برگشت به منزل بعد از سه سال جدایی و بی تفاوتی همسرم

باسلام
دوستان عزیز من به دلایل مختلفی که در مشکل قبلی مطرح کرده بودم همسرم را برای مدت نزدیک به 3 سال ترک کردم و منزل پدرم بودم در این دوران
و طی این مدت گاها با همسرم ارتباط داشتم در حد بیرون رفتن و صحبت تلفنی
گاهی منجر به بحث و جدال میشد و گاهی هم خیلی رابطه خوبی باهم داشتیم و ...
در هرحال ایشون حاضر نشد بیاد دنبال من و مدام می گفت خودت رفتی و خودت باید برگردی و برای طلاق هم اقدامی نمی کرد
که نهایتا من تصمیم گرفتم خودم برگردم و به صورت آزمایشی دوباره شروع کنیم
الان مدت دو ماه هست که به منزل برگشتم ولی همسرم به هیچ عنوان استقبال خوبی از من نکرد.
و همون رفتارهای سابق رو داره
و البته گاهی خوب میشه گاهی بی تفاوت هست
نمی دونم الان چه رفتاری کنم و آیا ادامه بدم یا نه
به خاطر بی تفاوتیش من عصبی میشم بعضی وقتا دعوا راه می ندازم ولی اون ساکته
نمی دونم ادامه دادن اینجوری فایده ای داره یا نه؟

چرا کسی جوابی نمیده؟

سلام
متاسفانه خیلی نسنجیده عمل میکنی ... هم رفتنتون سه سال پیش درست نبود حالا هم بعد سه سال اینجوری برگشتنتون درست نبوده ...

چرا خانواده هاتون هیچ پادر میونی نمیکنن ؟ ینی یکی نیست تو خانواده کمک کنه ؟ نظر خانوادتون چیه ؟

اصلا وقتی خونرو ترک کردین دیگه دلیلی نداشت باهاش بیرون برید و الکی تلفنی حرف بزنید و وقت گذرونی کنید ... همون اول باید محکم تکلیفو مشخص میکردید...

بنظر من کاملا میشه فهمید یه آدمی میخواد شما برگردین یا نه ... اگر میدیدین که اون اصراری نداره و براش فرقی نداره چراااا....

برید با یه مشاوری ، مشورت کنید لازم هم نیست دوباره منزلو ترک کنید . فقط برید مشاوره

با خود همسرتونم صحبت کنید محکم و قاطع که دلیل رفتارهاشو توضیح بده و خواسته هاشو بگه ....

شما از کجا میدونید تو این سه سال با فرد دیگه ای نبوده ؟؟

ممکنه در این سه سال با افراد دیگری بوده باشه. بالاخره ایشون نیاز جنسی داشته و شدت این نیاز آقایان رو دیوانه میکنه.

مهم اینه که شما دقیقاً به چه دلیل خونه رو ترک کرده بودید؟ لطفاً این رو دقیق بنویسید.

در مرحله ی بعد ظاهرا خانواده ی عاقلی دارید که دفعه اول شما رو مجبور به بازگشت کرده بودن ولی کلا هرچه خانواده ها در این مسائل وارد نشن ، بهتره. چون هر کسی به طور طبیعی سنگ بچه ی خودش رو به سینه میزنه و تعصب نمیزاره که عاقلانه رفتار کنه. طبق یک مطالعه ی اخیر، این روزا دخالت های هیجانی خانواده ها ، همپای اعتیاد در آمار طلاق نقش داره چون میرن دنبال کل کل و خراب کردن فضا و بردن به نقطه ی بی بازگشت . . .

ترک کردن خونه اگر دلایل به شدت قوی و صحیح نداشته باشه ، یک جرم هست و شما رو در ضعیف ترین موقعیت قرار میده. این حرکت غیر اخلاقی هست ولی اینکه بعد از ترک خونه با ایشون بیرون رفتید و تلفنی حرف زدید کار درستی بوده. شما تا ثبت قانونی طلاق همچنان زن و شوهر هستید و به عنوان 2 آدم بالغ هیچوقت نباید بچه بازی کنید و جواب همدیگه رو ندید.

مشاوران پولکی و بی سواد امروز نه تنها کمک خاصی نخواهند کرد بلکه با خوندن تئوری های غربی در افزایش آمار طلاق مقصر هم هستن. فرهنگ، جامعه ، قوانین و مذهب ما با غرب فرسنگ ها فاصله داره ولی مشاوران ما غالبا ترجمه ی متون انگلیسی رو حفظ کردن و نظرات مخرب میدن. با اینحال اگر رفتید و مشاوره گرفتید ، بیایید اینجا ببینیم با چه منطقی مشاوره دادن و چه راهی رو نشون میدن. البته من به شخصه مشاوره رفتم و از روی تجربه میگم 99 درصد شون وقت تلف کردن و هدر دادن هزینه هستن.

جالبه بدونید که در غرب ، هم دانشگاه استنفورد داریم (دومین دانشگاه جهان بعد از هاروراد) و هم مقاله نویسان بی سواد. مشاوران ما معمولا از همون بی سوادها پیروی میکنن. مثلاً مقاله ی زیر در خصوص غلط بودن اعتقاد به برابری زن و مرد هست و بر اساس یک پژوهش مفصل در دانشگاه استنفورد هستش. ولی عوام الناس خیال میکنن که اندیشمندان غربی برابری زن و مرد رو درست میدونن:

https://www.telegraph.co.uk/men/thin...-marriage.html

بصورت خلاصه زنان غربی بعد از فاصله گرفتن از ریشه های سنتی خودشون و پیگیری برابری با مردان ، باعث شدن که بعد از 30 سال سطح خوشبختی زنان امریکایی به یکسوم کاهش پیدا بکنه. خوندن مقاله ی فوق بسیار درس آموز و برای خوشبختی زنان بسیار حیاتی هست. ولی متاسفانه ما زیاد اهل مطالعه نیستیم و تصورمون از غرب محدود به شبکه های ماهواره ای و فیلم های هالیوود هستش!! میدونیم که غرب بسیار پشرفته و موفق هست، آیا یکسری اوباش و بی اخلاق این موفقیت رو بوجود میارن؟ جوابش رو در تحلیل دانشگاه استنفورد پیدا میکنید نه در جم و فارسی وان!!

لطفا به سوالات زیر پاسخ بدید:

1- دقیقا چرا خونه رو ترک کرده بودید؟

2- حالا که برگشتید آیا رابطه ی جنسی هم دارید؟ کیفیت اون به چه صورتی هست؟

پاسخ به سوالات بالا مقدمه ی هر توصیه ی دیگری هستش. با توضیحاتی که در پست اول دادید ، رفتارهای شوهرتون قابل درک و تا حد زیادی درست هستن. دلیلش رو بعدا بیشتر باز میکنم ولی اول به سوالات جواب بدید. لطفا دلیل ترک کردن منزل رو کوتاه و در دو سه جمله بفرمایید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط anisa

سلام
متاسفانه خیلی نسنجیده عمل میکنی ... هم رفتنتون سه سال پیش درست نبود حالا هم بعد سه سال اینجوری برگشتنتون درست نبوده ...

چرا خانواده هاتون هیچ پادر میونی نمیکنن ؟ ینی یکی نیست تو خانواده کمک کنه ؟ نظر خانوادتون چیه ؟

اصلا وقتی خونرو ترک کردین دیگه دلیلی نداشت باهاش بیرون برید و الکی تلفنی حرف بزنید و وقت گذرونی کنید ... همون اول باید محکم تکلیفو مشخص میکردید...

بنظر من کاملا میشه فهمید یه آدمی میخواد شما برگردین یا نه ... اگر میدیدین که اون اصراری نداره و براش فرقی نداره چراااا....

برید با یه مشاوری ، مشورت کنید لازم هم نیست دوباره منزلو ترک کنید . فقط برید مشاوره

با خود همسرتونم صحبت کنید محکم و قاطع که دلیل رفتارهاشو توضیح بده و خواسته هاشو بگه ....

شما از کجا میدونید تو این سه سال با فرد دیگه ای نبوده ؟؟

---

سلام
خیلی ممنون که جواب دادین
خانواده ها اوایل پادر میونی می کردن ولی متاسفانه با دخالت خانواده ها اوضاع بدتر شد و یک سری اختلافات هم این وسط پیش اومد
و همسرم خیلی شدید برخورد کرد که هیچ کس حق دخالت نداره و با همه قطع رابطه کرد
در مورد اینکه باهاش صحبت کردم و بیرون رفتم باید بگم بعد از اینکه مدتی ازش جدا بودم هردومون دلمون برای هم تنگ می شد و وقتی بیرون می رفتیم اغلب باهم خوش بودیم و می گفتم چرا اصلا کارمون به اینجا کشیده!!!!!

و خیلی وقت ها اون ابراز پشیمونی می کرد ولی وقتی بحث برگشتن من جدی می شد باز یه سری مشکلات پیش می اومد. که دوباره باهم به مشکل می خوردیم.

خلاصه تا الان اینجوری طول کشیده دیگه

برگشتن من هم بابت این بود که واقعا از این شرایط خسته شده بودم و خودمم مقصر می دونستم که تنهاش گذاشتم

به نظر من دلش نمی خواست من برگردم و دلشم نمی خواست جدا بشیم

محکم و قاطع حرف می زنم میگه ما الان مشکلی نداریم و انتظار برخورد دیگه ای نداشته باش و بعد این همه مدت اومدی فکر نکن باید برات قربونی کنم.

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط behzzad

لطفا به سوالات زیر پاسخ بدید:

1- دقیقا چرا خونه رو ترک کرده بودید؟

2- حالا که برگشتید آیا رابطه ی جنسی هم دارید؟ کیفیت اون به چه صورتی هست؟

پاسخ به سوالات بالا مقدمه ی هر توصیه ی دیگری هستش. با توضیحاتی که در پست اول دادید ، رفتارهای شوهرتون قابل درک و تا حد زیادی درست هستن. دلیلش رو بعدا بیشتر باز میکنم ولی اول به سوالات جواب بدید. لطفا دلیل ترک کردن منزل رو کوتاه و در دو سه جمله بفرمایید.

---

1. دقیقا علت ترک خونه این بود که ایشون مدتی بود خیلی بداخلال و بی حوصله بود و سر چیزها جزئی و بی اهمیت دعوا راه می نداخت و همش توهین می کرد به من. و منم متوجه رابطه ایشون با یکی از همکارانش شدم و وقتی مطرح کردم گفت مقصر خودت بودی که حواست به من نبوده و شرمنده نبود و پروویی می کرد.

2.یک بار این اتفاق افتاد ولی به خاطر اعتراضی که من کردم بابت بی توجه ایش وگرنه اگر من عصبانی نمی شدم فکر نمی کنم اتفاق خاصی می افتاد. کیفیت هم بد نبود ولی بعدش که من دوباره بهش گفتم که چرا با من مثل دیوار رفتار می کنه گفت که چی کم گذاشتم برات و اشاره کرد به همون قضیه. یعنی انگار منت گذاشت.

1- رفتین بیرون چرا دستت رو نگرفت نبردت سر خونه زندگیت تمام شه این مسایل؟ شاید درگیر یکی دیگه بوده هم نخواسته از دستت بده هم نخواسته خونه خالیش پر بشه. من زنمو نه ماه نذاشت بابا دیوانه اش ببینم. یه روز از شهر دیگه محل کارم بود اومدم وایسادم تا زنم بیاد بیرون رفتم خواستم باهاش حرف بزنم باباش اومد و پلیس خبر کرد و پرونده درست کردن برام تهدید و فحاشی و به بساطی راه انداخت و فهمیدم این زندگی پشیزی ارزش نداره و این خانواده بی شرف ارزش هیچی رو ندارن و طلاق و تمام.

2- میگه رابطه دارم و خودت کم گذاشتی؟ یارو پررو مگه در اختیارش نبودی و ازش دوری می کردی یا توانایی زناشویی نداشتی. الانم بهش بگو یا شوهر خوبی میشی و وفادار یا باید همیشه یه هوو رو تحمل کنی و به سه چهار صبح اومدناش عادت کنی یا خیانتشو اثبات کنی و طلاق.

شوهرتو دوست داری که موندی پاش و خانواده ات هم براشون سخته طلاق که راضی ات کردن برگردی ولی انگار شوهرت تو هپروته و قدر زندگیو نمیدونه. به مامان باباش بگو و شکایت کن از بی محبتی هاش. زن مثل گل میمونه و محبت مثل آبیاری گل اونو شاداب و سرزنده نگه میداره. چرا نمیفهمه دوستش داری؟ دنبال رو کم کنی و حرف خودش به کرسی نشوندنه؟

با سلام

نظر من اینکه
هوشیار باش و با توجه شرایط فعلی تصمیم بگیر
در هر حال شما الان سر خونه زندگیتون هستی و باتوجه به صحبتاتون
غیر از بی توجهی و ی سری اخلاق های همسرتون مسئله ای نیست
من برداشتم این بود ک همو دوست دارید اگه شما دوسش نداشتید
باهاش رابطه برقرار نمی کردید و اگر ایشون شما رو دوست نداشت
اجازه برگشت بهتون نمی داد و در ضمن تو اون سه سال ملاقاتتون نمیومد

پس از تمام هوش و توانایی استفاده کن
تا زندگی رو به خودتون برگردانی
1.افکار منفی رو بریز دور.....نمی خواست من برگردم و منت میزاره و..

2. از لوندی هیچی کم نذار....ه مگه نمی گن برام کم گذاشتی

3.احساسات رو تحریک کن
اینکه گفتید با من مثل دیوار رفتار میکنی درست نبود
خود ما هم که تو شرایط محکوم شدن قرارمیگیریم ناچار برای دفاع هر جمله ای رو به زبون میاریم....پس به دل نگیر...و دیگه برای نشون دادن
ناراحتتیتون تو لاک دفاعی نبرش

4 . خیلی نیاز به صبر و درایت دارید
.ی برنامه بلند مدت باید بزاری.....خسته نشو....مهارت هاتون و ببرید بالا
مطالعه سخنرانی های زناشویی....همه کمک کننده است
و در ضمن وسط برنامه تون نباید بگید من این همه کارا رو کردم ولی تو بازم فلانی تو درست نمیشی تو منو نمی خوای....(محظ یادآوری میگم سو برداشت نشه)

- - - Updated - - -

.

آمار طلاق بیداد میکنه ولی همونطور که می بینید ایجاد تاپیک جدید یا مشارکت در تاپیک های موجود در این سایت بسیار ضعیف هستش.

میدونید چرا؟

نحوه ی مدیریت سایت با رویکردهای تنگ نظرانه و حذفی باعث شده بصورت مداوم از کیفیت سایت کم بشه و با این وضعیت خجالت آور روبرو بشه. یعنی یا افراد سطحی نگر در تاپیک ها شرکت می کنن یا عملا برای روزهای متمادی هیچ پستی گذاشته نمیشه.

مدیران تالار بصورت مداوم بنده و امثال بنده رو با دلایل واهی محدود کردن تا به امروز رسیدن:

یک سایت بی خاصیت و کم رونق

خود مدیران این سایت نیازمند یک روانکاوی و روان درمانی جدی هستن. ولی اونقدر بزدل تشریف دارن که چیزی بجز حذف پست و برخوردهای بی منطق بلد نیستن. البته با این وضعیتی که سایت شون پیدا کرده ، اگر اندکی عقل داشتن ، متوجه میشدن که چقدر شدید تنبیه شدن. . .