سلام
این چیزی که جدیدا من زیاد تو تالار میبینم خطاب به خیلی از کاربر هاست.نه فقط شما حنا جان
موندن در زندگی که چیزی جز بدبختی برای ادم نداره دلیلش چیه؟
فکر نکن من نفسم از جای گرم بلند میشه...من مردم و زنده شدم تا تونستم از همسر اولم طلاق بگیرم...منو تو خونه حبس کرده بود و کتک و ازار و اذیت روحی و جسمی و بی پولی و گرسنگی و توهین و تحقیر و ....چیز رو تحمل میکردم..چرا ؟چون از طلاق میترسیدم.چون از حرف مردم میترسیدم.
روزیکه میخواست بره دادگاه دادخواست طلاق بده پاشو بوسیدم که بخاطر زندگیمون نرو....
4 سال من تو سختی و مشقت و نکبت و ...زندگی کردم.یکروز وقتی صورت کبودمو جلو اینه دیدم واقعا از خودم پرسیدم مریمه احمق ! واسه چی پای این زندگی موندی؟
کاغذ برداشتم چیزهایی که دلگرمم میکنه به این زندگی رو میخواستم بنویسم....اما باور کن هیچی هیچی هیچی نتونستم بنویسم...حتی یک جمله....
اون روز تصمیم قطعیم رو گرفتم در حالیکه وحشت داشتم و نگران اینده بودم....
میدونی چرا؟چون خودم خواستم از زندگی مشقت باری که درست کرده بودم واسه خودم، خودمو نجات بدم...
الانم حکایت شماست
زندگی که سودی برات نداره و میدونی همسرت بهت خیانت میکنه و شنود گذاشتی و .....خودت قضاوت کن.یه نه اصلا مثل من یه کاغذ بردار و خوبی های این زندگی رو بنویس توش.
والله بخدا مگه چند سال میخوایم زندگی کنیم که نصفشم به دعوا و درگیری و ترس از خیانت و ...بره؟!
هر انسانی نیازمند ارامش و اسایشه....
زندگی شما هم مثل زندگی من...تلاش کن برای درست کردنش...اگر درست نمیشه باید تصمیم جدی گرفت.
یه زن چی میخواد :
مهر و محبت
عاطفه
رابطه جنسی و زناشویی
توجه
اعتماد و خیال راحت
کدوم از اینا رو داری کاملا دریافت میکنی؟
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)