سلام دوستان.
منو یادتونه؟
بعد از اون اتفاق یبار به بهانه ای رفتم خونه زنداییم و یه ملاقات دو نفره با زنداییم داشتم بدون حضور دختر داییم(داییم 14 سال پیش عمرشون رو به شما دادن).توی اون ملاقات زندایی...
نوع: ارسال ها; کاربر: ramin73
سلام دوستان.
منو یادتونه؟
بعد از اون اتفاق یبار به بهانه ای رفتم خونه زنداییم و یه ملاقات دو نفره با زنداییم داشتم بدون حضور دختر داییم(داییم 14 سال پیش عمرشون رو به شما دادن).توی اون ملاقات زندایی...
چجوری مطمین بشم ازش؟یعنی راهی برای امتحان هست؟خودش همه حرفش اینه که زمان بدم از شک در بیاد و به جمع بندی برسه.
ببینین هم خودش هم مادر من که میشه عمه ایشون میگن این حرف ها از سر بچگی بوده و ذره ای عقل توش نیست.برا همین میگه اشکالی نداره.حرف های عاشقانه ای که من خوندم واقعا منو داره ذره ذره آب میکنه.نمیدونم راه...
حرفاتون رو قبول دارم ولی من نمیتونم به این راحتی اونو به یه پسری که خودشم میدونه پسره اصلا اینده نداره ببازم.سخته بخدا برام این شکست
سلام دوستان.
همگی خوبین؟داستان من رو یادتونه؟
دیشب با یه ترفندی تونستم برم تو اینستاش و توی دایرکتش رو دیدم.نفس هام به شماره افتاده بود.یجوری خودمو رسوندم خونه.مادرم بنده خدا تا منو دید داشت از حال...
مرسی از شما دوست عزیز
کاملا فرمایشاتتون رو قبول دارم و چند وقتی هست که اون گیر دادن هام کم شده و فقط هر از گاهی چندتا سوال میپرسم که مثلا چه خبرا کسی چیزی نگفته و پیشنهادی نداده و این حرفا،هرچند سعی...
تشکر و قدردانی فراوان از دوست عزیزم فدایی یار(ببخشید اسمتون رو نمیدونم)
عرض کنم خدمتت که همه ی فرمایشاتت رو قبو دارم و خودمم کم کم دارم به همش میرسم و خداروشکر الان خیییلی شبیه اون مرد واقعی که...
در جواب امین عزیز که به اسیب های دوستی های امروزی اشاره کردن باید بگم باهاش موافقم،شاید اگه به عقب برمیگشتم این رابطه رو به صورت احساسی شروع نمیکردم،ولی الان دیگه دیر شده،جالبه بدونید بارها گفته که...
طبق فرمایشات دوستان پس من باید در اولین فرصت ازش بخوام تصمیم بگیره،البته یه مشاور رو پیدا کردم که باهم بریم و موافقه،من حس میکنم این موافقتش یعنی خودشم دوست داره از بلاتکلیفی دربیاد،یعنی حال الانمون...
سپاس از لطف شما
ایشون تو یه دوره ای رفتن که میتونن 100درصد منو رد کنن نه 100 درصد منو بخوان،خودم حس میکنم به قولی منو گذاشته تو اب نمک،یه جورایی از زیر زبونش کشیدم علت این حالش گیر دادن من به چیزای...
پس اینطور که شما میفرمایین باید راببطه رو تموپ شده بدونم؟اخه چه اتاقی میتونه بیوفته که به این حالت دچار بشه؟منکه گفتم از هیچی براش کم نذاشتم،کمبودی نداشت که بخواد تو بقیه دنبالش بگرده،پس اینکه میگن...
سپاس از شما،من با این کاراش بهش مشکوک شدم،نمیدونم کس دیگه ای تو ذهنش هست یا نه،چون برا خودم این رفتار غیر قابل هضم هست،چجوری از این مطمئن بشم؟
کسی کمکی و راهنمایی ای نمیتونه انجام بده؟فکر و خیال داره دیوونم میکنه.
با سلام.
عرضم به حضورتون که من 22 ساله و دانشجوی سال سوم مهندسی برق هستم.بعد از کنکورم به یکی از اعضای فامیل ابراز علاقه کردم (8 ماه بزرگتر از خودم)که از بچگی هم بازی هم بودیم و من علاقمند شده بودم...