صحبت های شما شبیه صحبت های یه نوجوانه! همون طور که خودتون به نوعی بهش اشاره کردید صرفا دنبال تایید گرفتن هستید. موفق باشید.
نمایش نسخه قابل چاپ
صحبت های شما شبیه صحبت های یه نوجوانه! همون طور که خودتون به نوعی بهش اشاره کردید صرفا دنبال تایید گرفتن هستید. موفق باشید.
دهانت را میبویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را میپویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد
روزگار غریبی است نازنین!!
وعشق را کنار تیرک راهبند تازیانه میزنند
عشق را در پستوی خانه نهان بایدکرد
شوق را درپستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی است نازنین!!
ماشاالله چه قلمی دارید. در حالت عادی این ادبیات رو فقط از روحانیها انتظار دارم. نه عاشق شدن عجیب و گناهه و نه طلاق گرفتن. ولی شما واقعا عجیبین.
شما صحبت از ارضای میل جنسی در روابط خارج از ازدواج کردید، تو یه پست دیگه از قران و سوره طلاق نوشتید، تو یه پست از کتاب ملت عشق نوشتید و تو یه پست هم نوشتید که یکی از معدود عیبهای این خانم اینه که چادری نیستن.
بالاخره مذهبی هستید یا به روابط آزاد معتقدید؟ امروزی فکر میکنید یا در چادر پوشیدن همسر اینده تون موندید؟ در استانه ی دهه ششم زندگی اعتقاداتتون رو کمی بسنجید. اتفاق بدی نمیفته
سلام
به نظرم از مطالب قبلی ام مشخص است که یک حداقل دین و مذهبی دارم که اگر نداشتم بخاطر پرهیز از نیفتادن به ورطه گناه درسن 21سالگی ازدواج نمیکردم...گاهی با خودم می اندیشم کاش مذهبی نبودم و در نتیجه نیازی نمیدیدم برای ارضا نیاز جنسی حتما میبایست ازدواج کنم!!
همسر قبلی من مانندخودم مذهبی بود وچه بسا خیلی بیشتر ازمن واتفاقا در زندگی ام هر ضربه ای خوردم از همین مذهبی بودن ایشان خوردم...متاسفانه دربین زنان مذهبی این فکر غیر مذهبی وارد وپذیرفته شده که ابراز عشق وعلاقه به همسر و ارضا نیاز جنسی او امری مذموم وخارج از دین ونشانه ی بی حیایی اوست
به هر حال من همچنان به دین ومذهب پایبندم هر چند اقرار میکنم نه به شدت و حدت اول زندگی ام
سلام
اشتباه اول تون این بود که از همسرتون طلاق گرفتید. دیگه بعد از این همه سال و تحمل جدائی چندان معنی نداشت.
اشتباه دوم تون این است که به راحتی دختر خانم دوم رو هم ازدست دادید. یعنی هم از اینجا رانده و هم از آنجا مانده شدید. سن و این قصه ها برای دختر 30 ساله خیلی معنی نداره (در مقایسه با سایر صفات یک مرد).
خود شما هم عاشق نبوده اید و یا نمی دانید عشق یعنی چه!؟ کسی که عاشق باشه با چند خط این شخص و اون شخص که هیچ، با مثنوی و معنوی هم عشقش رو ول نمی کنه. در واقع عاشق برای دوست داشتن معشوق از کسی نظرخواهی نمی کنه که شما کردید.
نمیخوام بگم اگر ازدواج می کردید خوشبخت میشدید یا خیر (هر دو نفر). این به خیلی چیزها بستگی داره که ما نمی دونیم. ولی راه و روش تان که اومده اید اینجا نظرخواهی می کنید غلط است. راه درست این بود که مانند یک خواستگار معمولی اقدام و تحقیق می کردید و اگر تناسب و تفاهم و علاقه برقرار بود ازدواج می کردید. اگر هم برقرار نبود که هیچ.
سلام
نوشته اید اشتباه اولم طلاق همسرم بود که باید بگویم علت طلاق همسرم اطلاع ایشان از ارتباطم با آن دختر خانم و عدم تحمل این موضوع بود واما در مورد اشتباه دوم: آن دختر خانم را ازدست ندادم چرا که او درد فراق را چند ساعت بیشتر تاب نیاورد و دوباره برگشت!!
دیگر اینکه من در تاپیکی که به اشتراک گذاشتم فقط گفتم دوستان نظرشون رو در مورد این عشق پیری که سر به رسوایی زده است بدهند!!وبیان نظرات الزاما به معنای عمل من به آنها نیست
وبالاخره اینکه من یک بار برای خواستگاری. با هماهنگی پدر دختربه شهر ایشان سفر کردم لکن در آخرین لحظه پدر ایشان حاضر به ملاقات با من نشد!!
اما این اتفاق گویی عزمم را برای ازدواج بااین دختر جزم ترکرد!!
سلام آقای شاهرودی
هرکس آزاده برای زندگی خودش هر تصمیمی بگیره حتی تصمیم نادرست. ظاهرا شما هم تصمیم خودت رو گرفتی .
شاید بازخوردی که شما از دیگران در این تاپیک گرفتی نمونه ای باشه از بازخوردی که در آینده باهاش روبرو میشی. شاید میخواستی با این بازخوردها بیشتر اآشنا بشید و پاسخ های خودتون رو تمرین کنید..
به نظر میرسه عشق کاملا چشم و گوش شما رو بسته و مثل یک جوان 21 ساله شدید. امیدوارم این بار پرچم عشق شما بالا باشه و بمونه و زندگی خوبی بسازید.
امیدوارم همانقدر که الان در مشاهده تفاوت ها اغماز میکنید و از عشق و شیدایی میگید در آینده و پس از ازدواج هم همینقدر شاعرانه از اختلاف سلیقه های بزرگ چشم پوشی کنید و با جان و دل پذیرا باشید و با عشق زیاد گذشت کنید.
اینکه از انتخاب آگاهانه صحبت میشه فکر میکنم برای قبل از عاشق شدن هست و گرنه عشق چشم و گوشی برای تجدیدنظر باقی نمیگذاره.
چندین بار براتون نوشتم باز پاک کردم چون حس میکنم شما فقط برای هم حسی و درد و دل کردن اومدین اینجا
اولین چیزی که خیلی تو ذوق میزنه ۱۷ سال تفاوت سنی شما دو نفر هست. تو همین تاپیک میبینین که خانمها چقدر در مورد این مسئله گوشزد کردن.
اینکه دو سه نفر آقا میان و میگن چون دختر ۳۰ سالشه پس اختلاف سنی مهم نیست!!!!!!!!!! این حرفا رو بریزین دور،،،،، این تفاوت سنی بعدها دختر خانم رو در زندگی به صورت جدی دلزده میکنه مخصوصا اینکه چند جا با هم برید و دختر خانم این حرفها رو بشنوه و خیلی تو روحیه اش اثر بد میذاره.
بله عشق رو اکثر ماها تجربه کردیم و میدونیم این حس زیباترین حس دنیاست ولی شما خیلی تخته گاز داری میری جلو. یه لحظه به خودت استپ بده و کمی بیشتر فکر کن. این ازدواج دوم شما میشه و به نظرم ریسکش برای شما خیلی بالاتره تا اون دختر خانم.
چون اگه این ازدواج دوام نداشته باشه دختر خانم خیلی متضرر نمیشه و چون جوان هست هنوز فرصتهای دیگری خواهد داشت حتی با وجود یکبار سابقه طلاق ولی شما در آستانه میانسالی هستین و اگر دوباره جدا بشین این بار مردی هستین ۵۰ ساله و با دوبار سابقه طلاق.
حرفها زیاده ولی به نظرم شما تصمیم خودت رو گرفتی. شما باید الان پخته تر ازین حرفها باشی و بدونی که تناسبات در زندگی باعث دوام میشه. به هر صورت امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری
با سلام
جناب شاهرودی گرامی،
البته که هیجان عشقی که شما و اون خانوم دارید تجربه میکنید خیلی هم شیرین و لذتبخشه. احساسات بسیار مثبتی رو تجربه میکنید که برای شما و احتمالا اون خانوم بی سابقهست.
( فرض من در این پاسخ اینه که اخلاقا آشنایی شما با اون خانوم جوان تاثیری بر تصمیمتون بر جدایی نداشته و جدایی شما مطلقا اتفاق افتاده). میتونید این مسیر رو ادامه بدید و چه بسا جزو مواردی باشید که خیلی هم رابطه خوب و پایداری از کار دربیاد. مثالهایی از این دست رو گهگاه میبینیم. حتی با اختلاف سنی بیشتر و معکوس. منتهی چیزی که دوستان دارن تلاش میکنن به شما بگن، صحبت از یک بحث آماری است. اینکه چطور ریسک جدایی رو کم کنیم،( برگرفته از تجربههای ازدواج بقیه) چه عواملی باعث ناپایداری یک رابطه میشن . (برگرفته از تجربه های جدایی بقیه) چند درصد ازدواجهایی که با این اختلاف سن شکل گرفته، بعد از چند سال همچنان لذت اولیه رو برای دو طرف داره و غیره...
این "نظریه"ها در واقع برساختی از یک سری آمار بعلاوه ذهنیت عرفی جامعه ماست. ممکنه یک داده پرتی هم این وسط باشه که با این موارد همخوانی نداشته باشه، اما وقتی صحبت از یک روند میشه معمولا دادههای پرت به حساب نمیان.
در نظر نگرفتن این آمار ممکنه ریسک ازدواج شما رو زیاد کنه. در واقع دارید وارد یک معامله پرخطر میشید که شناختی از جنبههای تاریکش ندارید. شما میتونید این جنبهها رو نادیده بگیرید و امیدوار بمونید که روزی که این جنبهها برای شما روشن شد، در نتیجه تفاوتی حاصل نشه. به هر حال این ریسک بزرگیه برای شما، و ریسک بزرگتریه برای اون دختر خانوم.
اگر به دنبال تایید برای درستی جدایی و ازدواج با اون دخترخانوم هستید، همدلی بقیه کمکی به شما نمیکنه. هیچ کس تجربه شما رو دقیقا نداره و شرایط شما کاملا درک نمیشه. اما اگر دنبال این هستید که مسیر پیش رو روشنتر ببینید و احساس ابهام میکنید،اینجا جایی هست که میتونه تا حدی به شما کمک کنه.
برای روشن تر شدن موضوع، دوتا سوال دارم از شما:
1) عدم رضایت پدر اون دخترخانوم رو از کجا متوجه شدید؟
2) آیا اون دختر خانوم شما رو به دوستانش معرفی کرده؟
:72: