکه همه وجودم اون بود!اون تو تصور من شوهرم بود...
    خیلی جاها گفت از فلان چیز نگرانم از بهمان چیز نگرانم منم همش سعی کردم درکش کنم تا اینکه گفت خستم و تمام شد!تا لحظه آخرم گفت دوسم داره!چی شد؟من افسرده شدم شبا بیدار میشم با دلدرد حالت تهوع استرس...آرامش ندارم درس نمیخونم!!چرا چون فکر میکردم عاشق من!شایدم بود اما خب نشد با هم بمونیم!
    گل من باور کن احساس یه دختر پاک تر از این حرفاست و خیلی لطمه پذیر

  14. 3 کاربر از پست مفید tasmim تشکرکرده اند .

    tasmim (پنجشنبه 26 آبان 90)

  15. #10
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 11:59]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,441
    امتیاز
    288,243
    سطح
    100
    Points: 288,243, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,616

    تشکرشده 37,119 در 7,019 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاطم عشق يا تنهايي!

    با سلام
    به نظرم شما خودتون برای تصمیم گیری کافی هستید.
    خوب می توانید ارزیابی کنید و عمل کنید.
    لیکن آگاهی کمی در بعضی موارد دارید.
    پیشنهاد می دهم مقالات ما را در مورد رابطه دختر و پسر ، مقالات ازدواج و سایر پرسش و پاسخهای مشابه را بخوانید.


    نکته امید کننده در سئوال شما اینست که از خوش شانس هایی هستید که دقیقا قبل از سقوط از لبه پرتگاه ترمز را کشیده اید و نگاه می کنید و سئوال می کنید.

    متاسفانه خیلی ها تحت فشار احساسی و عاطفی که دارند بی ترمز و بی نگاه و با سرعت سقوط می کنند و هنگامی که فشارشان در آستانه خودکشی بود نا امیدانه به ما نگاه می کنند و کمک می طلبند.




    مهم مهم:
    آنچه باید بدانید عاطفه و مسائل جنسی مربوط به همسران هست که در تعهد هم هستند.
    و وقتی تعهد و عقدی نیست. هر گونه ارتباط عاطفی و جنسی تحت هر عنوانی به ضرر مخصوصا دختر تمام می شود.
    بعد از یکسال:
    پسر در هوای دختر دیگر یا در نکاح دیگری
    دختر در حسرت دختری و احساسی که به بازی گرفته شد و از دست رفت.

  16. 9 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (دوشنبه 30 آبان 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رهايي از وابستگي(انسان رهايي يافت
    توسط fateme71 در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 تیر 92, 17:27
  2. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 اسفند 91, 16:21
  3. تنهايي
    توسط عسل بانو در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 شهریور 91, 22:29
  4. راهنمايي براي شروع تلاش براي فردايي بهتر
    توسط roz_zard در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 07 دی 89, 12:45
  5. منو راهنمايي كنيد تنهايي وبي كسي دارد مرا از پادرمي اورد
    توسط تابي در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 04 دی 87, 09:18

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.