مسئله دوم ایشون خیلی بااحساس تر و عاشق تر و خونگرم تر از من هستن و به قول خودش از دوری و انتظار خسته شدن . آمادگی فردی لازم برای ازدواج رو دارن فقط مونده تهیه مخارج عروسی و شرایط مسکن مون که هنوز جور نشده چون به توافق نرسیدیم کجا زندگی کنیم. ایشون همراه خانواده تو ایران زندگی میکنن و من همراه خانوادم خارج کشور هستیم. ایشون فرزند ارشدن و میخوان پیش خانوادشون باشن و مخالف زندگی مداوم در خارج کشورند و زندگی در خارج فقط به دلیل تحصیلی و موقتا قبول دارن و نمی خوان زیر چتر خانواده من به جایی برسند یا خارج برن. منم فرزند دومم و بعد عروسی فرزند اول خانواده الان شرایط خانواده ام طوری هست که فعلا حداقل تا یکسال آینده نیاز دارن من نزدیکشون باشم. و از طرف دیگه من به پیشرفت فکر میکنم و با زندگی در خارج کشور مشکلی ندارم و فکر میکنم ایمان آدم دست خودش هست هرچند قبول دارم تربیت بچه تو یه محیط باز به مراتب سخت تره موقع عقد قبول داشتم که بعد ازدواج تو یه خونه مستقل اما تو یه شهر با خانواده شون زندگی کنم ولی الان قبول این موضوع برام سختر شده و ترک کردن خانوادم و مکان و روش زندگی ای که بهش عادت کردم خیلی برام سخت میاد .........