نوشته اصلی توسط
پیمان.م
سلام همه دوستان
حدود یک سال نیم که عقد کردیم دقیقا 1 ماه قبل به دعوت خونواده خانم حاضر شدیم تا زمان عروسیمون مشخص کنیم اما مشکل ازاینجا شروع که خانمم خیلی حساسه زودرنج و پرخاشگر
تو جلسه صحبت دو خونواده انقد باهم بد صحبت میکردن انگار که باهم لجن توقعات خونواده خانمم خیلی زیاده بیشتر حرفاشون با تیکه س که این خیلی برا من خونوادم آزار دهنده س مشکل ما از زمانی حاد تر شد که خواهرم نمیسازه با خانمم تحویلش نمیگیره تیکه میندازه خانم که سریع بهش برمیخوره یا گریه میکنه یا جنگ دعوا راه میندازه جدیدا هم که اگه خواسته ش براورده نشه جنگ دعوا بد بیراه بهم میگه کلا خسته شدم از کارش هرروز دعوا برا کوچکترین چیز همه چیزای خوب فراموش میکنه میچسبه به کوچکترین اشتباچن بارم با خونواده همسرم درمیون گذاشتم اوناهم به جای کمک میگن طلاق بگیرین تا جایکه خاننم هرچی شد خدافظ باید جدا بشیم موندم دیگه چیکار کنم از یه طرف رفتیم دنبال تالار از یه طرف خانمم بهونه گیری میکنه شدیدااز اینده باهاش میترسم بلد نیست درس صحبت کنه حرفاش همش تند زهر داره از طلاق میترسم خواهرم یه بار بخاطره اشتبا تو انتخابش خیلی لطمه دید
از نظر مالی درحد خوبم خونه دارم کارم مناسبه من فوق لیسانسم خانم تازه گی لیسانسشو گرفته من 26 و خانمم 23سالشه
کلا من هرچقدر فعالم اون تنبل بی حوصله همش فاز منفی به کوچکترین حرکت واکنشش شدیده خیلی راحت طرف مقابل قضاوت میکنه همیشه سعی کردم بهترین چیزا براش محیا کنم تو دعوا کوتاه اومدم خیلی باهاش صحبت کردم ولی باز اشتباهشو تکرار میکنه بهم میگه دوست دارم ولی کارش عکس چیزی که میگه س تا چن وقت قبل رابطه زناشویی راضی کننده داشتیم ولی این قضیه باعث شد خیلی کم میلی میکنه بهم کلا نمیتونم دیگه کنترلش کنم دوستان کمکم کنین راه حلی چیزی جلو پام بزارین
دیگه بریدم������