سلام <br>راستش قبلا هم اینجا پست گذاشتم و از راهنمایی هاتون استفاده کرده بودم. بچه های دانشگاه تو تلگرام گروه داریم و ارتباط با هم دیگه داریم، بیرون میریم همدیگه رو میبینیم و... یه دختری از بین همین اکیپمون (!) ازش خوشم اومد. بعد یه چند روز از دوستم پرسیدم که با کسی نیست و... گفت که نه نیست و دوست پسر قبلیش رفته و ولش کرده! بیخیال شدم بعد یه چند روز سر یه بحثی بهش پیام خصوصی دادم که این حرفو نزن و من ناراحت میشم. اونم عذر خواهی کرد چند روزی پیام ندادم تا اون پیام داد و همین آغاز آشنایی بود یه چند وقتی با هم صحبت میکردیم که بعد از چند روز گفت که تو از فلان دختر خوشت میاد؟ گفتم نه و اصلا بهش فکر نمیکنم! دیدم فرصت خوبیه و بهش پیشنهاد دوستی دادم اونم قبول کرد! چند روزی با هم خوش بودیم تا این که دوست پسر قبلیش برگشته بود و گفت که من ازت فرصت میخوام یک ماه تا از این حالت افسردگی بیرون بیام و بعدش با هم دیگه قصر آرزوهامونو می سازیم :/ منم قبول نکردم و گفتم سه روز همش وقت داری تا بهم یه جواب سر راست بدی اونم گفت که نمیتونم و اینا... داشتم فراموشش می کردم که اون پیام میداد همش و بعدش با هم قرار گذاشتیم و رفتیم پارک! این وسط یه همدانشگاهی دارم که اونم ارتباط خوبی با این دختره داره بعدش همون پسره گفت که میخوام باهات صحبت کنم و گفت که این یه نفر دیگه رو دوست داره و به تو فکر نمیکنه و خودش بهم گفته بهت بگم و... شبش پیام دادم به دختره که اگه منو نمی خوای برو اونم گفت که نه من از تو خیلی خوشم میاد و بهتر تو پیدا نمیکنم و بزار فکر کنم!!! خلاصه بهش گفتم که نمی خوامت و برو اونم راحت قبول کرد تا این که چند روز پیش فهمیدم با همون پسره که به من میگفت این به درد تو نمیخوره و... دوست شده!! <br>رفتاراش خیلی عجیبه از یه طرف که با بچه ها میریم بیرون به من میچسبه از یه طرف با اون پسره قرار میذاره! اصن داغون شدم جند روزیه! نمیدونم چکار کنم باهاش! کسی که تا چند روز پیش میگفت مامان بچه هاتم حالا رفته با دوست صمیمیم!<br>ببخشید سرتون رو درد آوردم
علاقه مندی ها (Bookmarks)