به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 98 [ 02:45]
    تاریخ عضویت
    1398-4-10
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    109
    سطح
    2
    Points: 109, Level: 2
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آزار زبانی خانواده همسرم

    دختر شیرازی هستم با یک اقای شمالی که همکار بوذیم ازدواج کردم
    آزار زبانی مادر شوهرم و درصد شدید تر پدر شوهرم اذیتم می کند.
    تا وقتی با همسرم هستم محبت می کنند به محض دور شدن همسرم شروع می کنند با تیکه اندختن مثلا با لحن بامزه که خواهرت چرا لاغره؟ پدرت کجا رفت؟ عموت چرا رفت مسافرت؟ مادرت چرا کم میاد به تو سربزنه؟ مادرت چرا کم پدرتو تنها میزاره ؟ و سوالات عجیب تر که سعی می کنم خودمو بزنم به اون راه که متوجه نمیشم متلک می اندازید ولی باز ادامه می دهند.
    چقدر حقوق می گیرید؟ چقدر پس اندار دارید؟ هر روز یا یک روز در میان باید به ما زنگ بزنید و زنگ میزنم باز سوال مالی میپرسن!
    نکته بد ماجرا تازه اینجاست که بعد از پرسیدن این سوالات به سرعت تقریبی نور در اختیار باقی اعضای خانواده قرار می گیرد و این سرعت پخش در حدی است که یک صحبت در جمع خانومها می کنیم چند ساعت پعد پدرشوهرم نظرش در مورد آن می دهد و من شوکه می شوم چرا باید یک مرد مسن در مورد این چیزها پیگیر باشد. البته پدرشوهرم یک مردی بوده که فوق العاده بذاخلاق بوده سابقا و الان که بازنشسته شده تمام مسیله اش شده زندگی ما! و خیلی متلک گو شده است.
    از همسرم در مورد خانواده ام سوال میپرسن و چون دلسوزانه میپرسن همسرم متوجه نمی شود که دنبال بهانه جدید برای متلک های بعدی هستن و مثلا از خانواده من تعریف می کند، خیلی پیش همسرم نقش آدم مهربون رو بازی می کنند.
    یکساله عقد کردیم ولی در خانه مجردی همسرم زندگی می کنیم چون میگن ما نمی تونیم بیایم عروسی شما شیراز دوره!
    در این مدت آشنایی و عقد و نامزدی هم به هر چیزی رسیدیم می گن ما اصلا هیچ رسمی شمال نداریم فقط می تونیم براتون آرزوی خوشبختی کنیم. گفتم اشکال نداره بالاخره تفاوت فرهنگی داریم همین یک تماس هم بگیرید کفایت می کند. دریغ از یک تماس خشک و خالی ، فقط مادر بنده خدای من باهاشون تماس می گیره چون پیش خانواده همه چیز رو خوب جلوه دادم !
    زبان خیلی تند و تیزی دارن و مثلا با غالب شوخی نیش می زنند .... مثلا در حمع به جاری من می گویند تو جاری بزرگ هستی به جاریت می تونی دستور بدی و اینو تو جمع میگن !
    بعد که جاریم نیست پشت سرش میگن خیلی خسیسه!
    هر قت هم میخوایم بریم شیراز باید بگیم بهشون وگرنه بعدا میگن ما نگرانتون شدیم و به بهانه نگرانی از حال ما تقریبا همه رفت و آمدهای ما در کنترلشان است. کی میریم کی برمیگردیم.
    کلا ادمی نبودم که بهشون بگم توقع دارم یا گلایه کنم یا مثل اونا تیکه بندازم یا حاضر جواب باشم و همش سعی کردم براشون کادو بخرم و محبت کنم ولی اصلا جواب نمیده و متلک ها محسوس تر و واضح تر شده. الان دیگه یک ماهه شمارشون رو میبینم یاد آزارها می افتم رغبتی به زنگ زدن بهشون ندارم .
    لطفا راهنمایی بفرمایید.

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 98 [ 02:45]
    تاریخ عضویت
    1398-4-10
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    109
    سطح
    2
    Points: 109, Level: 2
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی چرا هیچ چیزی نمیگه همه فقط پیام رومیخونن
    من تکمیل بکنم که پدرشوهر یه اخلاقی داره که همش خونه است اصلا بیرون نمیره و تو وقتی خونشون مهمون هم باشی بری بیرون باید سریع برگردی اگه فکر کنه دیراز موعد مد نظرشون برگشتی عصبانی میشه و زنگ میزنه کجایید.
    یه بار من بدون همسرم رفتم پیششون سر بزنم چون روز مادر بود وهمسرم نبودندگفتم بالاخره وظیفه منه برم با تاخیر رسیدم خونشون باید ساعت 2 میرسیدم ساعت 3 رسیدم خوب یه شهر دیگه هستن دیگه جاده شمال هم میدونید همینه...تا رسیدم رفتم نزدیک خونه گل بخرم که بزارم روکادو بدم واسه روز مادر .چشمتون روز بد نبینه اومد گل فروشی دادوبیداد کرد کلی آدم اونجا بود که چرا منونگران کردی! تا شب بغض داشتم که چطور به خودش اجازه داد سریه خانوم داد بزنه اونم به خاطرهمچین چیزی.خیلی شوکه بودم تا ساعتها...بعداومدخونه گفت حاج خانوم امروز سرعروست داد زدم کلا خبر میپیچه اونجا چه تحقیر کننده باشدچه خوب باشدوچه بد!
    میریم خونشون باید کامل خونه باشیم مثلا دو روز اونجا باشیم بایدهمش پیششون باشیم بعد از 1 ظهر تا 4 میخوابن و شب ساعت 10 خاموشی میده میرم اونجا هر روز یکسال میگذره البته همسرم هم فقط یه روز دواام میاره خیلی ادم اونجا کلافه و بی حوصله میشه....با همه اینها و استرسهایی که میده وعصبانیت ها تیکه هم خوب میندازه با اینکه سنشون بالاست..
    ماد شوهرم یکم بهتره فقط تیکه میندازه دیگه دادنمیزنه و کارهای دیگه رو مثل پدر شوهرم انجام نمیده...وسوالات مالیشون من وهمسرمو خیلی کلافه کرده اخه مگه میشه تو توهر مکالمه بپرسی چقدر این ماه درآمد داشتید؟ من فکر کنم همسرم یه مقدار پول ازشون گرفته شاید به خاطرپس دادن اون میگن همش! وضع مالیشون خوبه ولی به همسرم هرچی کمک کردن گفتن قرض میدیم بهت...خیلی حساب کتاب مالی دارن!
    یه بار خواهرشوهرم فیش برقشون روداده بود شده بود 34100 و داشتن اون 100 تومن روبا هم حساب میکردن...واین حساب کتاب هاشون متاسفانه باعث شده که تومراسمات بگن ما هیچی رسم نداریم وعروسی هم شیراز دوره دور هم همینحا جمع میشیم و حتی سرعقد بهم سکه دادن ازم میپرسیدن سکه روچیکارکردی؟ روز خواستگاری هم میگفتن اصلا به مهریه اعتقاد نداریم در حالی که خواهرشوهرم تحصیلات کمتر و درامد کمتر و 10 سال پیش ازدواج کرده مهریه بیشتر از من داره چطوراون موقع اعتقاد داشتن؟؟؟ حالا خانواده من گفتند که دخترما خودش شاغله وپدرشم کلی بهش املاک دادن و خیلی مایل نیستیم راجع به این قضیه صحبت کنیم.عروس و دامادخودشون در موردمهریه تصمیم بگیرن...گفتم هرچی برای دختر خودشون بوده که قبول کردم وموقعی که روز عقد عاقد اومد دوباره پدرشوهرم گفتند به این مهریه راضی نیستم دیگه همه گفتند زشته شما به توافق رسیدید لحظه آخر برگردی همچین حرفی بزنی!
    حالا من کاری ندارم کاری نکردن برام منکه نمیتونم توقع داشته باشم...سوال من اینه که با اینکه کاری نمیکنن و استرس میدن ومن دارم سکوت میکنم...وقتی دارن تیکه ای میندازن که خانواده ام رو زیرسوال ببرن(پدرشوهرم به پدرم حسادت میکنه نمیدونم چرااصلا هم سن وسال نیستند یه چندبار شوهرم از کارو بار پدرمتعریف کرده براشون حس میکنم همین باعث شده)دقیقا بایدچیکارکنم, یا وقتی همسرم نیست تیکه میندازن چیکار کنم؟ سرم دادبزنن چیکارکنم؟
    من وهمسرم هردوتحصیلکرده هستیم وشغل خوبی داریم و هر دوصاحب بیزینس هستیم وسنمون هم 33 سال است و با لحاظ اینها واقعا بایدچطوربرخوردکردکه هم متوجه بشن که کارشون غیراخلاقی است وممکن بالاخره صدای طرف مقابل دربیاد هم بیشتر از این لازم.نباشه تحمل کنم!

  3. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array


    1.
    نقل قول نوشته اصلی توسط emila نمایش پست ها
    تا وقتی با همسرم هستم محبت می کنند به محض دور شدن همسرم شروع می کنند با تیکه اندختن
    2.
    نقل قول نوشته اصلی توسط emila نمایش پست ها
    یکساله عقد کردیم ولی در خانه مجردی همسرم زندگی می کنیم چون میگن ما نمی تونیم بیایم عروسی شما شیراز دوره!
    3.
    نقل قول نوشته اصلی توسط emila نمایش پست ها
    مثلا دو روز اونجا باشیم بایدهمش پیششون باشیم بعد از 1 ظهر تا 4 میخوابن و شب ساعت 10 خاموشی میده میرم اونجا هر روز یکسال میگذره البته همسرم هم فقط یه روز دواام میاره خیلی ادم اونجا کلافه و بی حوصله میشه....
    4.
    نقل قول نوشته اصلی توسط emila نمایش پست ها
    روز خواستگاری هم میگفتن اصلا به مهریه اعتقاد نداریم در حالی که خواهرشوهرم تحصیلات کمتر و درامد کمتر و 10 سال پیش ازدواج کرده مهریه بیشتر از من داره چطوراون موقع اعتقاد داشتن؟؟؟ حالا خانواده من گفتند که دخترما خودش شاغله وپدرشم کلی بهش املاک دادن و خیلی مایل نیستیم راجع به این قضیه صحبت کنیم.عروس و دامادخودشون در موردمهریه تصمیم بگیرن...گفتم هرچی برای دختر خودشون بوده که قبول کردم
    سلام

    عزیزم چند مورد رو از نوشتتون جدا کردم و دربارش مینویسم اگر اشتباه متوجه شدم بهم بگید.


    1. برای پیشگیری از ایجاد چنین موقعیت هایی شما چند راه دارید. اول اینکه در منزل این عزیزان تا زمانی حضور داشته باشید که همسرتون تشریف دارن ( مثلا اگر همسرت از خونه بیرون میره برای خرید بگو منم پام کمی خشک شده باهات میام بلکه قدمی بزنیم ) , یعنی حتی الامکان سعی کنید تنها نمونید مگر در مواقع ضروری . دوم اینکه اگر بودن در چنین محیطی باعث ناراحتی شما و یک کلاغ چهل کلاغ میشه سعی کنین وقت خودتونو پر کنین. به حدی که وقت کمتری برای دیدارهای خانوادگی داشته باشید.

    تذکر:
    زمانی که همسرتون نیستن و مورد آزار زبانی قرار میگیرین میتونین با جواب های کوتاه مثل ( بله یا خیر ) پاسخ بدین و یا در جواب حرف هاشون سکوت کنین, بهیچ عنوان وارد درگیری لفظی نشین.
    بحث رو. عوض کنین و درباره تنوع غذا یا پوشش یا مکان های دیدنی شهرشون و ... ازشون بپرسین که فرصت آزار زبانی رو از دست بدند.
    میتونین ازشون تعریف کنین و این تعریف هم جلوی همسرتون و هم در برابر خودشون باشه تا اونها در زمان تنهایی درباره حرف ها و عملشون بیشتر فکر کنن.


    2. من از رسوم شهر شما و فرهنگ و باورهای خانوادگیتون اطلاعی ندارم اما تا جایی که میدونم عقد کردن با عروسی در شهر های مختلف تفاوت هایی داره. اگرچه همسر شرعی و قانونی شماست اما دختران در زمان عقد با همسرشون زندگی نمیکنن یا خیلی کم پیش میاد از شهر خودشون به شهر همسرشون مسافرت داشته باشن. بیشتر شوهر هست که طی اینمدت برای دیدار و تفریح با همسر راهی منزل عروس میشه و اون هم باز محدودیت هایی براش تعریف شده. ( بازم میگم بستگی به فرهنگ خانواده ها داره )
    شما اگر طالب عروسی هستین میتونین با مشورت با همسرتون یا مراسم رو در شمال برگزار کنین یا به یک مجلس مختصر و ساده با حضور خانواده ها اکتفا کنین و با پولش ماه عسل خوبی داشته باشین یا برای خرید لوازم منزل خرج کنین.

    3. هر خانه ای مقرراتی داره و این رو میزبان تعیین میکنه. مهمان اسمش با خودش هست و بالاخره خواهد رفت.
    مثلا بعضی ها وقتی کسی رونهار دعوت میکنن ساعت دو و نیم سفره پهن میکنن و بعضی دیگر ساعت یک و نیم.
    عادت به خواب بعدظهر رو بیشتر ایرانی ها دارن و بعضی نیم ساعت و برخی دو, سه ساعت میخوابن.
    ما در برخورد با چنینن موقعیت هایی باید با احترام به میزبان از قوانین اون مکان پیروی کنیم و اینو بدونیم که قرار نیست تا ابد اونجا باشیم ! شما میتونین در مواقعی که همه خوابن یا زودتر از موعد خاموشی برقراره با فضای مجازی سرگرم بشین . بخش های هنر ی و طنز و ...

    4. برای مورد چهارم اشتباه کردید. دختر ما شاغله و ... . بنظر من این نوع بیان مشکل داره و قطعا هرکسی جای خانواده همسرتون بود استقبال میکردن. طبق قانون و شرع باید مقداری مهریه در همون جلسات تعیین میشد و به توافق میرسیدین.
    چنین مسائلی رو بزرگتر ها از قبل حل کنن و مطرحش کنن بهتر هست تا بعهده عروس و داماد بگذارن چون در این صورت نظر نهایی, نظر غیر مستقیم ده ها نفر خواهد بود.

    اما بهر حال گذشته , گذشت و صد البته
    مهریه به پای مهر و علاقه ی زن و شوهر نمیرسه و در واقع خوشبختی ملاک هست.

    شما با همسرتون فکر نمیکنم مشکلی داشته باشین و این مسائلی که بیان کردین کم و بیش در زندگی اکثر زوج ها در جریان هست.
    با تقویت رابطه ی عاطفی بین خودتون و همسرتون و محکم کردن پایه های زندگی و تمرکز بر مسائلی که فقط برای آینده شما و شوهرتون مهم هست میتونین با آرامش بیشتری زندگی رو پیش ببرین .


  4. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    نیکیا (سه شنبه 18 تیر 98)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 شهریور 98 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1398-4-25
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    205
    سطح
    4
    Points: 205, Level: 4
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم وقتی خوندم مطلبتو حس کردم ای وای اینا خونواده همسر من هستن !!!! خونواده همسر من هم شمالی هستن !!اینکه در مورد همه چی سوال میپرسن و باید بدونن اینکه حتی مسائل خصوص زنونه هم پدر شوهر من هم باید بدونه و نظر هم میدن اینکه باید از همه رفت و آمدا و کی بیدار شدیم و کی خوابیدیم کی رسیدیم فلان جا هم بدون بهانه اینه که نگرانتون میشیم اینکه هیچ رسمی ندارن ولی وقتی مراسمات تموم میشه میبینی خوبم دارن !!! ....اینکه تو شوخی هرچیزی میگن با خاک یکسان میکنن میگن شوخی بود دیگه ولی بعدا میفهمی میگن فلانی تو شوخی ترکوندیم از آشنایان - سوال هرلحظه ای در مورد حقوقم و مسائل مالی وحتی سوالای خصوصی تر.....و اینکه دقیقا پدرشوهر من هم به شدت درگیر بابامه !!!!!!دید جواب نمیده نمیتونه رو پسرش تاثیر بذاره چون من عاشق بابام هستم و حالم بد میشه رجوع کرده به مامانم. به شدت فرهنگشون اینه که باید از همه چیت سر دربیارن باید گزارش لحظه به لحظه بدی و همسر من هم این و حق خونوادش میدونه من هم از عروسی و رسم و مهریه بالا گذشتم ولی حتی اینکه مهریه چرا ۱۱۰ نیست ۱۲۴ هست هم داشتن دعوا را ه مینداختن!!!!!و منم دقیقا عین شما درآمد خوب و وجه اجتماعی عالی دارم وداشتم وحتی ار پسرشون بیشتر ...
    من میتونم خوب درکت کنم ...ببین اصلا دیگه فکر گذشته رو نکن درمورد تیکه هم به منم زیاد مینداختن الان هم زیاد میندازن ولی من از این موضوع گذشتم اصلا اصلا به همسرت نگو چون درسته مرد شمالی زن دوسته ولی سیاستشون دست کم نگیر بخوان زندگیت و زهر کنن میکنن سعی کن با شوهرت بری با شوهرت بیای که انقدر سوال پیچت نکنن چون من تو حرفات ندیدم جایی بگی که شوهرت هم استقبال میکنه همه مسائلتون بگه برعکس همسر من وحتی همسرت و رو این مورد حساس نکن همیشه بحث عوض کن در مورد خونوادت میپرسن فقط فقط خوبیاشون بگه همش یه جورری نشون بده تو حرفاشون خونوادت به فکرتونن و ....همش دنبال بحثای شاد باش- اگه میتونی با خنده از نوع قهقه دیدی سوال زیاد میپرسن سر به سر پدر شوهرت بذار و ردش کن . خودت و قوی مستقل محکم نشون بده که خودت میتونی از خودت مراقبت کنی و نیاز به نگرانی نیست - حتما حتما اگه خودتون شرایط این و دارید عروسی بگیرید بگیر به هیچ عنوان اگه مشکل مالی نداری و دلت عروسی میخواد بگیر و حتی تو شمال بگیر فامیلاتون بیان

    - - - Updated - - -

    این تاپیک من از مشکلاتم با خونوداه همسرمه واسه همینه میگم میفهممت

    http://www.hamdardi.net/thread-46297.html

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 98 [ 02:45]
    تاریخ عضویت
    1398-4-10
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    109
    سطح
    2
    Points: 109, Level: 2
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متشکر از پاسخ های عالی شما. خیلی خوب بود چون این حرفها را نه میشه به خانواده گفت نه دوستان چون هر دو بتعث مشکلات میشه. اما اینجا هم خودم خالی شدم هم دوتا پاسخ خوب تونستم دریافت کنم. خیلی متشکرم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.