-
منم اذیت شدم. به خدا منم اذیت شدم. اون اگه تکلیفش با خودش روشن بود ، من نه . من عذاب کشیدم . خیلی بیشتر از اون . به خدا هرگز بهش بی احترامی نکردم. هرگز اذیتش نکردم. همیشه بهم می گفت اصلا در تو قدرت این نیست که بخوای منو اذیت کنی. می گفت شخصیتی داری که اگر بخوای هم نمی تونی کسی رو اذیت کنی . من عذاب کشیدم. بهش می گفتم ، خواهش می کردم ، التماس می کردم به عناوین مختلف که مدتی تنهام بذاره . آخر مجبور شدم. مجبور شدم این کارو کنم . با دو دلی بگم نه . که بره و من بتونم فکر کنم. چطور میخواد فراموشم کنه ؟ تازه یک ماهه !!! یک ماهه بهش گفتم نه .
- - - Updated - - -
گوشیمو روشن کردم. فرستاده که الان نمی تونه زنگ بزنه . پرسیده فردا می تونه بهم زنگ بزنه؟ من چی بگم ؟ به کسی که یه ماهه با وجود اون همه ادعا در عشق و عاشقی یکی دیگه رو به جای من آورده !!
- - - Updated - - -
نگید دوستم نداشته . شک ندارم. به همون ایمانی که میگم خدا وجود داره ، علاقه اون رو هم می دونم وجود داشته و وجود داره
- - - Updated - - -
به خدا من دختر چشم بسته ای نیستم. همه اطرافیانم عاقل می شناسنم . احساساتش رو می دونم واقعیه . الان نمی دونم کار درست چیه ؟
-
asemani اگه دوسش داری بهش میرسی. فقط باید یه ذره صبور باشی. الان گوشیتو خاموش نکن. وقتی زنگ زد باهاش حرف بزن. بگو اینقدر بهم نزدیک شده بودی که نمی دیدمت. و خسته شده بودم. ولی اگه فکر میکنی راهتو انتخاب کردی مشکلی نداره. من با این احساسم کنار میام. اصلا هم گریه زاری نکن
یه مدت صبر کن. اون خودش چون تورو دوست داره برمیگرده. رابطه جدیدش واسه کم کردن حس علاقشه به تو. اصلا نگران نشو. یه کم صبور باش
- - - Updated - - -
بگو من الان انتظار ندارم به خاطر علاقت به من به رابطه جدیدت آسیب بزنی. هر کاری که فکر میکنی صلاحه بکن.چون من خوشبختی تورو میخوام. و اگه احساس کنم تو توی انتخاب جدیدت خوشبخت تری راضی ترم. اما اون (نه) که اون زمان گفتم دلیلش عدم علاقه نبود. دلیلش این بود که تو بهم فرصت فکر کردن نمیدادی. اما تو این یه ماه خیلی فکر کردم و نبودنت غمگینم کرد. الانم آرزوم خوشبختی تویه. و اگه گفتم بریم پیش مشاور واسه این بود که بهتر بشناسیم همدیگه رو و نمیدونستم تو یه رابطه جدید هستی
به همین شیکی حرف بزن. قوی هم بمون
-
سارا من بهش نگفته بودم بهت علاقه ندارم. بهش می گفتم ازم فاصله بگیر تا بتونم فکر کنم به مشکلات . اون قدر مشکل ، مشکل کردم که اونم باور کرد مشکلاتمون خییلی زیاده . من الان از این می ترسم . من الان بهش علاقه دارم. اما قبول دارم مشکلاتی هم بینمون وجود داره . مثل اختلاف نظر و اختلاف سلیقه . شاید هم تفاوت فرهنگیه . می دونم قسمت عمده ایش رو می تونم حل کنم. چون تا حالا لج و لجبازی کردم. اما یه قسمت هاییش رو نمی دونم حل کردنیه یا نه . من الان می ترسم که اونو بذاره کنار و ببینیم که مشکلاتی که بینمون بود حل نشدنیه . یا خانوادش بیان و مشکلات دیگه ای پیش بیاد. آسیب می بینه خب :54:
- - - Updated - - -
باشه . اینارو میگم. اما الان نمی تونم باهاش حرف بزنم. الان که حتی برای نفس کشیدن اشکم مجال نمیده . نمی تونم باهاش صحبت کنم. اما می تونم اس ام اس کنم براش.
- - - Updated - - -
من امروز پیام زدم که بریم پیش مشاور که بتونیم با دل محکم تصمیم بگیریم. چه آره رو . چه نه رو . اما الان با این موضوعی که پیش اومده باید قبولش کنم به صورت قطعی تا بتونم بگم اون رابطه رو رها کنه . من چیکار کنم؟ خدایا دارم دیوونه میشم
- - - Updated - - -
میگه تصمیم قطعی و نهاییتو بگیر و همین حالا بهم بگو . منظورم مشاور نیست . منظورم تصمیم آخرته .آخر ِ آخر
- - - Updated - - -
چی بگم ؟؟؟ خدایا تو چه برزخی گیر کردم
-
سلام آسمانی عزیز:72:
می تونی ازش فرصت بخوای؟ مثلا 3 روز یا 5 روز؟
بهش بگو من واسه اینکه مطمئن بشم تو رو خوشبخت میکنم باید به شرایط جدیدت فکر کنم! شاید اون دختره بیشتر از من موفق بشه.
تو این مدت هم خودت با ذهن بازتر فکر کن. تنهایی برو پیش مشاور و وضعیت مشکلاتی که داشتین رو توضیح بده.
شاید اصلا با خانوادش که اومد یه سری مسائل پیش بیاد که به ازدواج ختم نشه! اینا رو هم بهش گوشزد کن تا اونم بتونه تصمیم بگیره.
-
صبا جان اون تصمیم قطعی میخواد ازم . میگه همین الان . همین لحظه . چی بگم ؟ خودش رو نفرین می کنه
- - - Updated - - -
خانوادش اون مورد رو معرفی کرده . پس با اون مشکلی ندارن. اگه بهشون بگه نه و بیان و این طرفم نشه چی؟
- - - Updated - - -
تو رو خدا کمک کنید بچه ها . تو برزخ بدی ام .
- - - Updated - - -
بچه ها کسی می تونه از مدیرا و کارشناسا و ... بخواد بهم کمک کنن؟
- - - Updated - - -
گفتم حالم زیاد خوب نیست. فکر می کنم و جواب میدم . وقتم خیلی محدوده . اون عجوله . من می ترسم.
-
عزیزم الان فقط آرامشت رو حفظ کن.
اصلا امشب نمی خواد هیچ جوابی بهش بدی.
فردا بهش بگو اگه خانوادت اومدن منزل ما و نشد من با عذاب وجدانم چی کار کنم؟ یه مدت الکی الاف من میشی و دوباره داغ دلت تازه میشه، اون موردی هم که خانوادت برات در نظر گرفتن هم کنسل میشه، بهش بگو تو بگو من چی کار کنم،
بگو اصلا اگه با هم ازدواج کردیم بدون مشاوره رفتن و ... بعدا اذیتت کردم یا اونجوری که دلم میخواد نتونستم خوشبختت کنم یا نتونستم با مشکلاتمون کنار بیام نمی تونم خودم رو ببخشم و همش عذاب وجدان دارم که من باعث شدم خوشبخت نشی شاید با اون دختر خوشبخت می شدی!
یه جورایی توپ رو بنداز تو زمین اون که اون تصمیم بگیره.
-
شما خودت تو شرایط معلق هستی
ایشون رو هم تو شرایط بین زمین و اسمون قرار دادید
فکر کردید خب حالا حالاها میمونه و نمیره ولی نشد بالاخره ادمها برای زندگیشون تصمیم میگیرن
حالا شاید فردای اون روز که با نفر قبلی بهم زدن عاشق بشن شاید یه ماه دیگه شاید یک سال دیگه
ما که نمیتونیم بگیم چرا منتظر نموندی چون شما قطعی بهشون جواب رد دادی ولی چون محکم نبودی دوباره برگشتی
به نظرم اگه در وهله اول تصمیم گرفتی که ردش کنی صحیح ترین تصیمم رو گرفتی
اگر در وهله دوم تصمیم گرفتی که بخواهیش ذهنت بیشتر توجیحه ات کرده
ذهنت بهت میگه ببین فلان چیز رو حل میکنم فلان کار رو میکنیم هی راه حل ارائه میده و واقعیت رو نمیبینه
واقعیت چیزی بود که شما در وهله اول درباره اش تصمیم گرفتید
ارامش داشته باش ادمهای عاشق تر خواهند اومد و اگر واقعا این ادم رو میخوای قاطع بخواه هی طرف مقابلت رو معلق نگه دار
-
عزیزم خب این که کاری نداره. بگو جواب قلبی من مثبته ولی برای این که جواب قطعیمم مثبت باشه باید بریم پیش مشاور. چون دلم میخواد با ذهن و فکر باز و بدون هیچ دغدغه بریم سر خونه زندگیمون. دلم میخواد خوشبختت کنم، اما قبل از این که دلم بخواد خوشبختت کنم دلم میخواد تورو خوشبخت ببینم. برای همینه که اینقدر این دست اون دست کردم. تا این که تو فکر کردی هیچ راهی نیست و گذاشتی رفتی!
بگو به خاطر همون علاقه ای که بهم ابراز میکردی و دوستم داشتی وقت بده بذار مشکلاتمونو حل کنیم. چون دوستت دارم و میدونم توام دوستم داری:43:
واااااااااااای چقدر خوشم میاد وقتی دوتا آدم که همدیگه رو دوست دارند میخوان به هم برسند:43: آسمانی جونم باور کن همین جیزینگول حرف زدن مارو از تو لونش میکشه بیرون... اینقدههههههههههههههه خووووووووووووووووبههههههه هههه. من یه پا چرچیل شدم تو شوهر داری:303:
- - - Updated - - -
سارا خاااااااااااانوم حلال مشکلات ازدواج شما... بس که خودش سختی کشیده الان دل سنگم یاد گرفته نرم کنه.... مخلصتونم :82: :305:
-
سلام آسمانی عزیز
الان کاملا از لحن نوشتارت مشخصه خیلی شدید هیجان زده و احساسی هستی
به نظر من یکم صبر کن تا آروم شی
می دونی چرا انقدر پریشون شدی برای اینکه فکر می کردی تا ابد پات می مونه چون زیادی بهت ابراز علاقه کرده بود الان که گفته با کس دیگه ای هستم شکه شدی....
حال بدت ی مقدارش واسه این چیزاست ی مقدارش هم شاید واسه علاقه و حس مثبتی که بهش داشتی.
به نظر من اگر الان جواب قطعی میخواد بهش بگو من قطعا قصدم اینکه با تو ازدواج کنم(البته اگر واقعا به این نتیجه رسیدی که میخوای) ولی ازدواج عاقلانه یعنی می خوام قبلش با مشاور هم صحبت کنیم و راهنمایی بگیریم.
راستی عزیزم من تاپیک های قبلیت رو نخوندم این نوشته ها رو براساس همین تاپیک نوشتم.
-
@@@ من خیلی تورو دوستت دارم. اصلا عاشق اسم کاربریتم... بیا به این asemani کمک کن