راضی کردن پدر پسر برای ازدواج

سلام....
یه دختر 26 ساله ام.... یک و نیم ساله با یکی از هکلاسیام قصد ازدواج داریم... یعنی ایشون ازم خاستگاری کردن و قرار شد با خانوادشون مطرح کنن.از لحاظ اخلاق اعتقادات ظاهر و.... به هم میخوریم.
قبل اومدن ایشون من یه علاقه ای ته قلبم بود نسبت به ایشون.که بعد فهمیدم دوطرفه بوده.
خانوادش همیشه میگفتن که هرکی خودش انتخاب کنه براش میگیریم.... وقتی با خانوادش بیان میکنه پدرش مخالفت میکنه میگه چون من 4 ماه از ایشون بزرگترم.من و ایشون مشکلی با سن من نداریم.
مادرشون میان دانشگاه منو میبینن و خوششون میاد.دوبار هم تحقیقات میان که هم کسایی که جواب تحقیقات دادن بهشون و هم خود پسر میگفت گفتن نتایج تحقیقات عالیه... خانواده اصیل و ... .
اما باباش بازم حرفش نه بوده!! پسره میگه باباش فقط برای اینکه ایرادی پیدا کنه که نظر اونو برگردونه تحقیقات کرده!!!اینو از مخالفت بعدش میگه.
باباش یه آدم فوق العاده لجبازی هت که از کسی حرف شنوی نداره... هرچقدر هم مادرش میگه اهمیتی نمیده.... شما چه راه حلی برای راضی شدن پدرش دارید؟؟/
واقعا میدونم که کنارش آروم هستم و برام ارزش قائله خیلی زیاد....
اما خب منطقیه که بخواد باباشو راضی کنه و منو بدست بیاره...
لطفا راهنمایی کنید

سلام عزیزم
حرفات منو یاد گذشته خودم انداخت،منم همین درد و کشیدم اونم مخالفتی بی دلیل،با این تفاوت اون زمان من دنبال مشاوره نرفتم و شما خداروشکر این سایت و پیدا کردین
تنها تجربه ای که ازین قضیه بدست اوردم این بود : شما مسئول راضی کردن پسر مورد علاقتون نیستین،به هیچ عنوان تو این مسأله خودتونو دخالت ندین،اجازه بدین خود ایشون این وظیفه رو انجام بدن ،دخالت شما فقط به اختلافات دامن میزنه،به این یه مورد لطفا ورود نکنید،میدونم دوست دارید حلش کنید و پدرشون رو راضی کنید ولی خواهشا هییییییییچ کاری نکنید،همه کارها رو قبلا کردید الان دیگه این مرحلش به عهده آقا پسره،اگه تونستن فبها،مبارکه،اگه نتونستن شما دخالت نکنید و منطقی برای ادامه زندگیتون تصمیم بگیرید
موفق باشید

ممنون عزیزم .... منم هیچ کاری از دستم برنمیاد که انجام بدم!!! جز دعا کردن....
من اینقدر دلبستش شدم حد نداره.... ایشون هم همینطور.... اما خب ایشون الان اعصابشون بخاطر اینکه من یک و نیم ساله منتظرشم خورده...میگه من وقتتو گرفتم.... در حالیکه انتخاب من ایشونه خودشونم میدونن.... اما خب چیزیه که اذیتش میکنه و باعث میشه گاهی ناامید بشه...الانم خیلی ناامیده....
واقعاا نمیدونم چرا پدرشون این کارو میکنن...:54:

- - - Updated - - -

یعنی من الان چیکار کنم؟؟؟ دست رو دست بذارم؟؟؟ میدونم کایر از دستم برنمیاد...اما دارم دیوونه میشم .... من مشکل ندارم هرچقدر باشه منتظرش میمونم اما اون گاهی بخاطر من ره حرفایی میزنه که میترسم.... میگه وقتو گرفتم شرمندتم و .... . دارم دیوونه میشمممم:47:

مشکل خودشه ، اگه دستش تو جیب خودشه بیاد جلو و خودش زندگیشو بچرخونه ، اگه دستش تو جیب باباشه که الان هم راضی بشه ، 1000 بار دیگه هم باید به هر بهانه رضایت ایشون رو کسب کنند.

آخهه بحثش وابستگی مالی نیست .... میگه بابام راضی باشهه...بالاخره پدرشه دیگه.... نمیشه که×!!

اینو بذار اولین مشکل زندگی سر راه پسر... پسری که نتونه پدر مادر خودشو که یه عمره داره باهاشون زندگی می کنه راضی کنه، اصلا به نظرت قابل اعتماده؟ پسری که بعد از این همه سال زندگی با پدر مادرش هنوز اونا رو نشناخته و به شما گفته تصمیم گیرنده نهایی خودشه قابل اعتماده به نظرت؟ پسری که این همه مدت شما رو وابسته خودش کرده و بعد تازه یادش افتاده باید به خانواده اش بگه قابل اعتماده به نظرت؟ اینکه این مدت به فکر نبوده حالا تازه یادش افتاده وقتتو گرفته منطقیه به نظرت؟ اصلا اینکه بعد از این مدت الان میگه ببخش وقتتو گرفتم منطقیه به نظرت؟ حالا گیریم که اینا نشونه عدم اعتماد نباشه... فرض کنیم هر دو جوونی کردین، اشتباه کردین... الان باید چکار کرد؟

همونطور که بقیه دوستان گفتند، دخالت شما فقط کار رو بدتر می کنه...

یه نکته هم بگم حواستو جمع کنی، احتمالا بعد از یه مدت میاد بهت میگه مهریه رو کم بگیر و ... که اونا راضی بشن، مواظب باش و قدر خودتو بدون... مطمئن باش تو این موقعیت هرچه بیشتر تلاش کنی، کوچکتر میشی، در نهایت یا به امتیاز دادن ختم میشه، یا اینکه کلا میگن حتما یه مشکلی داره که گیر داده به پسر ما... شما تو کار خانواده پسر اصلا اصلا اصلا دخالت نکن...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بارا

من اینقدر دلبستش شدم حد نداره.... ایشون هم همینطور.... اما خب ایشون الان اعصابشون بخاطر اینکه من یک و نیم ساله منتظرشم خورده...میگه من وقتتو گرفتم.... در حالیکه انتخاب من ایشونه خودشونم میدونن.... اما خب چیزیه که اذیتش میکنه و باعث میشه گاهی ناامید بشه...الانم خیلی ناامیده....
.... میگه وقتو گرفتم شرمندتم و .... . دارم دیوونه میشمممم:47:

---

ایشون ناامید شده و فقط شرمنده است.

خب دیگه. از نظر اون تمام شده است. ببخشید که وقتت را گرفته.

وقتی یه پسر دختری رو بخواد زمین و زمانو بهم میدوزه تا به دستش بیاره

من شرایط مشابه شما و صد البته هزاران بدتر با مخالفت خیلی فاجعه تری داشتم

از طرفی همسرم هر روز میگفت من اگه باتو ازدواج نکنم دیگه ازدواج نمیکنم و هر روز از احساسات عمیقش حرف میزد از طرفی خونوادشم محال بود راضی بشن

من یه فرصت چندماهه دادم و گفتم تا فلان تاریخ تونستی مشکلتو حل کنی که هیچی نتونستی دیگه محاله من بیشتر ازین خودمو شخصیتمو غرورمو بازیچه کنم

همسر من بدون حضور خونوادش اومد و باهم ازدواج کردیم اما بعضی وقتها با خودم میگم کاش از اول کنار کشیده بودمو میگفتم حتی اگه راضیم بشن من زنت نمیشم

ازدواج با وجود مخالفت خونواده پسر فقط به ضرر دختر تموم میشه مگر خدا بدونه من این چندسال چی کشیدم از دستشون

برو دنبال زندگیت خیلیم خونوادش دلشون بخواد حالا که نمیخواد پس خودتو کوچیک نکن

وگرنه یه عمر با گفتن اینکه ما از اولشم مخالف بودیم دیونت میکنن اعتمادبه نفستو میگیرن کوچیکت میکنن

این حرف من بود دیگه خوددانی

منم تو شرایط شبیه به این هستم ولی برعکس. یعنی خونواده من راضی نمیشن..این که میگن اگه بخاد راضیشون میکنه حقیقت نداره!! من دو ساله دارم یعی میکنم نشد.. هر راهیو بگی رفتم.دعوا..قهر.. گریه..مشاور.دلیل منطقی. .هیچی راضیشون نکرد..پدر آقای مورد نظر شما هم مثل خونواده منم..اون اقا پسر هم تقصیری نداره..میگن خودش تنها بیاد خاستگاری!؟ تو خونه ما که به پسری که بدکن خونوادش بیاد اصلا اجازه ورود نمیدن .خونواده شما رو نمیدونم...استقلال مالیم فرق زیادی نداره..میلیاردر هم باشه بدون اجازه پدر نمیشه ازدواج کرد..مگه میشه روز عقد خانواده پسر نباشن ؟!!!..اینکه وظیفه شما نیست راضی شون کنین درسته ولی باید بهش کمک کنین...دلداری بدین که شرایطو درک میکنین....اینکه چقدر این وضعیت رو میشه تحمل کرد هم بستگی به خودتون داره..چند سال میخای صبر کنی.اگه هیچ وقت راضی نشد چی؟....من بابامو بردم مشاوره ولی فایده نداشت. شاید برای پدر این آقا فایده داشته باشه.امتحانش کنین ضرر نداره

بله عزیزم...خانواده منم همینطورن..... احترام و ارزش خانواده براشون تو اولویته.... اگ تنها بیاد که دیگه بابامم اجازه نمیدههه.... بر این اصل اعتقاد داریم که پسری ک از پدر و مادرش بگذره یه روز هم از دختر مورد علاقش میذره.خیلی ممنون عزیزم راجع به پیشنهادت.درمیون میذارم باهاشون.:43::43: