همه راه ها رو امتحان کردم برای منصرف کردنش از جدایی ولی نشد خواهش میکنم شما کمکم کنید
سلام
واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم من 33 سالمه همسرم 34 یه دختر خوشگل 7 ساله داریم من همسرمو عاشقانه دوست دارم ولی توی زندگی 15 سالمون از نظر خودم خیلی اشتباه کردم
الان 10 ماهه که با هم اختلاف شدید داریم جوری که برای بار اول حرف جدایی از طرف اون زده میشه هر کاری کردم از التماس کردن گرفته تا داد و بیداد و پیش چند تا مشاور رفتن ولی اون نظرش عوض نمیشه میگه دوستت دارم ولی نمیخوام باهات زندگی کنم الانم به خاطر تهدید من که میزارم سر به نیست میرم میاد خونه ولی فقط برای خواب ساعت 1 شب بعد از خوندن تاپیک های سوده 82 سبکتکین چکامه بهار و ....... فهمیدم که خیلی اذیتش کردم من غرورشو شکستم من اونجور که اون میخواسته بهش احترام نذاشتم من کوچیکش کردم ولی خدا شاهده ندونسته این کارا رو کردم الان که فهمیدم حتی ازش معذرت خواستم ولی اون قبول نمیکنه میگه برای من همه چی تموم شده
من جز همسرم تو این دنیا کسی رو ندارم همه کسمو از دست دادم (فوت کردن) خواهش میکنم کمکم کنید همسرمو از دست ندم
همسر من دوساله که ورشکست شده طی این دوسال من مجبور شدم برم سر کار و چون علیرغم خواست قلبی من بود کار کردن خیلی اذیتش کردم .توی خونه ای که پدرم برامون خریده زندگی میکنیم و ماشینی که پدرم برامون خریده زیر پامونه و من با همه اینا اذیتش کردم هی گفتم خونه من ماشین من هی گفتم تو برای زندگیمون هیچ کاری نکردی (همسر من تا حالا 3 بار ورشکست شده) اونم چیزی نمیگفت منم فکر میکردم کار درستی میکنم و دارم اینجوری به جلو هولش میدم که یه کاری بکنه ولی خیلی دیر فهمیدم اشتباه کردم میگه زندگی ما به مو رسیده و پاره شده ولی من هنوز زندگیمو دوست دارم خودشو دوست دارم چقدر دیر فهمیدم
الانم میگه باشه باهات زندگی میکنم ولی در حد یه همخونه هیچ انتظاری از من نداشته باش ساعت 1 شب میام 7 صبح میرم الان افکارم بهم ریخته است فقط میخوام ازت جدا شم
باهام حرف نمیزنه ازم فرار میکنه بهم حتی نگاه نمیکنه کسی که روزی ده بار بهم میگفت دوستت دارم ده ماهه مثل یه موجود اضافی باهام برخورد میکنه اگه بهش ابراز علاقه کنم میگه این کارو نکن داری منو اذیت میکنی اگه باهاش حرف بزنم تهدید میکنه که میره خواهش میکنم بهم بگین چی کار کنم
ببخشید خیلی طولانی نوشتم