نوشته اصلی توسط
Amir A
تشکر آقا رضا از راهنمایی و صراحت حرفاتون. قبول دارم اینا برخورد فیزیکیه و خانمها هم به خاطر ساختار فیزیکیشون اذیت میشن با همین حد هم.
تشکر دنیا خانم توصیه های کارآمدی میکنید که مشخصه از خرد و تجربه بسیاره. هر جمله تون یک نکته ست برای خودش
یک سری از دوستانش هستن که من رابطه باهاشونو قدغن کردم براش و میدونه اگر بگه با اونا رفته جایی کلاهمون میره تو هم. وقتی یه حالت مظلوم به خودش میگیره و میگه تنها رفتم من میفهمم که با کسی رفته که ممنوع شده معاشرت باهاش. کلا دیگه بعد این همه مدت میتونم یه سری مواقع تشخیص بدم داره دروغ میگه از هول کردنشم میفهمم که خطایی کرده و میخواد مخفی کنه باید خودمو بزنم به اون راه که فکر کنم راست میگه
مسئله همینه که از من اونقدرم نمیترسه که یه کاری که میگمو نکنه البته خیالشم راحته منم از واکنش قهر و جدایی اون شدیدا میترسم ولی اون فقط وقتی عصبانی باشم
میترسه ازم و حرفمو گوش میده. باقی مواقع اصلا انگار به آینده و اینکه من بفهمم چی میشه فکر هم نمیکنه. من حتی فکر میکنم خیلی مواقع خط قرمزهارو رد میکنه ولی من خبردار نمیشم
نازشو هم میکشم ولی تو مواقعی که جدیه یا باید یه کاری بکنه صبرم گاهی کم میاره مثلا سر همین جریان اینکه گفت قرص نمیتونم بخورم چون دردم میاد واقعا کفریم کرد چون دیگه مرزهای لوس بودن رو خیلی جابجا کرده بود و منم دیگه اعصابم بعد یه عالمه نازکشی و قربون صدقه نکشید.
- - - Updated - - -
ممنونم خانم یگانه زهرا از صحبت های دلگرم کننده تون که من شدیدا با استرس دم عروسی بهشون نیاز دارم
بله ظاهر خیلی برای پایبندی آقایون مهمه راضی نباشن دنبال ارضاش از راه های دیگه میرن. من از وقتی خانمم رو دیدم هیچ زنی دیگه به چشمم نمیاد فقط خودشو در همه حال کامل و بی نقص میبینم اینو به خودشم بارها گفتم منتها چون با اشیا مثل ماشین و الماس مقایسه ش میکنم زیاد خوشش نمیاد کمتر از جواهرات که میگم ناراحت هم میشه
مشاورم هم میگه زن من نرمی زیاد از من نمیخواد و همین که بتونم اشکشو درنیارم یا داد نزنم و نزنمش خوبه. منتها خودش هی تو دعواها بهم میگه من قلب و عاطفه ندارم یا وحشیم یا فقط برای رابطه جنسی میخواستمش یا میگه تو ماشینی و قلبت از آهنه برای همین از گریه ی من دلت نمیسوزه از این جور حرفای منفی. منم میگم حتما یه مدل دیگه میخواسته دیگه منو دوست نداره.
از کجا شما خانمها میفهمین زن من منو دوست داره؟ من خودمم مثل آقا رضا فقط فکر میکنم داره منو تحمل میکنه و بخاطر آبرو یا چون دیگه دختر نیست عروسیو بهم نمیزنه.
سر اون جریان کتک زدنش به مشاور گفته بود من احساس ندارم من به مشاور گفته بودم بیست ساله گریه نکردم سر مرگ مادرمم گریه نکردم ابراز احساساتم مشکل داره به این معنی نیست که احساس ندارم مشاور اینو به خانمم گفته بود بعدا خانمم به من یه بار گفت اگه تا آخر امروز یک قطره اشک از ته دلت بریزی اشک بدون کمک پیاز و دود منظورش بود گفت اونجوری قبول میکنم دوستم داری منم هرکاری کردم نتونستم اونم گفت پس دوستم نداری! خیلیم احساس بدی نسبت به خودم پیدا کردم سرش
نمیدونم دقیقا چی کار کردم که منو قبول کرد. همینجوری خودم بودم فقط به من میگفت با بقیه فرق داری فکر کنم برای همین منو انتخاب کرد. دعوا هم با هم نمیکردیم چون توی یه جبهه بودیم و داشتیم تمام مدت با خانواده ش میجنگیدیم و نقشه میکشیدیم. خیلیم میگفت بهش خوش میگذره. منم اون مواقع یا رو سکوی نفتی بودم یا جزیره کار میکردم یا سربازی بودم و... مثل الان وقتم در کنترل خودم نبود و خیلی کم و به سختی همو از نزدیک میدیدیم قدر همو بیشتر میدونستیم.
جمله مثبت اینجوری که شما گفتین نه بهش نگفتم تاحالا ولی مثلا راجع به دروغ بهش گفتم اگه راستشو بگی هرچی که باشه کاریت ندارم.
- - - Updated - - -
ممنونم خانم پاییزه از حرفای خیلی خوبتون
من با هرکسی دیگه ازدواج میکردم از اینم ممکن بود بدتر بشه. غیر از همون ایل و تبار خودم
مرسی که از دید خانمم مسئله رو باز کردین و گفتین. چقدر به نظر خانمها توجه و مراقبت بد میاد
من نوازشش هم کردم کلی قربون صدقه ش رفته بودم بریم دکتر قبول نکرد دارو گرفتم باز نیم ساعت منتشو کشیدم داروهارو بخوره خودشو بیخودی لوس میکرد
بعد اینکه قاطی کردم ولی خراب کردم بهش گفتم به درک نمیخوری و التماسم کنی دکترم نمیریم و از این حرفا البته همه اینا در حد پنج دقیقه هم نبود و دوباره نازشو کشیدم.
حق با شماست هل دادن از کتک زدنم بدتره ممکنه اتفاقی بیفته. قوی هم نیست دست بهش میزنی راحت می افته. نمیخوام دیگه اتفاق بیفته اینم
نمیدونین من خودم چقدر احتیاج دارم از این استرس ها دربیام از اینکه یه حرفو چندبار باید بهش بگم و تازه بازم باید مراقب باشم گوش کنه و اگرم گوش نکرد اعصابمو بتوم کنترل کنم خسته م
راجع به مثال ها هم دستتون درد نکنه. ولی یعنی زن ها تا این حد زبون بازی و فریب میخوان؟ من تا چیزی واقعا باورم نباشه الکی نمیتونم بگم
مثلا در جواب دلم گرفت به جای اون جمله فانتزی تخیلی اشکالش چیه بگیم حاضر شو بریم بیرون؟ این که خیلی بهتر و عملی تره تا وعده اولین فرصت گشت و گذار در عالم رویا! من که کارمو دلش بگیره زمین میذارم براش ارزشی نداره فقط جمله های تخیلی احساسی به درد نخور باید بتونم بگم؟
یا مثلا جواب اینکه من بدبختم زن تو شدم من ازش میپرسم چرا فکر میکنی بدبختی و پیش خودم میگم خب اگه توضیح بده حلش میکنیم
ضایع نیست مرد بگه دلم از غصه آب میشه؟؟؟؟؟
یا دلت میاد منو تنها بذاری!؟؟
یا زن بگه با من بحث نکن حوصله ندارم! مرد هم بگه ببخشید؟؟؟ یه خورده ذلت بار نیست؟
کلا زن ها یعنی انقدر یه مردو خوار و ذلیل دوست دارن؟ البته جمله های دیگه ای که معنی منفی حرف خانم رو برداشت مثبت میکرد خیلی خوب بود
من میتونم جمله هاشو مثبت جواب بدم ولی اصلا نمیتونم به دروغ و چاپلوسی حرفی بهش بزنم اونم تعریف و تمجید خیلی دوست داره ولی من تو دهنم نمیاد الکی حرفی بزنم که قلبا بهش ایمان ندارم