همسرم رفتار بسیار ناشایستی باهمسر باردارش داره!!
سلام...عبادت تون قبول
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بانوى مهر
همسرم اصلا شرایط و وضعیتم رو درک نمی کنه از وقتی که خونه پیدا کردیم مدام سرم داد می زنه پنکه مونو شکوند امشب واسم گوجه پرتاب کرد به این دلیل که پسرم داشت ساعت یازده شب نان و پنیر می خورد (پسرم شامشو بالا خورده بود اومد پایین دوباره گرسنه ش شد) همسرم دعوام کرد و گوجه به پشتم پرت کرد که چرا به بچه شام نمی دی ؟!!! هر وسیله ای دستشه پرتاب می کنه قاشقو محکم به بشقاب می کوبه خیلی باهام بدرفتاری می کنه خیلی سعی کردم خودمو کنترل کنم اما نشد خودمو کنترل کنم اشکم سرازیر شد ناراحتی مو دید یه کمی کوتاه اومد
اما می دونم فردا هم همین آش و کاسه ست به مادرم می گه می خوایم از اینجا بریم دیگه دخترت نمیاد اینجا هی شعر امان از جدایی رو می خونه می گه اگر بار گران بودیم..... اشک مادرمو در میاره
نانوایی نمی ره می گه عادت کن چون از این به بعد خودت باید بری من با این وضعم خودم می رم صف نانوایی !!
گاهی وقتا به سرم می زنه اصلا بی خیال جدا شدن از خانواده م بشم و همین جا بمونم اما من با خانواده مم مشکل دارم نمی دونم واقعا باید چی کار کنم:47:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بانوى مهر
امروز بابام با مامانم حرفش می شه مشت می زنه به مامانم و شمشیر اسباب بازی پسرمو می گیره می شکونه پسرم این شمیرش رو خیلی دوست داشت انقدر گریه کرد به هق هق افتاد
کارگر داشتیم بابام نردبون رو با سر و صدای زیاد از پله ها می کشه میاره پایین من ترسیدم:54:
همسرم کجاست ببینه من چه زجری دارم می کشم می ترسه جدا بشیم حمایت پدرم کم بشه
نخواستم پولشو من آرامش می خوام از همه طرف روم فشاره به همسرم می گم می گه درو قفل کن نگذار بچه بره بالا بهش می گم بعدازظهرا ببرش باشگاه نمی بره که!! خیلی تنبل و راحت طلبه تقصیر منه زیادی هوای همسرمو داشتم
همه ی کارها رو دوش منه هم زنم هم مرد هم پدرم هم مادر هستم
مدام باهام بدرفتاری داره امروز موقع سحر گفت بیا بی خیال جا به جایی شو منم گفتم امکان نداره هر جوری شده باید از اینجا بریم یه لیوان آب ریخت رو صورتم:47:
همسرم مرد خوب و مهربونی بود و چون اخلاقش عوض شده تحملش واسم خیلی سخته و اونم نقطه ضعفم رو می دونه داره عذابم می ده که بی خیال جا به جایی بشم
.اینو چند روز پیش نوشتم اما هم چنان رفتار زشت همسرم ادامه داره امروز با چوب تهدیدم می کرد یعنی حالت تهدید چه جوریه ؟!! منظورم اونه
من هم الآن خیلی ناراحت و عصبانی هستم نگاه به خنده هام نکنید می خندم تا بتونم تحمل کنم اما درونم غوغایی هست و داغونم...می خواد رو اعصابم راه بره بی جهت سرم داد می کشه...تمام حرفش اینه همین جا خونه ی من بمونیم چون می ترسه حمایت پدرم رو از دست بده از مسؤلیت ترس داره...لطفا حرف های کلیشه ای و کتابی نزنید که محبت کن و صبوری کن و از این حرفا !!! من الآن به شدت حساس هستم در ضمن باردار هم هستم لطفا پستی که می خواین واسم ارسال کنید اول شرایط منو بسنجید بعد...خیلی متشکرم