خیلی ممنون از پاسخ کوبنده شما
نوع: ارسال ها; کاربر: reza.6012
خیلی ممنون از پاسخ کوبنده شما
سلام
بنده حدود 2 سالی هست این موضوع رو زیر نظر دارم از نحوه برخوردها نگاهها و حتی شوخیها و اظهار نظرهاو روز به روز شکم به همسرم داره زیاد و زیادتر میشه، یکبار طاقت نیوردم و گفتم خوشم نمیاد اینطوری...
خیر قبلا همچین خطاهایی از خانمم سرنزده همینش بیشتر متعجب و البته عصبی ام میکنه . خواهر همسر من اصلا بیچاره نیست چون چند سالی هست که رابطش با شوهرش اسماً زن و شوهری است و بخاطر فرزندشون هست که با هم...
با سلام باز هم به کمکتو محتاج هستم
از چند روز پیش متوجه نگاههای غیر عادی بین همسرم و شوهر خواهرش( باجناقم) شدم . مخصوصا زمانی بیشتر مشکوک شده که دیدم وقتی باجناقم منو میبینه نگاهشو میدزده و به...
بله چندين بار هم صحبت كردم، ايشون ميگه منم از خدامه با هر دو طرف راحت باشه اما در عمل اينطوري نيست ، يه بار مادم گفت ماها رو كم ميبينه شايد از اونه كه از ماها ميترسه(راست هم ميگفت) آنچنان واكنش تندي...
اتفاقا برعكس
خانواده من بهتر رفتار ميكنن اينو من به ريز توجه كردم. دليلش فقط و فقط همسرمه و بس ، اونا بيشتر ميبيننش( ٣روز در هفته) به بهانه هاي مختلف و رنگارنگ و الكي ميرن خونه اونا! اما خانواده من...
بابا سلام
دارم ديوونه ميشم با اينكه دو ساله از تولد فرزندم ميگذره وقتي خانواده منو ميبينه با هيشكي اخت كه هيج حتي از همه ميترسه، در عوض خانواده همسرم دقيقا برعكسه، ميخوام كلا از اين زندگي برم بيرون...
؟؟؟
با سلام فرید عزیز
لطفا وقت کردی به تایپیکها و مشکلات من سری بزن چون عین خودته! ( دارم می بازم و کاری ازم ساخته نیست1 و 2 ))راه حل خانم اناهیتا که میگفت حق رو به همسرت بده رو من امتحان کردم و جواب...
امیدوارم از تجربه های مشابه راهنماییم کنید
با سلام (((
سلام. خب چرا به همراه خانمتون نمیرید پیش خانوادتون؟
خودش دوست نداره بیاد یا شما خودتون میخواید تنها برید؟))) ایشون میان بریم اما آنچنان سرد و خشک رفتار میکنن که صدای خواهرو مادر و همه...
همسرم خودش با فرزندم میره پیش خونه وادش اما من چون فرزندم فقط یه ساله شه نمیتونم ببرمش حداقل خونه وادم ببیننش ، شما میگین چیکار کنم نزارم اونم بره یا چی ؟ اینجوری احساس بیعرضگی میکنم
با سلام قصه ما دیگه خیلی تکراری شده
تایپیک قبلیم با همین نام بسته شده، همسر من همه چیش شده برادر و داداشش و کلا خانوادش ، اونا تو تصمیمات زندگیشون که همه با داماداشون درمیون میزارن اصلا بهم محل...
با سلام مجدد
حدود سه ماه همه راههای محبت کردن و امتحان کردم ولی مثل اینکه قرار نیست درست بشه
فقط دوست دارم بدونم چه کاری مونده انجام بدم تا همسرم باورش بشه که ازدواج کرده و اولویت زندگیش من و...
بنظر شما اگه من تنهایی برم اونوقت در مورد خانم من چی فکر میکنن؟ آیا این علنی کردن جنگ با خانمم نیست ؟ من نمیترسم اما نمیخوام در مورد اعمال انجام شده ای قرار بگیرم که ناچار تصمیماتی بگیرم
یعنی وقتی با محبت و احترام گذاشتن نشد ( که تا حالا نشده) با زور ؟؟؟ آخه چه جوری یا من راهشو بلد نیستم یا فاصله بین ما بیشتر از این حرفها شده . من از همه چی خوبشو میخوام نه درب و داغونشو ، یعنی...
خواهشم اینه که موقعیت منو درک کنین : بجای باغ برین فلان مرکز تفریحی. قرار هست چه اتفاقی بیافته؟ هیچ.
اتفاقی که میفته: همسرم اولش که نه میاره تازه اگرم برم جوری با خانوادم رفتار میکنه که من از خجالت...
سلام
ممکنه واضح تر توضیح بدید ((((
چون همیشه افرادی هستن که آگاهی کافی به حقوق و مسایل دیگر که حق مسلمشون هست ندارن))) من که متوجه نمیشم دیگه چه حق و حقوقی ؟ وقتی میخوام حرف خودم باشه همه میگن...
با سلام
به عقیده من نتیجه شو تو رفتارهای زمان تولد دخترتون جستجو کنید ممکنه تو اون سالها از شما سرد شده باشه ، بعضی از مردها ( از جمله خود من) وقتی از یه رفتارهایی از طرف همسرشون زده شدن و این موضوع...
با سلام و یک دنیا تشکر از آنالیز روانی و رفتارهای من
همسر من با همه دنیا فرق داره !!! اگه خانم من تو شرایط شما بود نمیرفت و قهر میکرد با این تفاوت که روزها ، هفته ها و ماهها قهر میکرد و هیچ تلاشی هم...
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
مشکلات شخصی؟؟؟؟؟ خیر
با سلام
مثل اینکه مشکلات منو خونده بودید ، آره من از خونه واده همسرم متنفرم و دلیلش: خیلی متکبرند، اصلا به من فرصت ابراز وجود نمیدن، هرچی خودشون بگن درسته، خسیس ان و اینو نوعی صرفه جویی میدونن ....
سلام مجدد
خانم احساس عزیز
اینکه دارید به انتقام فکر میکیند یعنی دارید طرف مقابل رو بزرگتر و بزرگترش میکنید . فکرتون رو به سمت خودتون برگردونید . آرزو میکردم کاش منم تو مقطع شما متوجه مشکلم میشدم پس...
با سلام
((
فقط و فقط و فقط به خاطر بچه چشمتان رو روی همه آدم هایی که عذابت میدن ببند.)) بنظر شما یه عمر میشه اینکار رو کرد ؟؟؟ فقط نفرته که تمام وجودمو گرفته . همیشه با خودم میگفتم پدر و مادر بچه...