نوشته اصلی توسط
yasna1990
باز هم ممنون که سعی کردید کمکم کنید...کاش اقایون هم به تایپیکم سری بزنند واز دید یک مرد بهم بگن اینجور تناقض انتقاد هاوتعریف ها چه پیامی رومیخواد به من برسونه??
راستش نمیدونم به خاطر کمبود اعتماد به نفس هست یا هرچیز دیگه ای که وقتی همسرم ازم ایراد بگیره به شدت به هم میریزم وپرخاشگر میشم بعدش معمولا گریه میکنم وبعد یه کم اروم مبشم با یه حالت افسردگی...البته فقط شوهرم.درمقابل انتقاد های بقیه اینطور نیستم.
تاحالا اصلا به این فکر نکرده بودم که شاید ازعمد میخواد حرصمو دربیاره ولی اخه چرا?!! اینجوری که اصل قضیه زن وشوهری میره زیر سوال یعنی اگه اینجوری باشه معلومه که اصلا رابطه ما سرانجامی نداره...
نمیدونم شاید هم ناخوداگاه میخواد لجم رو دربیاره...بالاخره فشار روانی این زندگی روی اون هم هست..
ولی الان که به این چند سال نگاه میکنم درسته شدم بازیچه ی دستش....اون میدونه تاثیر حرف هاش روی من چیه بارها بهش گفتم وگفته که دیگه این حرفها رو نمیزنه ولی باااز هم....
خیلی دوست دارم بی تفاوت باشم ولی نمیدونم چجوری??
من کلا وقتی ناراحت باشم ازچهرم و بی حال بودنم همه میفهمن یه چیزیم هست وقتی هم خوشحال باشم کاملا معلومه..این خیلی بده چون هرکس بخواد راحت میتونه ناراحتم کنه ونتیجشو هم ببینه...چطوری اجازه ندم این اتفاق بیفته?