خیلی نا امید م نسبت به زندگی که شروع کردم چیکار کنم
سلام دوستان
خسته وداغونم از زندگی مثلا مشترکمون ناراضیم
این دفعه که همسرم اومد روزای بدی رو سپری کردم از رابطه مونم لذتی نمیبرم من ادم گرم مزاجی بودم ولی الان کاملا سرد شدم واصلا میلی ندارم حتی همسرم کنارم بودنی
حس بدی به همسرم دارم از کاراش سر در نمیارم
تو خیابون راه رفتنی فقط احساس میکنم به زنای دیگه نگاه میکنه
نسبت بهش شکاکم حتی تو گوشیش دیدم اس بازی کرده حرفشونم درباره رابطه جنسی بود خودشم متوجه شد بهم گفت اشتباه فکر نکن ولی به قول اون من اشتباه فکر میکنم داغون شدم
من الان چیکار کنم ؟با این زندگی که تازه چندماهه شروع شده چیکار کنم؟
با این شوهری که تو زبونش برام جون میده تو عمل چیزی دیگه ای چیکار کنم؟
با خانواده روانیش که اعصاب برام نزاشتن چیکار کنم
کاش به عقب برمیگشتم من همسرمو دوست داشتم ولی الان چی؟کاش همه ی این اتفاقا یه سوتفاهم باشه کاش یه خواب باشه بیدارشم ببینم همش خواب بوده
از لحاظ فیزیکی داغون شدم پنج کیلو وزن کم کردم دچار تنگی نفس شدم خیلی حالم بده