به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 مهر 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-7-06
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    77
    سطح
    1
    Points: 77, Level: 1
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با عشق 6 ساله ام ،تنهایی ام ،دل پر درد و دختر نبودنم چه کنم

    سلام
    نمیدونم چجوری از رابطه 6 سالم بگم 6 سال پیش توی دانشگاه با پسری آشنا شدم خیلی دوسش داشتم و هنوزم دارم اوایل قصدمون دوستی بوود ولی بعد از 1 سال رابطمون خیلی صمیمی شد طوری که متوجه شدم بکارت ندارم چون خون ریزی نداشتم ,ولی بعدها فهمیدم نوع بکارتم اینجوری بوده طرف مقابلم فکر دیگه ای کرد اطلاعاتمون هم واقعا ناقص بوود نمی دونیید چه زجری کشیدم و می کشم ولی گفت می خوامت خیلی خوب بود خیلی. به پای همه چیش موندم دوره کاردانیم تموم شد و برگشتم شهرم تشویقم کرد درسم رو ادامه بدم همه جوره هوامو داشت تا اینکه کارشناسی قبول شدم البته تو این مدت همه اعضای خانوادش میدونستن که منو دوست داره و موافق بودن رفت سربازی 2 سال سربازی م تموم شد این مدت ها حتی 1 روز ازم بی خبرنمیموند چندین بار اومد شهری که درس می خوندم هرچی از رابطه صمیمیمون بگم کم گفتم با مادرم موضوعش رو مطرح کردم شدیداً مخالفت کرد به خاطر اینکه ما 1 طرف ایران بودیمو اونا یک طرف دیگه ولی زن داداشام در جریانه دوستیمون بودن ، همه 1 جورایی میدونستن که من 1 نفرو دوت دارم اونم همینطور تا اینکه آخرین باری که امد پیشم 1سری عکس دید که با داداشه 1کی از بچه ها که رفته بودیم بیرون گرفته بودیم دستشو گذاشته بود رو شونم البته اینم بگم که چند سال ازم کوچیکتره از اون روز به بد زندگیم نابود شد کسی که نمیتونست 1 لحظه ناراحتیمو ببینه هرچی گریه کردم التماس کردم فایده نداشت باورم نکرد خیلی گریه کرد خیلی ...
    گفت همه این مدت فریبش دادم درصورتی که من تو این چند سال کوچکترین خیانتی بهش نکردم .من که تحمل 1 لحظه جداییش رو نداشتم الان 10 روز میشه که صداشو نشنیدم همه اعضای خانوادش باهاش دعوا کردن همشون نگرانم هستن تو رو خدا بگین چیکار کنم زندگیم نابود شد
    ویرایش توسط f.tanha : دوشنبه 15 مهر 92 در ساعت 17:25

  2. کاربر روبرو از پست مفید f.tanha تشکرکرده است .

    میشل (سه شنبه 16 مهر 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 93 [ 22:50]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    2
    سطح
    1
    Points: 2, Level: 1
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام از مشکلتون واقعا متاثر شدم قبل از هر چیز یه سوال داشتم رابطتون با عشقتون در چه حد بود؟؟ آیا بکارتتونو ایشون ازتون گرفتن؟؟؟
    اگه پاسخ مثبت است به هیچ وجه دیدن یک عکس دلیلی برای رها کردن شما نخواهد بود و این در واقع بی مسولیتی فرد مقابل رو میرسونه
    راجب مشکل پیش اومده هم بگم که همچنین مشکلی واسه منم پیش اومد ولی رابطه من با طرف مقابل در حد رابطه جنسی نبود دو سال با هم رابطه داشیم وشدیدا عاشقش بودم یک روز همچنین مشکلی واسم پیش اومد و عکسشو با یکی از اشناهاش دیدم که دستاشو گذاشته بود روی شونش . یک لحظه دنیا روی سرم خراب شد وحس عجیبی بهم دست داد. فکر میکردم این که عکس اینطوری داشنه حتما کارای دیگه هم میکرده.در صورتی که شدیدا دوستش داشتم کات کردم ولی با گریه ازم خواست که برامتوضیح بده.گفت که سو تفاهم بوده منم چون عاشقش بودم باور کردم. به شما هم پیشنهاد میکنم هر طور شده راضیش کنین بهتون اجازه بده توضیح بدین و حتما راضیش کنین بهش بگین سو تفاهم بوده و اصلا این کاره نبودین و مطمین باشین اگه دوستتون داشته باشه حرفتونو باور مینه

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 مهر 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-7-06
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    77
    سطح
    1
    Points: 77, Level: 1
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی که باهام احساس همدردی کردین.من با تنها فردی که بودم اون بود اره ایشون این کارو کرد ولی باورم نمیشه که تنهام گذاشت خیلی براش توضیح دادم اما گفت نمیتونم کنار بیام 3 ماه از جریان عکسا میگذره و این رو بگم بهم گفت از سر دل سوزی باهام بوده اصلا همچین چیزی ممکنه؟البته خیلی فشار مالی روش هست دارم دیوونه میشم
    ویرایش توسط f.tanha : دوشنبه 15 مهر 92 در ساعت 21:12

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 92 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1392-5-28
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    293
    سطح
    5
    Points: 293, Level: 5
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    85

    تشکرشده 55 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. از شنیدن مشکلتون بسیار ناراخت شدم. ولی من فکر میکنم ایشون یه جور دنبال بهونه بودن که ترکتون کنن. چطور میشه کسی به این راحتی رابطه 6 ساله اش رو کات کنه؟ خانواده این آقا از مشکلتون و از دست دادن بکارتتون اطلاع دارن؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید paradise92 تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (سه شنبه 16 مهر 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 مهر 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-7-06
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    77
    سطح
    1
    Points: 77, Level: 1
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از مشکلمون اره همشون شکه شدن اما از قضیه بکارت نه امروز با مادرش صحبت میکردم نتونستم بگم

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    سعی کنید از خانواده اش بخواین راضیش کنند، فعلا زوده برای گفتن از بین رفتن بکارتتون. شاید اگه خانواده اش این موضوع رو بدونن کمکتون که نکنن هیچ برای دور کردنتون از پسرشون یه مارک هم بهتون بچسبونن. پس هر چی خانواده اش کم بدونن به نفعتونه. روی خودش زوم کنید و سعی کنید حرف دلشو خودتون به زبون بیارین. مثلا بگین تو از چی ناراحتی؟ اگه به خاطر این عکسه که حاضرم با پسره روبرو شم تا بدونی بین ما چیزی نیست. ولی خانمم من فکر نمیکنم مشکل اون فقط یه عکس باشه.به قول دوستمون paradise92 جان ایشون دنبال بهونه بودن ولی که ازتون جدا شن. مطمئن باش این جدایی نه تنها برات بد نیست بلکه خیلی هم به نفعته. چون اگه این شرایط بعد ازدواجتون پیش میومد مطمئننا سختتر بود براتون. نمیدونم چجوری بگم. در واقع این آقا الان به شما شک کرده که شاید غیر اون با کس دیگه ای هم باشید و این افکار بعد ازدواجتون پررنگتر میشدند و طوری روی زندگیتون مسلط میشدند که هر روزتون میشد جهنم. پس برین خدا رو شکر کنید که اون آقا زودتر خود واقعی و افکار درونی اش رو که مثل خوره افتاده بوده به جونش برای شما آشکار کردند.

    ویرایش توسط kamr : سه شنبه 16 مهر 92 در ساعت 10:31

  9. 6 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 16 مهر 92), ammin (سه شنبه 16 مهر 92), f.tanha (سه شنبه 16 مهر 92), فرهنگ 27 (سه شنبه 16 مهر 92), میشل (سه شنبه 16 مهر 92), شیدا. (سه شنبه 16 مهر 92)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 09:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-06
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,812
    سطح
    25
    Points: 1,812, Level: 25
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 353 در 123 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام خواهر گلم. 6 سال برای یه رابطه دوستی یا بهتر بگم آشنایی خیلی خیلی زیاده و رابطه شما فراتر هم رفته. من نمی خوام سرزنشتون کنم ولی بهتر نبود تو دوران دوستی حد و مرز و مسائلی که تو کشور ما تعریف شده است رو رعایت می کردین؟؟؟؟؟؟؟؟ ما تو فرهنگی بزرگ شدیم که روابط آزاد داشتن تو روابط دوستی بد شناخته می شه. من یکی از دوستام با اینکه باز با پسری که ارتباط داشت ازدواج کرد ولی می تونم بگم بدترین زندگی رو داره چون همیشه کارهای گذشتش و شوهرش موقع بحث و دعوا به صورت توهین سرکوفت می زنه؟ و می تونم بگم اصلا به همسرش که دوستمه اعتمادی نداره . به نظر منم این عکسها بهونه ای بوده برا این آقا پسر که از شما دور شن و این رابطه رو تموم کنند. به نظر منم اصلا نباید در مورد بکارتتون با مادرش صحبت کنید چون اونام پشیمون می شن و اصلا برا ازدواجتون اقدامی نمی کنند. چون دیگه شما واسه ایشون کم نذاشتین و ایشون چیزی ندارند که برا به بدست آوردنش تلاش کنند. همیشه تو این اعتقادم که خانمهای گل تو روابط دوستی باید حریم ها رو حفظ کنند وگرنه پس زده می شن واین همیشه ثابت شده

  11. 7 کاربر از پست مفید deniz90 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 16 مهر 92), ammin (سه شنبه 16 مهر 92), Elena1994 (سه شنبه 16 مهر 92), f.tanha (سه شنبه 16 مهر 92), paradise92 (سه شنبه 16 مهر 92), فرهنگ 27 (سه شنبه 16 مهر 92), میشل (سه شنبه 16 مهر 92)

  12. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    فعلا مساله جنسی تون را با هیچ کس مطرح نکن.

    اگر مشکلی باهاش داشتی در صحبتهایی که با خانواده اش می کنی مطرح نکن. ( مثلا با بی پولیش ساختم یا فلان کار را کرد به روش نیاوردم ... به اعتماد و غرورش ضربه نزن )

    لازم نیست با خودش یا خانواده اش تماس بگیری. اگر اونها تماسی گرفتند با نهایت درایت و اعتماد به نفس و غرور صحبت کن.

    به نظرم هر چه کمتر در دسترس باشی و فرصت داشته باشه که فکر کنه بهتره.
    یه کم فاصله بگیر و تنهاش بذار.
    اگر واقعا رفتنی باشه هیچ التماس و خواهشی برش نمی گردونه و به برگشتنش هم نمی ارزه.

    اگر با یک راهنمای خوب پیش بری و خودت را نبازی بهترین تصمیم را می تونی بگیری.
    التماس ممنوع !!

    - - - Updated - - -

    با توجه به شش سال شناخت و رابطه، خودت بهتر می دونی که اون عکس بهانه است یا واقعا تا این حد ارتباط با کسی را هم خیانت می دونه و راهش را جدایی !!

  13. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    f.tanha (سه شنبه 16 مهر 92), فرهنگ 27 (سه شنبه 16 مهر 92), میشل (سه شنبه 16 مهر 92)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 مهر 92 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1392-7-06
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    77
    سطح
    1
    Points: 77, Level: 1
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به خدا خودم از خطایی که کردم پشیمونم اگه تو پستام چیزی نگفتم دلیل بر کوچک شمردن خطام یا هرچیز دیگه نیست فقط خدا میدونه چقدر زجر میکشم...اما در مورد بهانه آوردنش خودمم 1 جورایی میدونم ولی با شناختی که ازش دارم احساس میکنم اونم فشار روشه شدیدا از ازدواج فرار میکنه از آینده از اینکه با هم نتونیم کنار بیایم از خانوادم از راه دور بودنم از اهمه چی می ترسه با وجود اینکه پسر ضعیفی نیست از لحاظ مالی ضعیفن و هر چی بهش این اطمینان رو دادم که میتونم با مشکلاتش کنار بیام باور نکرد ،مادرش ازم خواست برم شهرشون حضوری باهاش حرف بزنم نمیدونم این کارو انجام بدم یا نه خودم دوست دارم برم میگم شاید اینجوری راحتتر بشه مشکلمونو حل کنیم این رابطه 1روز 2 روز نیست که بخوام به جدایی فکر کنم من شب و روزمو با خیال اون سپری کردم چجوری به همین راحتی تموم کنم؟
    الان 10 روزی میشه که باهاش صحبت نکردم روزامو به این امید سپری میکنم که بر میگرده...

  15. کاربر روبرو از پست مفید f.tanha تشکرکرده است .

    میشل (سه شنبه 16 مهر 92)

  16. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,905 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام عزیزم، چه خوب شد که اینجا رو پیدا کردی. الان هم کلی دوست داری که بتونن راهنماییت کنن و هم دوستایی که همدردت باشن.

    1. اولین کاری که باید انجام بدی اینه که خودت رو آروم کنی. تو این شرایط، نباید زیاد دست و پا بزنی. مهمترین نکته اینه که شخصیت خوبی از خودت به نمایش بذاری، چون چیزیکه میتونه جذبش کنه، یا برای همیشه دفعش کنه، شخصیتت هست.

    برای اینکه یه شخصیت قوی و محکم دیده بشی، اولین قدم اینه که آروم باشی.

    2. این حق رو براش قائل باش که از ازدواج باهات پشیمون بشه. حالا به هر دلیلی. این حق هر انسانیه.

    دو نفر ممکنه 30 سال با هم زندگی کنن، بعدش یکیشون بخواد طلاق بگیره. جدایی حق هر انسانیه.

    با این حقیقت کنار بیا. همونطور که تو حق داشتی پشیمون بشی، اون هم حق داره.

    3. برای خودت بیش از حد دلسوزی نکن، چون باعث میشه خودت رو ببازی.

    این رو بپذیر که هر اتفاقی که افتاده انتخاب خودت بوده. پس شرافتمندانه مسئولیتش رو بپذیر. حالا هرچی که باشه.

    4. فکر نکن با این اتفاق دنیا به آخر رسیده. ممکنه کاملا برعکس باشه. ممکنه این شانس بزرگ تو باشه این اتفاق افتاده و با فردی که قدرت اعتماد کردن بهت رو نداشته، ازدواج نکردی. زندگی بدون اعتماد همسر، خیلی رنج آوره!

    در مجموع نظر من اینه که بهش اطلاع بده که دچار سوء تفاهم شده، و تو از این موضوع خیلی ناراحت هستی. اما صبر میکنی تا زمانیکه بخواد صحبت کنید. همین و دیگه ارتباطی برقرار نکن. مثلا تا یک هفته، و تو این مدت روی پذیرش خودت کار کن.

    تو باید باید باید یه شخصیت جذاب داشته باشی که بتونی جذب کنی.... هر چیزی مثل ترس، عصبیت، ضعف، التماس، حقارت، گریه، و ... زشتت میکنه.

    زیبا باش....

    - - - Updated - - -

    سلام عزیزم، چه خوب شد که اینجا رو پیدا کردی. الان هم کلی دوست داری که بتونن راهنماییت کنن و هم دوستایی که همدردت باشن.

    1. اولین کاری که باید انجام بدی اینه که خودت رو آروم کنی. تو این شرایط، نباید زیاد دست و پا بزنی. مهمترین نکته اینه که شخصیت خوبی از خودت به نمایش بذاری، چون چیزیکه میتونه جذبش کنه، یا برای همیشه دفعش کنه، شخصیتت هست.

    برای اینکه یه شخصیت قوی و محکم دیده بشی، اولین قدم اینه که آروم باشی.

    2. این حق رو براش قائل باش که از ازدواج باهات پشیمون بشه. حالا به هر دلیلی. این حق هر انسانیه.

    دو نفر ممکنه 30 سال با هم زندگی کنن، بعدش یکیشون بخواد طلاق بگیره. جدایی حق هر انسانیه.

    با این حقیقت کنار بیا. همونطور که تو حق داشتی پشیمون بشی، اون هم حق داره.

    3. برای خودت بیش از حد دلسوزی نکن، چون باعث میشه خودت رو ببازی.

    این رو بپذیر که هر اتفاقی که افتاده انتخاب خودت بوده. پس شرافتمندانه مسئولیتش رو بپذیر. حالا هرچی که باشه.

    4. فکر نکن با این اتفاق دنیا به آخر رسیده. ممکنه کاملا برعکس باشه. ممکنه این شانس بزرگ تو باشه این اتفاق افتاده و با فردی که قدرت اعتماد کردن بهت رو نداشته، ازدواج نکردی. زندگی بدون اعتماد همسر، خیلی رنج آوره!

    در مجموع نظر من اینه که بهش اطلاع بده که دچار سوء تفاهم شده، و تو از این موضوع خیلی ناراحت هستی. اما صبر میکنی تا زمانیکه بخواد صحبت کنید. همین و دیگه ارتباطی برقرار نکن. مثلا تا یک هفته، و تو این مدت روی پذیرش خودت کار کن.

    تو باید باید باید یه شخصیت جذاب داشته باشی که بتونی جذب کنی.... هر چیزی مثل ترس، عصبیت، ضعف، التماس، حقارت، گریه، و ... زشتت میکنه.

    زیبا باش....

    - - - Updated - - -

    عزیزم مشاوره حضوری هم برات حیاتیه. اون خیلی چیزا رو میتونه تشخیص بده که تو نت نمیشه تشخیص داد.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  17. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    f.tanha (چهارشنبه 17 مهر 92), she (چهارشنبه 17 مهر 92), دختری تنها (سه شنبه 16 مهر 92), شیدا. (چهارشنبه 17 مهر 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  2. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 مهر 92, 22:09
  3. مهریه بالا یا پایین،تفاوت چه هست؟
    توسط meisam68 در انجمن حقوق ما...
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 خرداد 91, 08:08
  4. اسممو عوض کردم تو شناسنامه،تمسخر اطرافیان
    توسط saharnaz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 مهر 90, 22:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.