دختر 16 ساله هستم و پسره هم 17 سالش بود ،دختری هم که دارم راجعبش صحبت میکنم 20 ساله است
دو سال پیش از طریق فضای مجازی با یک پسری اشنا شدم بعد چند وقت تو اون سایت دختری اومد و بهم پیام داد گفت خواهرشم،در صورتی که اون پسر خواهر نداشت من به دختره گفتم چرا میگی خواهرشی اون به اشتباه تابیر کرد و فکر کرد من میگم چرا خواهرشی این شد که مشکلات بین من و اون دختره بوجود اومد کلا خیلی با هم درگیر بودیم بعد از چند مدت متوجه شدم این دختره و پسره خودشون هم از طریق نت با هم اشنا شدن و میگفتن قرار بود یه زمانی با هم ازدواج کنن منم پارسال ماه رمضون بود باهاش حرف زده بودم دعوامون شد با هم قهر کردیم و دیگه حرف نزدیم تا امسال ،دعوامون هم سر این بود که اون پسره به اون دختر گفته بود من تو رو بیش تر از اون دوست دارم چون تو خواهرمی ولی این دختر(که منم) معلوم نیست تا کی با هم باشیم ،منم رفتم بهش گفتم ،خیلی خوب حرفاش رو توجیه کرد منم بهش گفتم یا من یا اون دختر باید یکی رو انتخاب کنی پسره گفت من هردوتون رو به یک اندازه دوست دارم بعد از یه مدت با هم خوب شدیم منم دیگه قضیه اینکه یا من یا اون ور به وسط نیاوردم و اون همزمان با من و اون دختر ارتباط داشت البته با اون به عنوان خواهر ...
امسال نمیدونم چه مشکلاتی بینشون پیش اومد پسره بهم گفت از طرف اون دختر تلفن ایمیل پیام و... داشتی رو به هیچ وجه جواب نده اون میخواد منو و تو رو از هم جدا کنه،منم گفتم باشه
ولی همیشه میترسیدم ،از اینده از سرانجام ازدواج اینترنتی از...........
بخاطر همین تصمیم گرفتم رابطمون رو قطع کنم البته چند بار دیگه این تصمیم رو گرفته بودم حتی پیش اومده بود چند ماه با هم ارتباط نداشتیم و بعد برگشتیم چون نمیتونستیم نبود هم رو تحمل کنیم
البته بگم هر دفعه خود پسره بر می گشت و منم بهش جواب میدادم
یکی دو روز پیش بهش گفتم رابطمون رو تموم کنیم یکم حرف زدیم بالاخره قبول کرد بعدش من رفتم سراغ اون دختره ،چون پسره بهم گفته بود تموم اذیت هایی که کردمت و گفتم شما دو تا رو هم اندازه دوست دارم و...همه بخاطر اون دختر بود من تو رو بیشتر دوس داشتم ولی اون بهم میگفت اینکارا رو کنم ،پسره اهل سکس نتی وپیامکی اینا هم بود حتی میگفت این دختره منو به این راه ها کشوند و اول این ازم خواست حتی اینا زمانی که باهم مثلا به عنوان یک خواهر و برادر ارتباط داشتن سکس هم داشتن با هم (البته نتی و پیامکی)،چون اصن راه ها دور بود ،به هر حال من چند روز پیش با دختره حرف زدم دختره خیلی چیزا بهم گفت و دیگه مثل قبل اونقدر حرصمو در نمیاورد دیگه به عنوان یه دوست و خواهر بود برام منو نصیخحت میکرد و.....
با حرف زدن با اون دختر متوجه شدم پسره خودش از دختره میخواست که اینکارارو کنه(سکس) و دختره خودش قبول نمیکرد و شاید مواقعی هم قبول میکرد دقیق نمیدونم ،از پسره پرسیدم که اینا صحت داره حرفی نداشت بگه
نمیدونم یه سوالی ازش پرسیدم گفت خب برو تموم چت های منو و اون دختره رو تو میلم بخون
منم همین امروز بود رفتم تو میلش دیدم و چت هاشون رو خوندم پسره هر جوری با دختره حرف میزد حتی دختره میگه پسره بهم پمیگفت بیا با هم سکسی حرف بزنیم و من میزاشتم جای بچگیش و برادرمه،امروز چتاشون رو خوندم همه شو نه ولی تا حدودی خوندم پسره میومد پیش من میگفت بخدا دوست دارم من فقط به تو میگم عشقم و تا حالا به هیچ دختری همچین حرفی رو نزدم کلمه عشقم حرمت داره و..... بعدش تو چت هاشون دیدم خیلی راحت به اون دختره هم میگفت عشقم ،بخدا دوست دارمو....در همون زمانایی که مثلا به عنوان خواهر و برادر بودن باهم
منم امروز یه لحظه قلبم در گرفته بود ،نمیدونم چیکار کنم خیلی دارم زجر میکشم همیشه میخوام یه جوری توجیه کنم و باور کنم که سوتفاهم بوده و یا اون پسر از اون نوع حرف زدنش منظوری نداشته میدونم خیلی دیوانم خیلی ساده ام دارم منفجر میشم هیچ کس از خانواده هم نمیدونن و دارم دق میکنم شاید بگین چند روز اول عادیه و بعد درست میشه ولی قبلا هم خواستییم هم رو ترک کنیم ولی دووم نیاوردم در حین دو سه ماه هر شب کارم گریه بود تو اون زمانا
حالا هم میدونم پسره خیانت کاره بده...ولی باورم نمیشه اصن بهش نمیخورد که اینجوری باشه
با اینکه همه چیز رو میدونم ولی بازم ناراحتم خیلی ناراحتم نمتونم خودم رو کنترل کنم
راهنماییم کنید چیکار کنم فراموشش کنم؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)