به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 36
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 18:44]
    تاریخ عضویت
    1394-4-12
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,999
    سطح
    26
    Points: 1,999, Level: 26
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 9 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    فکرکردن ودلتنگی برای کسیکه منونمیخواد

    سلام در صورت امکان تاپیک من رو خلاصه کنید به شکل پایین:

    من دخترخانمی 27ساله م. من زمان دانشجویم با یکی از همکلسیام رابطه داشتم که نیت بچهگانه من ازدواج بود.اونم گاهی بود وگاهی نبود تو بطن ازدواج. یکی دوبار هم که اونزمان حرفش شد به خانودش بگه نگفت حالا نخواست یا روش نشد یکم بچه بودیم

    من هنوز بعد از دو سه سال قطع رابطه از فکرم نبردمش
    تنها شکلی که شاید بتونم اونو کامل از دل ببرم این باشه که از نزدیک ببینمش و باتمام وجود مطمعن بشم اون منو نمیخواد و بازگشتی وجود نداره چون یک مورد دیگه هم داشتم که فقط اینجوری از یاد بردمش. من چندین سال به یکی از اشناهای دور که فکرمیکردم منو میخواد و البته باهاش دوست نبودم و فقط یکی دوبار دیده بودمش و از رفتاراش فکر کرده بودم منو میخواذ.تااینکه بعد از 4 ،5 سال دوبار دیدمش و دوچیز اونو از فکر ودلم بیرون کرد.کارهاش و اخلاقاش حالم رو ازش بهم زد و دوم اینکه فهمیدم نیت ازدواجی به من نداره اصلا و گزینه زیاد داره..
    شاید این هم همینطور باشه .الان فکر کنم داره دکترا میخونه درحالیکه من بعد لیسانش ادامه ندادم و این چیزی هست که اون خوشش نمیاد.و وقتی که دکتراش رو بگیره هزارتا گزینه خوب کار و ازدواج داره و من فقط میتونم بهش یاد بدم اون زمان چطوری دخترای خوب رو عاشق خودش کنه!

    من به فکرشم ومیخوامش همه این چیزا رو هم میدونم و میدونم کسی باید با من باشه که من رو باتمام وجود و برای خودم بخواد ولی نمیدونم چطوری از فکرش دربیام
    اون شهر دیگه ایست . اگه باهاش اشتی هم بکنم و بخوام از نزدیک ببینمش احتمالا من باید برم که اصلا اینکار رو نمیکنم چه اشتی چه رفتن. برم مطمئن میشم منو نمیخواد و ازش متنفر میشم . ولی رفتن یعنی شکست غرورم و خودم
    من مهرطلب و وابسته هستم .چیزی که اون %�h�Cا هیچ پسری دوس نداره .خ.دم هم تازگیا دوس ندارم.کم هم افسرده ام
    چیکار باید بکنم من؟
    ویرایش توسط delvand : دوشنبه 09 شهریور 94 در ساعت 23:28

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 تیر 95 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1394-5-19
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,178
    سطح
    18
    Points: 1,178, Level: 18
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 51 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزيز........


    پسري كه دختري رو دوست داشته باشه حتما خودش ميره دنبالش و سعيشو ميكنه......شما با اينكار فقط غرور خودتونو زير پاتون ميزارين حتي اگه اتفاقي ببينينشو بهتون بفهمونه كه مثلا نامزد داره و به شما فكر نميكنه....

    بشين فكر كن ببين دلت چي ميگه....اگه حس ميكني اون واقعا تورو دوست نداره بجاي اينكه صبر كني تا غرورت شكسته بشه خودت جا خالي بده و نزار اين اتفاق بيفته تا پيش غرور خودت سربلند باشي.....فراموشش كن.....يكم رو خودت كار كن كه مستقل باشي تا اتفاق بعدي تو زندگيت ديگه تكرار اشتباه گذشته نباشه......

    مهر طلب بودن بد نيست ولي يه كاري كن واسه مرد روياهاي خودت كه ان شاءا.. بهش ميرسي تك باشي.....
    و كسي به خودش اجازه نده كه به كسي ديگه فكر كنه پيش تو.......اين قضيه خيلي هم ربطي به مدرك تحصيلي نداره.....بيشتر به خودباوري مربوط ميشه......


    موفق باشي....
    ویرایش توسط صحرا0 : سه شنبه 10 شهریور 94 در ساعت 17:11

  3. 4 کاربر از پست مفید صحرا0 تشکرکرده اند .

    delvand (سه شنبه 10 شهریور 94), omidvaar (چهارشنبه 11 شهریور 94), سوشیانت (پنجشنبه 12 شهریور 94), ستاره زیبا (سه شنبه 10 شهریور 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 18:44]
    تاریخ عضویت
    1394-4-12
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,999
    سطح
    26
    Points: 1,999, Level: 26
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 9 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صحرا0 نمایش پست ها
    سلام دوست عزيز........


    پسري كه دختري رو دوست داشته باشه حتما خودش ميره دنبالش و سعيشو ميكنه......شما با اينكار فقط غرور خودتونو زير پاتون ميزارين حتي اگه اتفاقي ببينينشو بهتون بفهمونه كه مثلا نامزد داره و به شما فكر نميكنه....

    بشين فكر كن ببين دلت چي ميگه....اگه حس ميكني اون واقعا تورو دوست نداره بجاي اينكه صبر كني تا غرورت شكسته بشه خودت جا خالي بده و نزار اين اتفاق بيفته تا پيش غرور خودت سربلند باشي.....فراموشش كن.....يكم رو خودت كار كن كه مستقل باشي تا اتفاق بعدي تو زندگيت ديگه تكرار اشتباه گذشته نباشه......

    مهر طلب بودن بد نيست ولي يه كاري كن واسه مرد روياهاي خودت كه ان شاءا.. بهش ميرسي تك باشي.....
    و كسي به خودش اجازه نده كه به كسي ديگه فكر كنه پيش تو.......اين قضيه خيلي هم ربطي به مدرك تحصيلي نداره.....بيشتر به خودباوري مربوط ميشه......


    موفق باشي....
    نتونستم کامل فراموشش کنم. سه چهارسال زمان کمی نیست. من یه جور سادگی(سا سادله لوحی) خاصی تو وجودم هست. انگار شیش ستون وجودم باید بفهمه که اون منو نمیخواد.بابا حتی مستقیم گفتهبعیده برای ازدواج به درد هم بخوریم. ولی من اینجوریم که ازش متنفر نشدم. انگار باید از نزدیک ببینمش تا بفهمم که اون بتی که توی ذهنم از این ادم ساختم اشتباه بوده و این اقا اون بت نیست. این هم مثل خیلیا دنبال خوشی و منفعت خودش بوده. توذهنم اون ادم خاصیه. من ازش متنفر نیستم.
    باید ببینم این اوننیست و مثل بقیه ست تا دلم رهاش کنم.چون زمانی که رابطمون تموم شد عملا اون تموم کرد و مشکل خاصی نبود.اخه از یه محیط کوچیک به یه محیط بزرگتر رفته بود و هرچی دختر میخواس دور و برش بودن .
    البته اینکه میگم من باید ببینم تا مطمئن بشم و متنفر بشم منظورم این نیست که میخوام اینکار رو بکنم اصلا عملا دنبال دیدنش نیستم. میگم قلبا و طبق تجربه اینجور ادمی هستم.

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 تیر 95 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1394-5-19
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,178
    سطح
    18
    Points: 1,178, Level: 18
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 51 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    يه سوال بپرسم......تو زندگيت و مسائل ديگه پيش اومده رو يه موضوعي خيلي بيمنطق پافشاري داشته باشي؟
    من احتمال ميدم مشكل فقط تو زمينه ي عشق نباشه و جاهاي ديگه هم اين اصرار و تا ته خط رفتنو تجربه كرده باشي.....
    اگر اينجوريه تو عشق فقط خودشو بهتر داره نشون ميده چون هدف كه همون معشوقه خيلي مهمه....
    بايد رو خودت كار كني و اين اخلاقو عوض كني.....گاهي اوقات عشق به آدم يه شناختي از خودش ميده كه زندگيه معمولي نه....
    .................................................. .................................................

    من يه پيشنهاد دارم...اگه ميدوني كجا داره تحصيل ميكنه يا محل زندگيشو بلدي يه بار پاشو برو اونجا(مطمئن باش هيچ اتفاق خاصي نميفته)
    بدونه اينكه بخواي با خودش حرف بزني مثلا اونجا يه كاري داري برو اون محيطو اطرافيانشو و همكلاسياشو از نزديك ببين....
    اينم در نظر داشته باش قرار نيست بري ازش عشق و ازدواج خواهش كني.....قراره فقط با واقعيت روبرو بشي.....بعد ميبيني با اون تخيلاتي كه ازش ساختي كلي فاصله داره و مطمئنا به خودت مياي.....چون خودت گفتي تو ذهنت يه جور بت ساختي ازش....
    حس تلخي خواهد بود چون تصورراتت بهم ميريزه..................فك كنم يكم از خيال پردازي خوشت مياد.......
    بعد از اينكه سوژه ي مورد نظر از ذهنت اومد بيرون و با واقعيت روبرو شدي بايد يه كار و مشغله اي كه دوست داري براي خودت درست كني .........

    كه تو واقعيت زندگي كني....
    .................................................. ........................

    گرايشات خيال پردازيه زيادي داشتي يا من دارم اشتباه ميكنم؟

    يه شاعري هست كه خيلي رويايي و عاشق پيشه اس......ميگفت از نظر پدرم من خيلي آدم ساده ايم...و متاسفانه ساده بودن براي يه زن ويژگيه خوبي نيست.....هميشه هم از ابزاره سكوت دروني استفاده ميكنم كه بهم آسيبي نزنه...........
    سكوت دروني يعني با خوت حرف نزني تا بتوني عاقلانه راجع به زندگي تصميم بگيري...

    اميدوارم بهت كمك كرده باشم و بيراهه نرفته باشم....

    ویرایش توسط صحرا0 : سه شنبه 10 شهریور 94 در ساعت 21:02

  6. کاربر روبرو از پست مفید صحرا0 تشکرکرده است .

    delvand (سه شنبه 10 شهریور 94)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 18:44]
    تاریخ عضویت
    1394-4-12
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,999
    سطح
    26
    Points: 1,999, Level: 26
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 9 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی صحرای عزیز
    نمیدونم چرا هیچکس جز شما اهمیتی برای تاپیک من قائل نشد.بخصوص اقایون؟ حرفاممبهم هستن یا مسخره؟
    یه سوال دیگه هم از اقایون دارم اگه شما بعد از یکسال قطع رابطه برید فارغ التحصیلی یا تولد اون شخص رو که قبلا باهاش راحت بودید رو به صورت رسمی و معمولی تبریک بگید منظورتون چیه؟ بخصوص که اول قصدتون ازدواج بوده باشه . بعد رابطه رو بهم زده باشید و بعد

    صحراجان درست میگی من لجباز یا گیر هستم.خیلی زندگی فانتزی رو هم دوس دارم یعنی خیالپردازی رو هم درست گفتید. یعنی ذهنم اینطوریه.خودش میره جلو. خدایی این چندوقته درباره این اقا خیالچردازی که هیچ فکر خاصی هم نکردم. اما ذهنم خودش فعاله. گاهی بخصوص این سال اخیر جلوش رو نمیتونم بگیرم
    دانشگاهش از شهر ما سه ساعتی فاصله ست . میشه رفت شاید هم رفتم. اتفاق خاصی نمیفته چون قطعا اگه برم با یه شاخه گل قرمز نمیرم بگم سلام عشقم! میدونم که برای همه همکلاس ها و همکارهاش اهمیت و ارزش قائله و شاید صمییم هم باشه.البته چون هیچ خبری ازش ندارم نمیدونم بچه های ارشد دکترا بیشتر خبر دارن این جریانات رو.


    اره صحرا جان سادگی خیلی بده.من خیلی ضربه خوردم از سادگیم. تازه بقیه فکر نمیکنن که من ساده باشم. ساده ها رو راحت میشه ازشون سواستفاده کرد. مادی معنوی عمری اخر سر هم پیش خودشون میگن عجب ادم بیخودی

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 بهمن 95 [ 21:03]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    2,733
    سطح
    31
    Points: 2,733, Level: 31
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    47

    تشکرشده 104 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دلوند.خوب شد تاپیکت رو دیدم
    نمیدونم اخرش چیکار میکنی ولی خود من کمتر از یکسال پیش اینکار رو کردم و نتیجه خوبی نگرفتم و شاید یکمی ابهت و غروری هم که داشتم رفت. من چون تلفنی نداشتم ازش برای مساله ای بهش ایمیل دادم و ازش خواستم چیزی که پیش من داره رو راهی پیدا کنه که بهش برگردونم.جالب ابنکه اصلا به ایمیلم جواب نداد. خوب که بهش فکر کردم یکماه بعدش به این نتیجه رسیدم این تلافی این بود که دقیقا یکسال قبل از این جریان اون ایمیلی به من زده بود و من هیچ جوابی بهش نداده بودم.البته ایمیل اون سوال نبود و دقیقا یه تبریک ساده بود
    کم نیستن کسایی که بازگشتن به رابطه رو امتجان یا تجربه کردن ولی نمیان از تجربشون اینجا بگن.شاید هم واقعا اینجا نیستن و شاید تاپیک تورو نمیخونن
    ولی پیشنهاد من عین بقیه
    در درجه اول اینکار رو نکن چون اگه بخواد خودش میاد
    و اگه رفتی و به چیزی که مورد انتظارت بود نرسیدی یا حتی بی محلی شدی ازش به هیچ عنوان کوه نساز. شما دوتا ادم هستید.خودتون رو مثل ادمهایی که توی ارتباطات روزموزه میبینید حساب کن. بعضیا حالتو خوب میکنن و بعضیا بد. غرورم شکست و عزت نفسم خورد شد رو بزار کنار. ادمها حتی اشتباهاتشون رو باید بپذیرن. به قول صحرا برو بعدش سمت واقعیت
    البته این قسمت اخر حرفم به خودم بود که خب انتظار نداشتم جوابمو نده. برگشتم به زندگی طبیعی البته بعد از چندماه.لااقل اینجوری فهمیدم یا من رو دوس نداره یا با کسیه
    توهم برای خودت پشتوانه محکم تر بساز. سخته میدونم

  9. کاربر روبرو از پست مفید omidvaar تشکرکرده است .

    delvand (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  10. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    شما 27 سالته
    بچه نیستی که
    یعنی چی ذهنم افکار فانتزی داره و بدتر هم شده و جلوش را نمی تونم بگیرم و ... جلوی افکار اشتباهت را نگیری همه زندگیت را اشغال می کنه.

    یه پسری دو سه ترم؟ باهات دوست بوده و بعد هم راهش را کشیده رفته
    باور کن سالی یه بار هم یادت نمی افته. اسمش را شاید درست یادش نباشه. چی می گی من فراموشش نکردم و می خوام برم ببینمش و ....

    این جمله را بارها از آقایون شنیدیم و خوندیم که مردی اگر زنی را بخواد می ره دنبالش
    اونم شما که اینقدر ساده و سهل الوصولید
    اگه می خواست می اومد دیگه

    نخواسته و رفته. تمام.
    همه چیز را فراموش کن و برو دنبال زندگیت.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    delvand (چهارشنبه 11 شهریور 94), omidvaar (چهارشنبه 11 شهریور 94), ارغنون (جمعه 23 مهر 95)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 بهمن 95 [ 21:03]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    2,733
    سطح
    31
    Points: 2,733, Level: 31
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    47

    تشکرشده 104 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    شما 27 سالته
    بچه نیستی که
    یعنی چی ذهنم افکار فانتزی داره و بدتر هم شده و جلوش را نمی تونم بگیرم و ... جلوی افکار اشتباهت را نگیری همه زندگیت را اشغال می کنه.

    یه پسری دو سه ترم؟ باهات دوست بوده و بعد هم راهش را کشیده رفته
    باور کن سالی یه بار هم یادت نمی افته. اسمش را شاید درست یادش نباشه. چی می گی من فراموشش نکردم و می خوام برم ببینمش و ....

    این جمله را بارها از آقایون شنیدیم و خوندیم که مردی اگر زنی را بخواد می ره دنبالش
    اونم شما که اینقدر ساده و سهل الوصولید
    اگه می خواست می اومد دیگه

    نخواسته و رفته. تمام.
    همه چیز را فراموش کن و برو دنبال زندگیت.

    شیدای خوب و عزیز این مدل حرف زدن عصبانی از ما که کاربر قدیمی و خوب و فهمیده سایت هستی بعیده .باورکنید من خودم رو گذاشتم جای طرف حال بدی بهم دست داد.چون من خودم هم از این مشکلات داشتم برید و بخونید
    بجای اینجوری حرف زدن به ایشون راهکاری برای خارج شدن از این حال بدید. برای خود من فقط زمان مشکل رو حل کرد وگرنه راهی جلوش میذاشتم

    دلوند گرامی شیدا راست میگه کسی که نمیخواد نمیخواد خب بهتون گفته که نمیخوام اسم تاپیکتت هم که این رو فریاد میزنه. فراموشش کن. یا برنامه بریز درس بخون. نمیتونی برو سرکار. توی خونه نشین. بدترین کار برات همینه. مغز ادم دنبال راحتیه دل ادم هم بیکار:) هروقت خواست سمتش بره نگزار بره. راست میگه شیداما بچه نیستیم. کمی به دور و برت نگا کن . به ادمهای موفق. کلاسی برو. اخه فکر کردن به پسری که نمیخواد فکر نیست که عزیزم

  13. 2 کاربر از پست مفید omidvaar تشکرکرده اند .

    delvand (چهارشنبه 11 شهریور 94), شیدا. (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  14. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    امیدوار جان،

    بهترین سالهای زندگی یه دختر داره حروم می شه بخاطر خیالات و توهمات!
    باید به خودش بیاد.

    الان زمان ازدواج و بچه دار شدن و کار و پیشرفت این دختره.
    نه این که بشینه ماتم بگیره برای یه پسری که اصلا یادش نیست یه روزی با این خانم حرف زده یا نه.
    یه فلسفه ای هم برای خودش بافته که باید برم ببینمش تا باورم بشه منو نمی خواد.
    خب پاشو برو ببین.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  15. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    delvand (چهارشنبه 11 شهریور 94), omidvaar (چهارشنبه 11 شهریور 94), ارغنون (جمعه 23 مهر 95)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 18:44]
    تاریخ عضویت
    1394-4-12
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,999
    سطح
    26
    Points: 1,999, Level: 26
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 9 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اول از همه این رو بگم که من تازه همین یکساعت پیش حرفاتون رو خوندم
    بعشاش رو قبول دارم بعضیاشو نه
    من سریع الوصول نیستم شیداخانم اما احمق چراومیگم هم چرا هستم
    من بیشتر از دو سال با این اقا رابطه دوستی داشتم نه دوسه ترم. شاید هم اسمم تاپیکم خوب نیست و باید مینوشتم چطوری بفهمم دوسم نداره که همه میگن دوست نداره

    سریعالوصول نیستم چون گفتم دوسال پیش که فهمیدم علاقه ش بامن بودن نیست و به علاقه ساده دوستی تغییر کرده هفت هشت ماه بعدش که بهم مسجی زد جوابشو ندادم و دیگه تا الان ادامه چیدا نکرد

    احمق هستم که این چیزا رو نمیفهمم.ندیدم که پسری که دختری رو بخواد چطور دختر ناز میکنه و پسر التماس .دوستایی نداتشم که این اخلاقای اقایون رو بهم بگن. ساده لوح و زودباور هستم.دروغ رو باور میکنم. مسئولیت پذیر و به فکر زندگیم نیستم.

    خواستم درس بخونم امیدوار ولی نه برای درس انگیزه دارم ن ه برای کار .برای هیچ چیز انگگیزه ندارم.بیشتر ساعات روز یا ذهنم مشغول چیزای بیخوده یا لم دادم و مات زده هستم. من میخوام که مثل شما باشم شیدا خانم ولی با جمله احساساتی نباش فراموشش کن بچه نیستی انگیزه پیدا نمیکنم. ناراحت میشم ولی انگیزه نه

    یه بار با مشاور اموزشی صحبت میکردم گفت تو و ذهنت خیلی دنبال بهانه اید. راست میگفت. دقیقا وسط هرکاری یه بهانه ای ظاهر میشه و ولش میکنم یا میرم دنا=بال کار دیگه
    برای سرکار رفتن حتی منشیگیری باید صدتا مهارت داشته باشی که من با همین بچه بازیام تو دانشگاه هیچی یاد نگرفتم همین هم شد که این اقا هی جلور فت ومن عقب تاجاییکه من رو نخواست

    درضمن این که گقتم احمقم و بی اطلاع و ساده .امروز حرفای امیدوار و شیدا رو نخونده بودم .نزدیکای ظهر با شماره ای که میدونست مال خانواده منه بهش زنگ زدم گوشی رو برنداشت
    تازه شیدا کجا برم و ببینمش تومحیط درسش که واسه همه احترام قائله و دوسشون داره! به خودم هم گفته و این موضوع منو میشکنه. توی محیط کارش هم نمیتونم برم. شاید بیاد جلوم بگه نیا بابا ابروم رو جلوی دخترای محسطم میبری میفهمن دوس دختر داشتم قبلا

    شیدا خانم شما به من انگیزه ای بده تا ازاین حال دربیام و زود به خودم بهانه ندمو چشم به فکر زندگی هم میفتم.
    فکرمیکنید ادم موفق دور وبرم نیست؟دوتا دختر خاله هام که بر گوشم هستن یکیشون شیش ماهه مدرک پزشکیش رو گرفته و اون یکی شیش ماه دیگه میگیره. نمیدونم که درامد اونها از شش ماه دیگه تاکجاست و من هنوز سرپول توجیبی بابام دعواکنم.خواستگارهاشون رو نمیبینم که هرکی میخواد شوهرشون بشه؟

    اما مثل یه برج یخم هستم بی غیرت و مسئولیت ناپپذیر چیزی که زیاد دارم استرس و اظطراب ه . خودم هم کم خودم رو سرزنش نمیکنم.ولی سرزرنش هم جواب نداده بیدارم نکرده

    راستی اقا... احتمالا تو اینترنت حرفام رو نمیخونی؟ من همون دلیروند هستم که خودت اسمم رو گذاشتی دلیوند ها
    میخوام برم دنبل زتندگیم اما


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 08 بهمن 00, 23:20
  2. سیگار...
    توسط شمیم الزهرا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 مهر 99, 22:21
  3. در خواستگاری چی بپرسیم؟ چی نپرسیم؟
    توسط samir65 در انجمن ارتباط دختر و پسر(عشق)
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 28 تیر 93, 23:25
  4. چطور به ترک سیگار همسرم کمک کنم؟
    توسط ابر بهاری در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 فروردین 91, 10:40
  5. برون شو ای غم از سینه که لطف یار می آید
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 فروردین 91, 17:38

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.