خواسته ای که به رویا تبدیل شد:خارج رفتن
سلام به همه
خلاصه میگم من تقریبا3 سال نامزد بودم و6 سال هم هست ازدواج کردم و در طول این9 سال همش برنامه ی اروپا رفتن در سر هردوی ما (من و شوهرم) بود اما هر سال که پس اندز میکینم با بالا رفتن دلارو.......نمیشه فقط25 تومان داریم که پول یک نفر هم نمیشه(قاچاقی)
ما از اهل تسنن هستیم و در ایران نمیتوانیم کار اداری و یا رشته ی دانشگاهی که دوست داریم و خواست خودمان است داشته باشیم
هر روز از شنیدن خبر رفتن فامیل ها به جنون میرسم و بیشتر تشنه ی رفتن میشم و یا اینکه میشنوم فلانی که5 سال پیش رفت فلان جا حالا قبولیشو گرفته و برگشته یه سر به فامیل بزنه و...
ولی حالا بعد9 سال هنوزم هر دو میخوایم بریم که حداقال به خاطر بچه دار شدن زودتر بریم اخه من29 سالم و همشرم38 سال دارن
و نمیخواهیم بچه ما هم مثل ما به زندگی اجباری دچار شود
اخه بخاطر خارج شدن از اینجا حتی میترسیم بچه دار شویم و من بیشتر نگرانیم این است که سن مان بالا تر شود دیگر نمیتووانیم با بچه خودمان بازی کنیم و......
و از طرفی هم انقدر آرزوی خارج رفتن در سرم هست که حتی حاظرم تنهایی و پیاده بروم
حتی حاظرم همه چیزم(البته جز عفتم) را بدم تا به یک کشور اروپایی بروم و زندگی از سر بگیرم
ولی انگار قسمتمون نیست که نیست:moody:
از طرفی میگم خوب بچه دار بشیم اگر تونستیم حالا خارجم میریم
چه کار کنم اصلا امکانش هست یا پیدا میشه بلاخره ما هم بریم یا نه بشینیم همینجا شکر خدا کنیم که فقط زنده ایم و بچه دار بشیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟