سلام
خوش اومدی
پاسخ های مدیر رو در موارد مشابه مشکل شما برات میذارم ...
در مورد زيبايي بايد نكات ذيل را نيز در نظر گرفت: چون ابعاد زيبايي متفاوت است:
1 – زيبايي گويش : لهجه، عشوه كلامي، تكه كلامي ، سيالي كلامي، حاضر جوابي، لطافت سخن، گفت و شنود به اندازه. شوخ طبعي
2 – زيبايي حركات: عشوه گري ، طنازي، فيگور و ژست هاي دلربا، قد و اندازه و تناسب بدن، نحوه راه رفتن.
3 – زيبايي بينايي:خوه نگاه كردن، نحوه پلك زدن، محجوب بودن، جذاب نگاه كردن و ...
4 – مسئله تاثير آرايش بر قيافه: که مي توانيد با خانواده مشورت كنيد.
5 – زيبايي در سليقه: نحوه انتخاب پوشش ، نحوه لباس پوشيدن ، نحوه چيدن منزل، نحوه انتخاب ادكلن
6 – زيبايي در تعاملات: نحوه ارتباط با شما و دوستان و فاميل، ميزان سازگاري و ارتباط عاطفي با آنها و ...
7 – زيبايي فكر: فراهم آوردن زيبايي با خلاقيت در زندگي، به روز بودن معلومات و دادن آگاهي به شما، همفكر بودن، استقلال در نحوه تفكر و مشورت دادن ،مديريت متفاوت و زيباي مسائل خانواده و ...
8 – زيبايي هنري: آشنايي با موسيقي، نقاشي، صداي خوش، رانندگی، و ساير هنرها
همانطور كه مي بينيد مي توان تمام اين ابعاد زيبايي را بررسي كرد.
دوم: اگر فردي با تمام ابعاد بالا از نظر شما آنچنان زيبا باشد كه به دلتون بچسبد و خواستارش باشي كفايت مي كند و حالا نوبت به بررسي دقيق مسائل اساسي تري چون معيارها و شرايط ازدواج مي رسد.
سوم: نكته مهم اين است كه اگر شخصی به لحاظ زيبايي از يك نمره معمولي در ازدواج برخوردار باشد ، اما در ساير معيارهاي اساسي مثبت باشد، كم كم مهر وعشق شما را چنان بر مي انگيزد كه قيافه زياد براي شما مطرح نيست. (به دوستان خود توجه كنيد، شما بيشتر بر اساس معرفت و ... آنها را مي شناسيد و با آنها صميمي هستيد نه قيافه – همسر هم همينطور است تنها فرقي كه در مورد همسر وجود دارد اينست كه بايد به طور كلي دلپذير باشد و يك حداقلي براي جذب شدن ، داشته باشد.)
چهارم:زيبايي يك امر نسبي هست، شما هر همسري با هر اندازه زيبايي انتخاب كنيد به زودي متوجه مي شويد شخصی زيباتر نيز وجود داشته است. و اين نكته مهم است كه نبايد به هر چيزي بيشتر از اندازه خودش بها بدهيم. مثلا زيبايي در حد متعارف كه به دلمان بنشيند كافي هست، مگر اينكه كلا از همان اول او را نپسنديدم .
راجع به نظر مادرت :
یكم: محور اصلي در انتخاب همسر خود شمائيد. اگر بنا باشد كه تحت تاثير صحبت هاي ديگران مردد شويد، اين اتفاق بعد از ازدواج هم ممكن است بيفتد و منجر به از هم پاشيدگي خانواده مي شود. نقش ديگران صرفا دادن تجربه و مشورت به شماست و شما پس از بررسي بر اساس شعور ،منطق و احساس خود نتيجه گيري و تصميم مي گيريد. پس، از روي حرف ديگران كه هر كسي فقط از منظر خودش صحبت مي كند ، تصميم نگير.
دوم: بر اساس معيارها و نكته هاي ازدواج ، معيارهاي خود را دقيقا و با مثال و جزئيات براي خودت مكتوب كن، براي هر معيار ضريبي متناسب با ارزش آن يادداشت كن. و با شناختي كه از طرف مقابلت داري، به بررسي تناسب معيارهايت و معيارهاي او بپرداز.
سوم: بعضي ذهنياتت كه از زمينه خانوادگي و فرهنگي و خيالاتت سرچشمه گرفته بايد اصلاح كني، بعضي از اين خطاهاي شناختي كه حتما بايد تغيير دهي ؛از اين قرار است:
- اگر بخواهي خوشبخت باشي بايد طرف مقابلت تحصيلات بالا داشته باشد.
- خوشبختي در گرو اينست كه از نظر رفاهي در سطح خوبي باشي.
- بعد از ازدواج مي توانم همسرم را تغيير بدهم.
- تفاوت در مسائل اعتقادي، اخلاقي و ...،در ازدواج اهميتي ندارد و مي توانيم هر كدام جداگانه اعتقادات خود را داشته باشيم.
- ازدواج خوب ازدواجي هست كه از اول همه چيز آماده و فراهم باشد، و بعد از ازدواج در هيچ مسئله اي ؛ اختلاف نظر وجود نداشته باشد.
- اينكه بايد فرد ايده آلي جهت همسري انتخاب كنم كه از هر لحاظ بي عيب و نقص باشد.
- اينكه خوشبختي ام در گروه اينست كه حتما و حتما در يك فرجه زماني با يك نفر ازدواج كنم حتي اگر آن شخص مناسب من نباشد. و اگر من ازدواج نكنم ، به تنهايي يك آدم بي ارزش و بدبخت هستم. و با عجله تمام بايد با اولين كسي كه توانستم ازدواج كنم ، حتي اگر آن فرد از نظر اعتقادي با من متفاوت است، يا معتاد ، سخت گير، اختلاف فرهنگي، اختلاف طبقاتي و تحصيلي، اختلاف فكري و ... مي باشد.
چهارم: حق انتخاب را از خود نگيريد. از افعال مجهول در مورد خود زياد استفاده نكنيد. اينكه «ميترسم عاشقش بشوم» يعني چه؟ در واقع ما خودمان فاعل كارها هستيم. مثلا شما مي توانيد خود را عاشق كنيد. (مثلا با خيالبافي زياد در مورد يك نفر، چشم پوشي از مشكلاتش، فرار از وضعيت بد خانواده ، و ....). پس شما يك فرد آگاه و تصميم گيرنده نسبت به انتخابهاي خودتان هستيد ، مخصوصا انتخاب همسر كه مهمترين انتخاب هر فرد در زندگيش مي باشد. پس لازم است در چنين انتخابهايي،اگاهانه ، عاقلانه و با مشورت با متخصص انجام شود.
پنجم: تمام مطالب بالا به معني اين نيست كه سخت گيريهاي افراطي داشته باشيم و با بهانه گيري به دنبال ايده آل بگرديم. بلكه بايد معيارهاي اساسي را فراموش نكنيم.و با توجه به آنها تصميم بگيريم.
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همین جاست بخند
دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)