نحوه ایجاد ارتباط صمیمانه با برادر نوجوان و متوجه ساختن وظایفش در مقابل مسئولیت ها
سلام. وقتتون بخیر دوستان. من یه برادر نوجوان که در سن رشد و بلوغ هست دارم. چنتا سوال داشتم خدمتتون ممنون میشم راهنمایی بفرمایین (خیلی ممنون میشم در کنار بانوان عزیز تالار، آقایون هم در زاهنمایی مشارکت داشته باشن چون به نوع دید یک جنس مذکر نیاز دارم....با تشکر از لطف همگی:72:)
۱. چطوری می تونم به عنوان یک خواهر رابطم رو با برادرم بهبود بدم؟ رابطه ما خوب هست (شایدم من خودمو گول میزنم که خوبه). می خوام این رابطه بهتر بشه. حرفاش رو بهم بزنه، حرفایی که واقعا براش مفیده و من میزنم رو گوش کنه. مثلا شستن پاها و جوراب. مرتب کردن تخت خواب. درس خوندن (نه به حد خودکشی ولی در سطح حداقل).
در کل چجوری و با چه لحن و برخوردی می تونم وظایفش رو بهش یادآوری کنم و ایشونم قبول کنه؟ ما همیشه سر انجام وظایفش بگو مگو داریم چون کاراش رو انجام نمیده و اگه انجام بده تا اونجایی که بتونه سرسری انجام میده یا پشت گوش میندازه (مثل امروز که بگو مگو به بحث و جدل با صدای بلند کشید. اگه بخوام صادق باشم کتک کاری شد تقریبا:47:. اصلا من حق دارم چنین کارایی رو ازش بخوام یا نه؟
۲. چجوری می تونم با خودم همراهش کنم؟ متاسفانه تو خونه ما پشتیبانی از جنس زن معنایی برای پسرا نداره. مثلا یه کاری پیش میاد مجبور میشم ساعت ۹ برم عابر بانک، انتظار دارم برادرم با من بیاد و همراهیم کنه (مادرم میگه من میام باهات ولی من نمی خوام. به نظرم این وظیفه به عهده برادرم هست که باهام بیاد). اگرم راضی بشه با من بیاد میگه نزدیکم نشو و از من فاصله میگیره و یه جوری راه میره انگاری همراهی با من تو خیابون براش ننگه! (پدرمم کلا اینجوریه اگه هزار سال یه بار قرار باشه بریم بیرون از من و مادرم ۲۰ متر فاصله میگیره. یا جلو جلو میره یا عقب میفته).
من نمی خوام برادرم اینجوری باشه
یا وقتی میبینم پدرم همراهیش نمیکنه و چن روزی میشه که از خونه بیرون نرفته بهش میگم پاشو بریم بیرون، پارک، کافی شاپ، سینما و ...(می خوام از تنهایی و منزوی بودن درش بیارم) اما اصلا زیر بار نمیره و حتی وقتی بهش قول خرید وسایل یا غذای دلخواهشو میدم باز قبول نمیکنه و میگه شما برین برا منم بخرین اینجا بخورم!
احساس می کنم این حرکات من کاملا یک طرفه س. مثلا کسی ازش نمیپرسه مدرسه چجور بود و وقتی فقط من ازش میپرسم اصلا حوصله جواب دادن نداره و به دو سه کلمه بسنده می کنه. یا وقتی مثلا ازش میپرسم زنگ اول چی داشتین میگه یادم نیس (که ینی شرتو از سرم کم کن!)
دوس دارم میونم با برادرام خوب باشه اما حرکتی از طرف اونا نمیبینم و همیشه براشون تو اولویت دوم و سوم قرار دارم. من 90 درصد باهاشون مهربونم (۱۰ درصدم برای اینه که تو بحثای مهم جدی میشم) تصمیم گرفتم دیگه خودم و اینجوری کوچیک نکنم و ارتباطم رو با بزرگتراشون به حداقل رسوندم (چون اصلا حمایتی ازشون نمیبینم) و با این برادرمم نمی دونم چیکار کنم، رابطم رو سنگین رنگین کنم و کاراش اصلا به من مربوط نباشه یا اینکه فکر چاره باشم؟.....ممنون از لطف همگی