سلام
به پیشنهاد یه دوست اومدم تا از شما کمک بخوام
من یه دختر 23 ساله م !
و مدتی هست که با یه فرد 39 ساله ارتباط دارم !
البته رابطه ی ما در چارچوب معینی قرار گرفته و مثل رابطه های عاشقانه ی دیگه نیست
ایشون استاد دانشگاه و نویسنده هستن
من دانشجوی ارشدم و ایشون رو در محیط دانشگاه از دور دیدم و هیچ مصاحبتی از قبل نداشتیم
تمام ارتباط ما بخاطر شیطنت و کنجکاوی من شروع شد
مدام ایمیل ها و پیام های عاشقانه دادم و التماس و تمنا که استاااااد من از درد عشق می نالم و نجاتم بدید و ...
ایشون اولش جواب نداد
بعدش نصیحتم کرد
قرار شد همدیکه رو ببینیم !
ایشون از ظاهر من خوشش اومد
چون من رو نمی شناخت گفت که بهتره در چارچوب های تعریف شده و اخلاقی همدیگه رو بشناسیم
من هم رفته رفته در طول این آشنایی ازشون خوشم اومد
وقتی باهاش حرف زدم دیدم چقدر فرق داره با اون چهره ی اخموی تو دانشگاه !
ما با هم رابطه داشتیم
رابطه مون رابطه ی دوست پسر و دوس دختری نبود
با هم آشنا شدیم
در طول این آشنایی هم میدونستیم موانع زیادی برای وصال هست !
بزرگترین مانع هم خانواده ی من هستن
و ایراد دیگه ای که هست اینه که من اول ابراز علاقه کردم و مطمئنم تاثیر منفی میذاره تو ناخودآگاه اون !
الان به هم علاقه داریم
نمیتونیم از هم جدا شیم
گاهی تلفنی صحبت می کنیم
ما بعد از این آشنایی دیدیم چقدر با هم تفاهم داریم و با هم خوب و آرومیم
(نگید جوگیر شدم چون نشدم )
اون درونگراست
یه فرد منطقی و عاقل
مهربون و خیلی منظم
احساساتی
عاطفی
با وجدان
با فهم و شعور
خیلی محتاط و محاسبه گر
تو زندگی گذشته ش سختی های زیادی کشیده
به شدت پایبند به اخلاقه
حتی رابطه ی رسمی من و خودش رو خلاف اخلاق میدونه !
من یه دختری ام که هم میتونه درونگرا باشه و هم برونگرا
اما واقعا با اون خوبم
حرف همدیگه رو می فهمیم
دغدغه های مشترک داریم
آرمانهای مشترک داریم
مثل بقیه نیستیم بخدا ...
درد فهمیدن داریم
درد انسانیت داریم
نمیدونم کسی درکم میکنه یا نه
چکار کنم ؟!
نمیدونم بعد از اون کسی میتونه مثل اون باشه برای من یا نه
اونم بعد از 39 سال با من انس گرفته
کسی که هرگز نخواسته و شایدم نتونسته با کسی ارتباط عاطفی برقرار کنه الان با من انس گرفته
منم احساس وفاداری رو به یه مرد با اون تجربه کردم
ما هردومون میدونیم موانع زیادی هست
موانع خیلی زیاده
اما ما واقعا به هم علاقه داریم !
این رو فقط من و اون میفهمیم ....
اما لطفا شما هم راهنمائی کنید
کمکم کنید ....
درمونده شدم
از یه طرفم نمیخوام عمرش تلف شه
اون داره به مرز 40 سالگی میرسه و هنوز تنهاست
شاید اگه من از زندگیش برم بتونه به ازدواج با کس دیگه ای فکر کنه
نه میتونیم به هم برسیم
نه جدا شیم ....
خیلی سخته
چیکار کنم ؟!
+ لطفا محبت و عشق ما رو هم درک کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)