سلام من 26 سالمه و توی یه خانواده کوچیک و آروم 4 نفره بزرگ شدم. از دار دنیا فقط یه خواهر دارم که 4 سال از من بزرگتره.
ما دوستای صمیمی تاحالا خیلی نداشتیم و همیشه خودمون مثل دوتا دوست صمیمی بودیم. هردومون یه اتاق داریم و همیشه ساعت های زیادی باهم حرف می زدیم و تعریف می کردیم..
خواهرم از مدتها پیش همیشه دوست داشت بره خارج. کلاس زبان آلمانی هم خیلی وقته داره می ره و این روزها هم به صورت فشرده داره می خونه.. با شرکتی که توش بوده هم تسویه حساب کرده و 4 ماه دیگه قراره با چندنفر بره آلمان به صورت پناهندگی و ...
اقامت گرفتن در آلمان خیلی طول می کشه، و هر زمان اقامت دادن تا 5 سال بعدش نمی تونه برگرده. یعنی اگه 4 سال دیگه اقامت بدن، حداقل 9 سال دیگه می تونه بیاد..
من تا همین چند وقت پیش خوشحال بودم که می ره و شاید اونجا بتونه خیلی بهتر پیشرفت کنه. که فکر می کنم همینطورم باشه. چون عاشق الکترونیکه و مدت زیادی هم توی فنی و حرفه ای الکترونیک درس می داد و رزومه عَمَلی و فنی خوبی داره توی این زمینه داره و اونجا می خواد هم دانشگاه بره هم کار کنه و ...
چون معدلش خیلی کم بود (12)، و رشته خودش هم کامپیوتر بود نه الکترونیک، نمی تونست برای دانشگاه رشته الکترونیک مستقیم درخواست بده، با پرسوجوهایی هم کرده بود گفته بودن چون سنت زیاده نمی تونی برای لیسانس مجدد اقدام کنی، برای ارشد هم که معدل لیسانسش خیلی پایین بود اصلا نمی پذیرفتن. کلاً رقابت خیلی زیاده به خاطر همین شانس پذیرش نداشت .. دیگه مجبور شد به صورت پناهندگی بره. اینطور اگه یه کم طول بکشه و اقامت بدن هم دانشگاه می ره هم کار می کنه..
اما باز هم ریسک داره. دقیقاً واضح نیست که شرایط زندگی و اقامت و کار و ... چطوری باشه. ولی خب دیگه چاره ای هم نیست. اون واسطه 25 تومن از ما گرفته.. و بقیه ش هم بعداً می گیره.
هم مادرم هم هم خودم خوشحال بودیم از اینکه اون راضی و خوشحاله..
ولی از دیشب یه حس دلتنگی شدیدی پیدا کردم.
ساعت 4 از شدت ناراحتی از خواب پریدم، به تختش نگاه می کردم و گریه می کردم.. باورم نمی شد 4 ماه دیگه هزاران کیلومتر از من دور می شه و دیگه نمی بینمش.
وقتی از سر کار بر می گردم دیگه خواهرم نیست که بهش سلام کنم و با هم تعریف کنیم..
وقتی مشکلی پیش میاد یا اتفاقی میوفته دیگه خواهرم نیست با هم حرف بزنیم..
وقتی تنها توی خونه هستم دیگه خواهرم نیست...
دیگه خواهرم نیست..
دیگه خواهرم نیست..
خیلی به راهنماییتون احتیاج دارم. احساس خفگی می کنم. نمی دونم چیکار کنم. :47: