سلام دیروز با یک وکیل مشورت کردم قرار تا اخر هفته برم پیشش ....
ای خدا کمک کن ....
میگه نباید خونه ترک کنی باید بمونی خونه تا بتونم مهریه اتم بگیرم .... میگه روند پرونده سخت نیست و راحت میتونی جدا...
نوع: ارسال ها; کاربر: مینای سخن گو
سلام دیروز با یک وکیل مشورت کردم قرار تا اخر هفته برم پیشش ....
ای خدا کمک کن ....
میگه نباید خونه ترک کنی باید بمونی خونه تا بتونم مهریه اتم بگیرم .... میگه روند پرونده سخت نیست و راحت میتونی جدا...
حس اعتمادم ضعیف شده یعنی دیگه نمیتونم به همسرم اعتماد کنم
سلام شیدای عزیزم که همیشه منو همراهی کردی و میکینی
آشوب و دلشوره بعد طلاق دارم که تنهایی میتونم باشم یا نه حس بدی به طلاق دارم ولی الان کاملا اطمینان پیدا کرده ام و درونم فقط یک چیزی منع میکنه و...
سلام کم و بیش با مشکلات من آشنا بودید و هر مشکلی داشتم در اینجا مطرح میکردم . تقریبا جواب می گرفتم.
مختصری از خودم براتون مینویسم
32 سالم و کارشناسی خوندم و الان دارم میرم توی شش سال که ازدواج...
سلام سال نوی همتون مبارک
سال نو من که که با ناراحتی شروع شد
شوهرم کارشو کمل گذاشت کنار ... دیگه کامل بیکار نشسته خونه
من میام سرکار روحیه خرابی داشت بدتر هم شد
دیگه کلن فکر بچه رو گذاشتم...
زندگی آرومه ولی فعلن تازه است و نمیشه ریسک کرد.... میدونم دیر میشه الانم دیر شده ....یک سری مشکلات کوچیک هست ولی خب نمیتونم ریسککنم بچه بیارم دوست دارم با اطمینان خاطر بچه بیارم .... فعلن وسواس و...
مرسی حیاط خلوت عزیز
من به جای معمولی قانع هستم اما فقط میگم مال خودمون باشه
ما خونه داریم ولی شریکه و چون پدر شوهرم در قید حیات هسن فعلن نمیشه حرفی زد بگیم که سهممون میخواییم و از این حرفها و...
سلام عزیزان کم و بیش با من و زندگی من آشنا هستید
من چند وقتی از خونه پدر شوهرم رفتم خونه رهن کردیم نشستیم
و الان پنج ساله ازدواج کردیم و بچه نداریم همسرم در آستانه 40 سالگیه منم 32 سالگی
چند...
سلام به همه اونهایی که به من پاسخ دادن
با اینهمه تلاشی که کردم آخر به طلاق رسیدم
دارم پول جمع میکنم بدم به وکیل . میدونم کارم تقریبا عاقلانه است متاسفانههمسرم بیماری روحیش بدتر شده حاشی که میکرد...
عزیزم بی نهایت جان
منظور از عملیاتی چیه؟
من از این تاپیک ها چیزهایی که یاد گرفتم :
احترام به همسرم و خانواده اش
رسیدن به ظاهر و اندامم که همسرم خیلی بهش گیر میداد
گفتن خوبی کنم و انتظار...
حالمممممممممممممممممم خیلی بد شده همش ناراحتم بعد دو روز موندن خونه پدر شوهرم اومدیم خونه خودمون و من دیگه دلم نمیخواد برم اونجا و خسته شدم ...... حالم خیلی بده دلم میخواد تنها باشم وووووووووووو
...
مراسم تمام شد و همه چیز بد نبود ولی شب حنا بندان یکم همسرم کتک زد و بعدش کلی بهم محبت میکرد و دورم میگشت
الان چند روزی از عروسی میگذره یکی از اقوام با من صحبت کرد و گفت که پدر همسرم خیلی منو دوست...
یعنی محبت کنم و محبت از همسرم نبینم یعنی احترام بزارم و توی جمع احترام نبینم ...
میخوام تکیه کنم حس تکیه کردن حس همراه داشتن در من خیلی قوی شده
دوست دارم توی این مراسم شوهرم همراه و پشتم باشه...
نمیتونم به همسرم محبت کنم انگار ازش دورم انگار برای من نیست نمی دونم چرا شاید خودم باعث شدم و شاید همسرم ولی دستم برای همدردی و محبت به همسرم بسته شده با اینکه میدونم دو روزه مریضه ولی هیچ حسی ندارم...
سلام حسین 40
مرسی از اینکه بهم جواب میدین
من شوهرمم نمیخوام اون دیگه آدم پر و بی پروایی شده وقتی عصبی میشه قابل کنترل نیست
دیروز با لج و لجبازیش نرفت خونه پدرم که عیدشون بود
و نذاشت منم...
مرسی از حرفهاتون
اولا من اصصلن اسمی از شوهرم توی این تاپیک نبرده بودم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
دوم من اصلن متوجه حرفهاتون نشدم ... خیلی گنگه برام .... یکم بیشتر توضیح بدین ..... بله خودم باید قبول داشته باشم...
چرااااااااااااااااا هیچ کس جوابمو نمیده اگر حرفی ندارید حداقل همدردی کنید باهم خیلی تنهام
((((((حريم و حرمت حداقلي براي خودت در نظر بگير و تعريف كن و اجازه نده علي آقا آنرا ناديده بگيرد البته نه اينكه تو هم مثل شوهرت مقابله كني بيشتر سعي كن به قانون متوسل بشوي مخصوصاً اگر آزار و برخورد...
مرسی یاس پاییزی عزیزم
دعوای شدیدی بینمون ایجاد شد... من خیلی سعی میکنم ولی متاسفانه شوهرم اینقدر بددهنی کرده که اگر حرفهایی که زده بگم باورتون نمیشه ...... حتی اگر دریغ از یک کلمه حرف... الان با...
نه ناراحت نمیشم حرف حقی زدین ..به هر حال منم دارم تلاش میکنم اما نتیجه ای که گرفتم تلاش توی زندگی برای هر کسی ارزشی نداره ..
من تقریبا ثابت قدم هستم در طلاق و اینکه مجبورم کارمو از دست بدم چون...
ممنون یاس پاییزی مهربون
نوشته هاتون همه پر از دلگرمی بود برام بله من مشکلاتم واقف هستم و سعی در حل کردن اونا هستم
اما با این رفتار همسرم چه کنم که بعد از بیرون آمدن رفته ماشینو پارک کرده امده و...
مرسی خاله قزی محترم و همراه همیشگی من
همیشه نوشته های شما به من دلگرمی میده
بله واقعننننننننننننننننننن حق باشماست من زود تاثیر میگیرم
الان دارم سعی می کنم تاثیرم کم کنم و خودم یک رویه خوب...
نه من بچه ندارم ....
ورزش از اول مهر وارد زندگیم میشه ..... مطمئن باش و سعی ام میکنم
شوهرم الان یکم بهتر شده و تغییراتی برای خودش انجام میده اما بعضی مواقع میشه همون آدم قبلی
بله درسته...
ممنونم ستاره زیبا
دیروز رفتم خونه پدر شوهرم و تقریبا حسی به سراغم نیامد تا وقتی جاریم اومد و سعی کردم از خودم دور کنم و دور هم شد ولی ....... به دلیل جابه جایی وسایل برادر شوهرم برای مجریدش یک کمد...
هیچی کس نیست ...
من دارم سعی میکنم بعضی حس های خودمو که منفی هستن از بین ببرم
اگر راه کار بازم دارید بگین من همچنان منتظرم