بی خیالی و بی احساسی زیاد
لام من از وقتی یادم میاد تو دنیای خیالای خودم بودم و این موضوع هر چی بزرگ تر شدم بیش تر شد...تا جایی که الان یه مدتیه می خوام با دنیای واقعی تماس پیدا کنم برام مشکله...از بچگی علایق خیلی کمی داشتم الان تقریبا همونا رم از دستت و دادم بزرگ ترین آرزوی من داشتن شوق زندگی و احساس هست و خروج از حالت رکود اما نمی دونم چرا مث بقیه علاقمند نیستم...همشم مال تنبلی نیس خیلی تنبلای دور و برم هستن که شادن و از زندگی لذت می برن اما من نه وقتی بچه بودم خیلی شاد و شیطون بودم اما هر چی بزرگ تر شدم ساکت تر و خجالتی تر شدم چی کار کنم؟حتی شوق کارای عادی زندگیم ندارم خیلی بی تفاوتم