گلینا جان سلام
خوش امدی به همدردی
ما اینجا به شما منفعل بودن رو توصیه نمیکنیم.اینکه ازمون میخواهی راهی جلوی پات بذاریم تا این شرایط رو راحت تر تحمل کنی، اشتباهه.مثل این میمونی شما بیمار باشی و لازم باشه بری دکتر.بعد شما بیای بگی دکتر نمیرم.راهی بهم نشون بدین تا مریضیم رو تحمل کنم.خب هیچ عقل سلیمی اینو نمیگه...
توی هر زندگی مشکلاتی هست...اگر این مشکلات اخلاقی باشه خب تحملش عقلانی نیست.
اولین مرحله برای حل این مشکلات مراجعه به روانشناس و ...و بعد اقدام جدی ( مثل گرفتن حق طلاق ) و ...هست که شما انجام دادی.ولی به نتیجه دلخواه نرسیدی...
اگر همسرت ازت میخواد که ترکش نکنی باید ایشونم به خواسته های شما احترام بذاره
شما هم چیز عجیبی ازش نمیخوای.ازش امنیت اخلاقی خواستی که اونو نتونسته برات فراهم کنه
شما میگی دارم رنج میکشم...برای برطرف کردن رنجت باید جسارت داشته باشی...
ایا میتونی این رویه رو تحمل کنی؟
بخاطر پدر و مادرت حاضر به طلاق نیستی؟منطقیه؟
من اصلا تشویقت به طلاق نمیکنم.اما اگر میتونی این مدل زندگی رو ادامه بدی و داغون نشی، خب باید ادامه بدی.هم دارو نمیخوری و هم میگی میخوام خوب بشم؟خب نشدنیه
در هر صورت داشتن یک زندگی با امنیت روانی حق هر انسانیه..حالا اگر کسی میخواد با قرار گرفتن در موضع ضعف اونو از خودش دریغ کنه ، دیگه به خوده اون شخص ربط داره.
خیلی وقتها ما ترسهای خودمون رو به اطرافیان ربط می دیم.
همسرت با وجود حضور شما در زندگیش ،برای برقراری رابطه با زن دیگه ای خواهش میکنه...ایشون یا بیماری جنسی داره یا اعتیاد به جنس مخالف.که در هر صورت موضوع کم اهمیتی نیست.
چه دلیلی داره ایشون ارتباط جنسیش رو با شما کات کنه و بعد برای برقراری رابطه با زنهای دیگر خواهش التماس کنه و بعد از اون طرفم از شما بخواد ترکش نکنی؟!
به نظرت همسرت سلامت روانی داره؟
خودت فکر کردی نقشت در این زندگی چیه؟
چند تا سوال
شما بچه ندارید؟
الان ایشون 6 ساله با شما ارتباط جنسی ندارن؟
تحقیر و کتک و ...از سمت ایشون چی بوده؟
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)