به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

موضوع: مشورت مالی

  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array

    مشورت مالی

    با سلام خدمت دوستان عزیزم
    راستش روی اومدن نداشتم چون مشکلم خیلی شبیه گذشتست ولی بازهم من نمیدونم کار درست چیه
    جریان خیلی سادست اما مشورت نتیجه بخشه
    من در یک کارخونه که به طور فامیلی احداث و مدیریت میشه سهام دارم (همونطور که قبلا گفتم من درآمدی خودم نداشتم و ندارم و هرچی هست پدرم دادن و این سهامو هم از پدرم به نام خودم دارم و هیچ زحمتی هم تاحالا تو اون کارخونه نکشیدم) خب هرچند وقت یکبار سود سهام رو میدن و من تا الان مستقیم این پولو نگرفتم
    یعنی یا نگرفتم یا مثلا برام با اون پول چیزی خریدن پدرم و هدیه دادن و به همسرمم گفته نشده این پول سود سهاممه

    خلاصه من و همسرم مسائل متنوعی باهم داریم که میدونین یکیش همین نداشتن درآمد منه و اینکه برای هر خرجی که بهم میده بهم فشار میاره درحالیکه من واقعا واسه خودم خرجی نمیکنم و عجیب الان پولها بی ارزشه و سریع تموم میشه
    خلاصه الان باز سود من رسیده و من خیلی در فشار مالی هستم
    همسر من درآمدش خوبه اما نمیفهمه چرا باید به من پول بده و میگه خرج خونه رو میدم چیز بیش از اینو باید خودت بدی یا خرجی نداشته باشی
    حالا من سوالم اینه من همچنان این سودو نگیرم؟ یا بگیرم به همسرم نگم و مواقع ضروری ازش استفاده کنم؟ یا بگیرم بهش بگم؟ در این حالت قطعا همین چندرقاز هم بهم نخواهد داد که البته گاهی فکر میکنم نبودش شاید بهتر باشه و مقداری از این طلبکاریش کم بشه
    یا باید به همینی که همسرم میده قناعت کنم؟
    راستش چندسال پیش با قطعیت نمیگرفتم و میگفتم قناعت میکنم اما الان چون خیلی متنوع داره بهم فشار میاد دیگه دلیلی برای یک فشار بیخود که قابل رفعه نمیبینم
    نظرتون چیه؟

  2. 2 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (چهارشنبه 04 مهر 97), الهه زیبایی ها (چهارشنبه 04 مهر 97)

  3. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    901
    سطح
    16
    Points: 901, Level: 16
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم شمیم الزهرا اگر میخواهید پولو بگیرید به شوهرتون نگید به نظرم این پول هدیه به حساب میاد و حتی اجازه شوهر برای خرج کردنش لازم نیست شوهرتون اصلا نباید متوجه بشه شما پول دارید این جوری هم اقتدارش حفظ میشه و هم برای شما خرج میکنه یه مورد دیگه کم توقع بودن خوبه ولی نه تا حدی که کلا از خودت بگذری

  4. 6 کاربر از پست مفید saburane تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (چهارشنبه 04 مهر 97), نیکیا (سه شنبه 03 مهر 97), میس بیوتی (جمعه 25 آبان 97), Ye_Doost (چهارشنبه 04 مهر 97), الهه زیبایی ها (چهارشنبه 04 مهر 97), شمیم الزهرا (سه شنبه 03 مهر 97)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام شمیم الزهرا

    از نظر من سود سهامت رو بگیر، اما به همسرت در موردش نگو. نه بخاطر حفظ اقتدارش و اینها، بلکه بخاطر اینکه با توجه به شناختی که ازش داریم، این موضوع باعث توقعاتش می شه و بعید نیست خودش رو محق بدونه در امورات کارخونه دخالت کنه یا فکر کنه سهمت رو کم دادن یا چنین مسائلی.

    اینکار یک حسن دیگه هم داره و اون اینکه این پول بصورت هدیه بهت داده نمی شه. چون بعضی وقتا اینکه خونواده ی دختر خیلی هواش رو داشته باشن، باعث می شه شوهرش دچار یک جور خشم یا حسادت بشه و نه تنها میلی به حمایت کردن خانمش نداشته باشه، بلکه دلش بخواد تخریبش کنه یا ازش انتقام بگیره.

    اما در مورد اقتدار و تامین کنندگی مرد،

    یبار یک مرکز مشاوره، یه جلسه ی گروهی داشت که من شرکت کرده بودم. مشاور در مورد همین موضوع صحبت می کرد که خانم ها اجازه بدن همسرشون اونها رو از نظر مالی تامین کنه و این باعث می شه مرد احساس قدرت کنه. یکی از خانم ها پرسید اگه مردی دوست نداشته باشه همسرش رو تامین مالی کنه چی؟ مشاور دستاشو برد بالا و گفت هیچی، اگه اون خانم امکان تامین خودش رو داشته باشه، دیگه تمومه (منظورش این بود که دیگه نیازی نیست خودش یا همسرش رو تحت فشار بگذاره که اون رو تامین مالی کنه).

    از طرفی، درسته که اگه یک مرد قلبا میل داشته باشه تکیه گاه مالی همسرش باشه، یعنی اگه از نظر روانی چنین نیازی داشته باشه، بهتره همسرش این موقعیت رو براش فراهم کنه، حتی با قناعت کردن به دارایی همسرش. اما،

    اما اگه مردی چنین نیاز روانی ای نداشته باشه، یا به دلایل دیگری میل داشته باشه همسرش شاغل باشه و خودش هزینه های زندگی خودش رو تامین کنه، اینجا چه اشکالی داره که زن رضایت بده خدایی که توانایی درآمدزایی رو بهش داده، روزیش رو مستقیما به خودش بده، نه اینکه از طریق همسرش بهش برسونه؟

    به نظرت چه اشکالی داره زنی که توانایی کار کردن داره، خودش درآمد داشته باشه و هزینه های شخصی خودش رو تامین کنه؟ در شرایطی که همسرش میلی به اینکار نداره.

    - - - Updated - - -

    راستی اون مهمترین یافته ی زندگی مشترکت که می خواستی به من بگی چی بود؟

  6. 6 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (سه شنبه 03 مهر 97), گیسو کمند (چهارشنبه 04 مهر 97), نیکیا (چهارشنبه 04 مهر 97), میس بیوتی (جمعه 25 آبان 97), الهه زیبایی ها (چهارشنبه 04 مهر 97), شمیم الزهرا (چهارشنبه 04 مهر 97)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 مهر 97 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1396-7-21
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    1,358
    سطح
    20
    Points: 1,358, Level: 20
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 90 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    سود سهامتون رو بگیرید و خیلی هم راحت خرج کنید....
    میدونی چرا؟؟؟؟
    چون تو فقط یکبار قراره زندگی کنی.... فقط یکبار در این سن جوانی پا میذاری.... باید بهترینارو تن کنی. به خودت برسی. شما ازدواج کردی که ارامش داشته باشی. در کنارش امنیت و صدت البته رفاه... نفسم از جای گرم بالا نمیاد اما اینم میفهمم حداقل بعنوان یه مرد باید حواسش بهتون و پول تو جیبتون باشه. نه اینکه در اوج جوونیتون مث غریبه برخورد شه باهاتون. غریبه ای که قطعا کسی بهش پول نمیده چون نمیشناستش. حالا شریک زندگی رو که دیگه چه عرض کنم.
    چقد صریح صحبت کردم

    اما من صدرصد با کار کردن شما موافقم. حالا نمیدونم چندسالتونه؟ یا چه رشته ای خوندید؟ یا در چی مهارت دارید. اما مطمئن هستم میتونید یه جایی مشغول بشید و در کنارش به راحتی سودتون رو بگیرید و بگید درامدم هست. مهمتر اینکه مستقل میشید. و چیزی به اسم "منـــــــــــــت رو سرتون نیست." باور کنید یه حس خیلی خوب داره . اینکه دستت تو جیب خودته و احدی بهت نمیگه چرا این ماه ده تا مانتو گرفتی چرا مثلا ده بیست جفت کفش داری و .....
    البته من قصدم این نیست شما به همسرتون بی احترامی کنید یا دعوایی پیش بیاد اما به نظرم کار کردن تو شرایط شما بهترین گزینه هست. حتی دید همسرتون هم بهتون عوض میشه.
    بهرحال اینها نظر منه شما مختارید....
    زندگی کوتاهه. سخت نگیرید ... نذارید خیلی سخت هم بگیرن براتون. "

    با ارزوی بهترین ها. موفق باشید

  8. 5 کاربر از پست مفید dr-samira تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (چهارشنبه 04 مهر 97), گیسو کمند (چهارشنبه 04 مهر 97), میس بیوتی (جمعه 25 آبان 97), الهه زیبایی ها (چهارشنبه 04 مهر 97), شمیم الزهرا (چهارشنبه 04 مهر 97)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام به همه عزیزان به خصوص صبورانه، میشل و دکتر سمیرا که واقعا ذهن منو باز کردند و دیگه راحت شدم
    میشل عزیزم آره درست تحلیل کردی اصلا غیر بحث اقتدار نباید هیچی از این جریان بدونه که بعدا مشابه رفتارهای قبل رو در پیش بگیره
    ممنونم ازت
    من با سر کار رفتن مشکلی ندارم اتفاقا سه تابستون پیش یعنی بعد از اتمام ترم دو ارشد خیلی دنبال کار بودم و چندجا مصاحبه و فرم پر کردم اما نشد
    و همزمان فهمیدم باردارم و دیگه بیخیال شدم
    حالا هم فعلا با بچه کوچیک شرایط ندارم و باید کاری باشه که درآمدش جوری باشه بتونم هزینه نگهداری بچمو خودم بدم چون نمیخوام مادرمو اذیت کنم و همین هم خیلی سخته چون کار واس من خیلی با درآمد کمه اونم که من هررروز نمیخوام و باید پاره وقت باشه چون پسرم کوچیکه
    ان شالله دفاع کنم در اولویت هام کار هست اتفاقا همسر من کار و درس زن براش مهمه تا حدی که از خودش البته پایینتر باشه که قطعا همینطوره و کار من از ایشون کم درآمدتر خواهد بود.
    من مگه دست آوردی هم تو زندگگیم داشتم؟
    ولی جدا اون زمان خودت یادمه یک جمله گفتی که من درگیرش بودم و بهش رسیده بودم اما یادم نمیاد چی گفتی
    میرم تاپیکتو ببینم پیدا میکنم بفهمم چی بوده

    دکتر سمیرا جون درست میگی اما کلا یکم روحیاتم عوض شده و این تغییر با باورهام همخونی نداره و دچار چالش شدم
    شاید دوست نزدیک جدیدم این اثر رو روم گذاشته و شاید نیازهای زندگیم...
    من تو نوجوونی و مجردی اصلا به خرید علاقه نداشتم یادمه با کلی اصرار مامانم یک لباس میخریدم یا دوست نزدیکم که سایزمون یکی بود هروقت من یا اون خرید میفتیم دوتا میخریدیم که وقت اون یکی کمتر تلف شه...
    اما الان هم خرید نمیکنم و خیلی کم و بر حسب ضرورت مهمونی و اینا اما لذت میبرم و خیلی کیف میکنم! حس میکنم کلا مادی شدم
    داشتن یک روسری نو منو عین بچه ها غرق لذت میکنه و خودمو تو آینه زیاد نگاه میکنم
    یا میشینم عکسای خودمو که تو مهمونی گرفته بودم نگاه میکنم و غرق لذت میشم
    یا لباس خوشگل میبینم شاد میشم
    آرایش و کلا ازین دست مسایل احساسمو درگیر میکنه درست مثل یک بچه که بهش اسباب بازی نو دادن!
    کلا قاطی کردم باید یک زیر و رو اساسی بشم
    بازهم ممنونم من چون قلبا آدم پنهانکاری نیستم و اصلا بلدم نیستم این راهو دلم نمیخواست برم. اما فکنم برای زندگیم همین که شما میگین بهتر باشه

  10. کاربر روبرو از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده است .

    میس بیوتی (جمعه 25 آبان 97)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    شمیم الزهرای عزیزم پیرو پستهای خیلی خوب دوستان فقط لطفا همه سهامتو نیار توزندگیت.مثلا میدونی باپونصدتومن کارت راه میفته همونو بگو حقوقمه بقیش رو یه حساب جداگونه برای خودت بازکن.
    دروغ وپنهانکاری توی زندگی مشترک اصلا جالب نیس ولی فعلا که همسرت متاسفانه راه دیگه ای برات نذاشته واین بهترین راه حل ممکنه اصلا هم عذاب وجدان براش نگیر.اینا رو برات نوشتم چون تقریبا روحیاتتو میشناسم ودرکت میکنم.
    درضمن این دلخوشیهای ساده هم اصلا چیز بدی نیس،این نشونه اینه که باوجود مشکلاتت خداراشکر هنوز دلیلی برای شادی داری این دلایل شادی رو از خودت نگیر.من که گاهی باتغییر رنگ یه رژلب ارزون قیمت هم فوق العاده ذوق زده میشم ویه دم جلوی آینه خودمو برانداز میکنم

  12. 2 کاربر از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده اند .

    نیکیا (چهارشنبه 04 مهر 97), شمیم الزهرا (چهارشنبه 04 مهر 97)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام بازم منم با حرفای تکراریم
    موضوع جدیدی نیست خیلی ولی بازم حرفای شما قوت قلب میده و کمک میکنه تو رفتار و کار درست
    خلاصه میگم از ابتدا تا کسی اگه در جراین نیست هم بتونه کمکم کنه
    خانواده من از نظر مالی بالاتر از همسرم هستن و از همون ابتدا طلبکارانه همسرم از ما توقع خرج داشتن
    اوایل ازدواجمون پدرم گفتن دخترم فلانجا زمین به نامش کردم و تو ذهنش این بود که یعنی پشتوانه خرج های ایندش جهازو اینا باشه
    گذشت و همیشه همسرم پشت سر میگفتن چرا زمینو نمیدن تا اینکه پدرم خونه خریدن برامون و همسرم مشارکت کردن و خونه به نام من شد و منم مهریمو در قبالش دادم حالا این وسط زیاد ماجرای مالی بود که دیگه صرف نظر میکنم
    تا اینکه همون زمینو بابام خواستن بفروشن و لازم داشتن و اصلا فکر نمیکردم با وجود دادن خونه بازهم همسرم اون زمینو بخوان و وقتی به من گفتن من ازشون خواستم خودشون بگن بهش چون میدونم خیلی براش مهمه که اون زمینو از دست بده
    پدرم اومدن خونمون و گفتن دارن میفروشنش و این زمین منظورشون پشواته خرجایی که برام کردن بوده و مقداری فقط (حدود سیصد میلیون) ازش میمونه برای دخترم که در فرصتی مناسب برای کار ایندش یا برای فرزندش صرف میکنم
    حالا همسرم ازم خواستن برم همین فردا از بابام اون سیصد تومنو مطالبه کنم
    وگفتن میخوان خونه بخرن و طلاهامم بفروشم و روش بذارم تا ئولش جور شه (نگفتن به نام من ولی قطعا به نام من منظورشون بوده) تا از اجارش استفاده کنیم
    راسش من تو شوکم چون من باهاش همون مان اتمام حجت کردم که من دیگه ابدا از خانوادم چیزی نمیخوام و اگر خواستی خودت باید عنوان کنی اما حالا با هیجان زیاد و طلبکارانه ازم میخواد سریع اون ئولو بگیرم که داره این خونه رو میخره!
    لطفا کمک کنین

  14. کاربر روبرو از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده است .

    گیسو کمند (چهارشنبه 23 آبان 97)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام

    میدونی شمیم جان خیلی وقتا ما خودمون اوضاع رو پیچیده میکنیم
    با یه جمله
    فقط با یه جمله .


    جمله ای بیان میکنیم که چندین مفهوم و برداشت میشه ازش داشت ،
    به جای جمله ای واضح و شفاف که فقط یه معنی داره .


    سهام کارخانه ای که پدرت گفته بود اونجا سهم داری
    بعدش به جای سودت برات هدیه میدادن و...

    اون موقع خواستم بگم شمیم جان تو یا اونجا سهم داری یا نداری دیگه
    اگه سهم داری ، پول نقد ( وجه رایج مملکت :) ) رو نقدا بگیر
    دیگه خودت میدونی با اون پوله چیکار کنی

    خیلی شفاف و واضح معلوم میشه که قربان من n تومن پولِ سودم رو نقدا گرفتم . خلاص .




    سر همین که دریافتی ات ازون کارخونه شفاف نبود و هدیه و معادل بود شرایط پیچیده شد .







    حالام دوباره مشکل از شفاف سازی ایجاد شده .
    خیلی وقتها چرا ما روک و پوست کنده نمیگیم موضوع چیه ؟
    چون یه ترسی داریم ( انفعال )

    و فکر میکنیم داریم ملاحظه میکنیم و مدیریت میکنیم
    در حالی که داریم خودمون رو توی دردسر میندازیم ،
    درد سر برداشت اشتباهی که طرف از حرفمون داشته .

    حالا پوست کنده و شفاف صحبت کن ؛
    "همسرم من هیچ طلبی از پدرم ندارم که برم مطالبه کنم .
    و نمیتونم پول زور از پدرم بگیرم .

    پدرم یه بار به جای کلمه " هزینه جهاز و تحصیل و.. " گفته " پشتوانه " بعدش در خرید خونه کمکمون کرده

    اسب پیش کشی رو دندونش رو نمیشمارن عزیز من !
    و من چنین جسارتی به پدرم نمیکنم .
    از شما هم انتطار دارم احترام بذاری .
    چرا که بیان این موضوع وجهه خوبی برامون نداره . "

    بحث نکن دعوا نکن اما یه بار واسه همیشه این مشکل رو حل کن .
    خواست هی بحث کنه که پدرت منظورش فلان چیز بود و برای برادرت فلان کار رو کرد
    تو در ادامه بحث همراهیش نکن
    خیلی جدی بگو حرفت همونیه که گفتی و بحثی نمیمونه . و محل رو ترک کن .


    شمیم جان فکر کنم لازم داریم بعضی وقتا مقالات همدردی رو دوباره بخونیم .
    کارگاه رفتار جراتمندانه رو تو هم مجددا نگاهی بندازی بازم نکته و سرنخ دستت میده هااا .
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  16. 4 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    m.reza91 (چهارشنبه 23 آبان 97), tavalode arezoo (پنجشنبه 24 آبان 97), نیکیا (شنبه 26 آبان 97), شمیم الزهرا (پنجشنبه 24 آبان 97)

  17. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام گیسوجان ممنونم از توجهت
    متاسفانه همین ایهام های گفتار پدرم مشکل ایجاد کرد
    حالا اینجا من چیکار کنم
    من یک نامه نوشتم و با کلی عاشقانه و قربون صدقه و تعریف تمجید گفتم که دوست دارمن تنها تکیه گاهم تو باشی و همین که داریم با عشق استفاده کنیم ازین حرفا
    و گفتم من با هر اسم و دلیلی دوست ندارم بقیه بهمون اموالی بدن
    خلاصه امشب نزدیک سه ساعت درباره جواب نامم حرف زد باهام
    میگه من میخوام یک خونه به نام تو بخرم چون تو دکتری بخوای بخونی هزینه تحصیلت هست. باید واس بچمون پرستار بگیریم و اینجوری سرمایه داری واس اون روزات که بتونی هم خودت پیشرفت کنی هم چقدر واس بچمون خوبه مادرش تحصیل کرده و تو اجتماع باشه. دستت تو جیبته تو که فعلا سر کار نمیری اینجوری درآمد مستقل داری
    میگه به بابات نگو پولی که گفتین ماله منه بگو کمک کنین تا خونه بخرم به نام خودم. منم کمی پول دارم میذارم توهم طلا و ماشینتو بفروش.
    (همسر من بدون اغراق مخ اقتصادی هستن و تو همین چند سال زندگی از صفر به خیلی جا رسیده)
    خلاصه من هرچی میگفتم جوابی داشت
    مثلا توضیح داد الان برادرم داره ورشکست میکنه و تا الان یکی دو میلیارد قرض داره و چند وقت دیگه باید بابات تمام داراییشو بده بابت طلبکارای داداشت
    خیلی هم بابات خوشحال میشن کمی از پولشون بمونه و تباه نشه ( همسم از شرایط داداشم بهتر از من میدونن و من میدونم که الان خیلی ضرر کرده و واقعا تو باتلاق افتاده و همش هم با سرمایه بابام کار میکنه)
    خلاصه بعدش کلی از عدم اعتماد گفت که حس میکنه من بهش اعتماد ندارم و گوش نمیدم به حرفش میگفت فقط واس اینده خوودت میگم تو نمیدوونی الان اوضاع در چه وضعه و کلی ازین حرفا
    بچه ها من واقعا همه حرفای یکه بلد بودمو شماها میگفتین زدم
    دیگه دهنم قفل شد نمیدونستم چی بگم
    اخه بابام گفته بودن میخوان یک خونه کوچیک برام بخرن تا من دستم تو جیبم باشه
    خلاصه یاریم کنین گفت زودتر خبرشو فردا بده چون خونه خوبی سراغ داره
    ویرایش توسط شمیم الزهرا : پنجشنبه 24 آبان 97 در ساعت 00:58

  18. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گیسو کمند نمایش پست ها
    سلام



    اون موقع خواستم بگم شمیم جان تو یا اونجا سهم داری یا نداری دیگه
    اگه سهم داری ، پول نقد ( وجه رایج مملکت :) ) رو نقدا بگیر
    دیگه خودت میدونی با اون پوله چیکار کنی

    خیلی شفاف و واضح معلوم میشه که قربان من n تومن پولِ سودم رو نقدا گرفتم .
    گیسو جون کلا همسرم ازون جریان سهام چیزی نمیدونن. من کلا واقعا بدم میاد پول از پدرم بگیرم و خودم نخواستم اون سودو بگیرم و اونها در قبالش با اون پول بهم هدیه میدادن نه اینکه من بگم هدیه بدن. که اخری رو نقدا گرفتم به توصیه عزیزان اینجا و ازین به بعد هم خواهم گرفت! پولکی شدم!









    حالام دوباره مشکل از شفاف سازی ایجاد شده .
    خیلی وقتها چرا ما روک و پوست کنده نمیگیم موضوع چیه ؟
    چون یه ترسی داریم ( انفعال )

    و فکر میکنیم داریم ملاحظه میکنیم و مدیریت میکنیم
    در حالی که داریم خودمون رو توی دردسر میندازیم ،
    درد سر برداشت اشتباهی که طرف از حرفمون داشته .

    حالا پوست کنده و شفاف صحبت کن ؛
    "همسرم من هیچ طلبی از پدرم ندارم که برم مطالبه کنم .
    و نمیتونم پول زور از پدرم بگیرم .

    پدرم یه بار به جای کلمه " هزینه جهاز و تحصیل و.. " گفته " پشتوانه " بعدش در خرید خونه کمکمون کرده

    اسب پیش کشی رو دندونش رو نمیشمارن عزیز من !
    و من چنین جسارتی به پدرم نمیکنم .
    از شما هم انتطار دارم احترام بذاری .
    چرا که بیان این موضوع وجهه خوبی برامون نداره . "

    بحث نکن دعوا نکن اما یه بار واسه همیشه این مشکل رو حل کن .
    خواست هی بحث کنه که پدرت منظورش فلان چیز بود و برای برادرت فلان کار رو کرد
    تو در ادامه بحث همراهیش نکن
    خیلی جدی بگو حرفت همونیه که گفتی و بحثی نمیمونه . و محل رو ترک کن .


    شمیم جان فکر کنم لازم داریم بعضی وقتا مقالات همدردی رو دوباره بخونیم .
    کارگاه رفتار جراتمندانه رو تو هم مجددا نگاهی بندازی بازم نکته و سرنخ دستت میده هااا .
    گیسو امشب واقعا درمونده شدم حس میکردم دارم دیگه لجبازی میکنم. وقتی دو طرف اصرار دارن من این وسط چی میگم؟
    جوری شده که همسرمو به خودم بدبین کردم با این اصرار پول نگرفتن از بابام. امیدم به اینه اخرین موردش باشه.
    اخه بدبختی اینه خود بابام میخوان و بهش هم گفتن.
    ولی میدونین از چی میترسم/ ازینکه خونه خریده بشه و بعد مثلا ماهیانه ازون پول همش باید واس خونه خرج کنمو تهش هیچی واسم نمونه! یا شوهرم دیگه پولی بهم نده. فقط در شرایطی که بخوام واقعا دکتری اونم ازاد بخونم (که واس کنکور درس نخونم دیگه) خب پول کمم میارم تازه!

    تقریبا دیگه اون جریان حرف بابامو گذاشت کنار و میگه اصلا اون هیچی تو کمک بخواه ازشون. خیلیم ناراضی بودی بعدا از اجاره و اینا بهشون قرضتو پس بده که البته بعدش سریع گفت گه بابات اصلا اینکارو نمیکننو زشته این مقدار پولو از بچشون بخوان پس بگیرن!

    یک سری بحث دیگه هم هست این وسط که شاید جاش اینجا نباشه بگم سر اینکه همسرم دوست دارن مهاجرت کنن از ایران و من مخالفم. جوری شده که خیلی باهام سر این دو مووضوع بد شده با اینکه من خیلییی تلاش میکنم اخلاقم خوب باشه خونم مرتب باشه به خودم برسم... اما...
    ویرایش توسط شمیم الزهرا : پنجشنبه 24 آبان 97 در ساعت 01:15


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.