به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 28
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مرداد 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-12-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    383
    سطح
    7
    Points: 383, Level: 7
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    با توجه به اطلاعاتی که دادین 24 ساله بودین ازدواج کردین 6 سال بعد جدا شدین و الان 1 ساله که طلاق گرفتین... یعنی شما 30-31 سالتونه... شما که اول جوونی هستین، پس چرا غصه میخورین!؟

    توی اون چند سالی که خارج از ایران بودین احتمالاً رک گویی و بی پرده صحبت کردن یکی از خصوصیاتتون شده که این بسیار خوبه و هیچ چیز بهتر از این نیست که آدم حس درونی‌ش رو بتونه صریح بیان کنه.

    اما اگر راستش رو بخواین وقتی من به کسی علاقه‌مند بشم یهو متوجه بشم که بعد از 6 سال زندگی مشترک جدا شده یه خورده جا می‌خورم. از خودم می‌پرسم 6 ســـــــال! چرا اینقدر طول کشیده این مشکل؟
    من اگر جای شما بودم زندگی قبلی رو بر اساس پارامترهای زیر تقسیم بندی می‌کردم... بعد بیان می‌کردم:

    ≡ زمان مفید و زمان غیر مفید: درسته که شما 6 ســـــــــال با همسرتون بودین اما این زمان غیر مفید بوده که به نظرم اون 6 سال رو نمیشه اسمش رو زندگی مشترک گذاشت همونطور که اشاره کردین یه زندگی مثل خواهر برادر بوده. شاید زمان مفید این رابطه 6 ماه هم نبوده باشه.

    ≡ دلایل طول کشیدن رابطه: شاید برخی به این دلیل جا می‌زنن که فکر می‌کنن شما در این 6 سال خیلی محبت کردین یا شاید محبت دیدین ظرف احساساتتون خالیه یا هر چیز دیگه‌ای که به ذهن می‌رسه، شما هنوز خیلی چیزها رو تجربه نکردین مادر نیستین و خیلی تجارب دیگه...

    همونطور که دوستان گفتن کار کنید حتی اگر یه کارمند ساده هم بودین شروع به کار کنین این خیلی از افکار شما و منفی بافی‌هاتون کم می‌کنه ورزش و هنر یادتون نره...

    اینکه اشخاصی به شما نزدیک می‌شن و بعد از شنیدن متارکه شما جا می‌زنن که دلیل نمیشه برخی‌ها نمی‌تونن این شرایط رو قبول کنن برخی‌ها هم می‌تونن حالا شانس شما اونهایی که نمی‌تونن به پست شما خوردن به نظرم یه مقداری سنجش کنین آدم‌هایی رو که می‌خوان حرف از علاقه بزنن ببینین اصلاً شرایط شنیدن چنین حرفی رو دارن؟ اگر ندارن شما رابطه رو قطع کنین این برای روحیه خودتون خیلی بهتره، چرا اجازه می‌دین در مورد شما تصمیم بگیرن؟ زمانی که هنوز قدرت شنیدن واقعیت رو ندارن!

    یه وقت بلند نشین برین‌هــــــا اونجا کسی نیست ول کنین این حرفا رو... مریم123 خیلی خوب گفته مردم خیلی حرف‌ها می‌زنن از بس که بی‌کارَن.

    خدا رو هم فراموش نکنین :)

  2. 2 کاربر از پست مفید مُحَـمَّدرِضـا تشکرکرده اند .

    واحد (سه شنبه 11 فروردین 94), اقای نجار (جمعه 14 فروردین 94)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 اردیبهشت 94 [ 23:32]
    تاریخ عضویت
    1388-5-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    4,491
    سطح
    42
    Points: 4,491, Level: 42
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مریم جان یک دنیا ممنون از پیامت. عزیزم تو هم تجربه مثل من داشتی؟ بعد از جداییت دوباره ازدواج کردی و مدفق هستی. دونستن اینکه تو این تجربه تنها نبودم واقعا آرومم میکنه.

    - - - Updated - - -

    محمدرضا.ممنون از وقتی که گذاشتید و برام نوشتید. یعنی اگر یک مدتی از آشنایی با طرف بگذره و بعد تجربه تلخ گذشتم را مطرح کنم باعث ایجاد بی اعتمادی نمیشه؟؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید sahar1364 تشکرکرده است .

    midas (سه شنبه 18 فروردین 94)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 مهر 94 [ 10:32]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    77
    سطح
    1
    Points: 77, Level: 1
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 27.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. منم مشکلم مشابه با شما بود. خواهر برادری که فقط گاهی با هم رابطه زناشویی داشتن. الان سوالم تو همین سایته.
    حرفتو در باره مردم قبول ندارم اگر چه تا حدودی درسته. نگاه مردم به عملکرد ما بستگی داره. من هم اول لکه ننگ خانواده بودم ولی حالا همه پذیرفتن. حالا از سوپری محل تا فامیل و همکارام برام خواستگار میفرستن چون گذشت زمان حق بودنو ثابت میکنه. نگران خواستگار هم نباش. من که خواستگارای فعلیم از زمان دختریم بهترن اما حیف که با سه تا بچه نمیخوام ازدواج نرمال داشته باشم که تو این مشکلم نداری.
    ضمنا برای اینکه احساس شکست نکنی در همون ابتدا واقعیت را بگو . رک و پوست کنده. قبل از اینکه احساس یا امیدی پیدا کنی. ضمن ابنکه واقع گرا باش بهتره با کسی که شرایط مشابه خودت داره ازدواج کن هر چند تا حالا رابطه زناشویی نداشتی. یعنی کسی که ازدواج کرده و بچه نداره.
    خودتو دست کم نگیر. خوش باش و خوش بگذرون البته از راهش. از حرف مردم نترس هر کاری کنی اونا حرفشونو میزنن پس به فکر امروزت باس که بر نمیگرده

  6. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام سحر جان لطفا سری به تاپیک نادیا 777 بزن و تا آخر بخون و ببین همسرش که شیزوفرنی داشته باهاش چه کارها که نکرده توی قسمت جستجو حتما جستجو کن.

    یکی از اقوام نزدیک ما که باردار نمیشد و همسرش اعتیاد داشت بعد از 10 سال جدا شد و 3 سال مجرد موند بعدش با یه پسر مجرد که همسنش بود و از اساتید مجرب دانشگاه و یه مرد کامل و مهربون ازدواج کرد و همه حسرت

    زندگیشونو میخورن و شدن الگوبرای همه فامیل ،

    شما هم میتونی ، موقعیت خوبی داری مطمئن باش ، فقط باید سرحال باشی و قوی .

    اگه خانوادت مشکل مالی داشتن و تو بخاطر اینکه حامی مالی نداشتی نمیتونستی جدا شی و هر روز کتک میخوردی چی؟ اون وقت فقط آرزو میکردی از اون زندگی خلاص شی و آزاد شی فکر کن و خودتو توی اون شرایط بزار

    اونوقت الان واست مثل پریدن یه پرنده از قفس میمونه که تا جایی که میتونه بال میزنه تا از قفس دور شه.

  7. 4 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    maryam123 (پنجشنبه 20 فروردین 94), midas (سه شنبه 18 فروردین 94), نادیا-7777 (جمعه 21 فروردین 94), بارن (سه شنبه 18 فروردین 94)

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام سحر جان زندگی همینه یعنی مبارزه .گاهی اوقات زندگی ما به جایی میرسه که به نظرمون جز حسرت چیزی نیست ولی مطمئن باش زمان همه چیز رو حل میکنه . من خودم هر روز غصه یه مشکل رو که فقط و فقط ناشی از همسرم بود میخوردم صبوری کردم و هر روز مشکلاتش بزرگ و بزرگتر شد . بخاطر یه بچه به معنای واقعی میسوزم و میسازم . دوست من خدا رو شاکر باش که فرزندی نداری و زن توانمندی هستی و خودت رو از گردابی نجات دادی. افسوس خورن فایده ای جز اسیب رساندن به جسمت و روحت نخواهد داشت همه چیز رو به زمان بسپار من مطمئن هستم یه جایی یه زمانی ما هم به لطف خدا بار غصه هامون رو زمین میزاریم و زندگی روی خوشش رو به ما نشون میده فقط باید صبر کنیم به امید اونروز...................

  9. کاربر روبرو از پست مفید مینا30 تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 18 فروردین 94)

  10. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 فروردین 94 [ 20:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-18
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    18
    سطح
    1
    Points: 18, Level: 1
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام تازه پستتون رو خوندم سحر خانوم...بابت اتفاق متاسفم ولی بابت تصمیم عاقلانتون(ک حالا یا خودتون گرفتین با بهش مجاب شدین) بهتون تبریک میگم.
    سنم اونقدی نیست ک بخوام نصیحتتون کنم ولی تجربه بزرگ تو زندگیم اینه که ی اتفاق هرچقد بخواد بزرگ باشه
    خیلی تلخ در حدی نمیبینمخیش مث روز اول زیر زبونت نمیمونه-یکی نعمت های بزرگ خدا فراموشیه
    خودتم اینو بهتر میدونی که 3-4-یا 5سال دیگه به این حال و روزی که برا خودت درس کردی میخندی...
    سخته -ولی سعی کنین بیخیال فشاری که حس میکنین رو شونه هاتونه شین چون قشنگی ی خونه آوار زده ساختنه دوبارشه نه نشستن و بحال روزایی که برجا بود گریه کردن!

  11. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 اردیبهشت 94 [ 23:32]
    تاریخ عضویت
    1388-5-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    4,491
    سطح
    42
    Points: 4,491, Level: 42
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میداس، مرضیه، مینا و قربانی عزیز نمیدونید که چقدر حرفاتون مرهم درد برای من. این که افراد دیگه ای هم شرایط مشابه مثل من را داشتن و الان نجات پیدا کردن و به زندگی عادی برگشتن به صورت معجزه آسایی به من انرژی میده. خداروشکر خانوادم حمایتم کردند و در واقع اونها بودن که من را وادار به ترک این زندگی ناسالم کردن. الان واقعا مشکل بزرگم اینه که تو اوان 30 سالگی یک دفعه همه زندگیم ازاین رو به اون رو شده.من همیشه تو همه چیز سعی کردم و تا حدی بهترین بودم. تو درس و دانشگاه، تو ظاهر و ... یک جورایی قبول شکست برام کابوس بود و متاسفانه بد ترین نوعش را تجربه کردم. نمیدونم تو چه مسیری هستم.از آینده مبهم میترسوندم. تصمیم ایران موندن و یا برگشتن به غربت سخته. میدونم اینا چیزایی نیستن که کس دیگه ای بتونه تو انتخابشون کمکم کنه ولی درمیون گذاشتن احساسم با شمل همدردای خوب آرامش بخشه.

  12. #18
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام سحر

    این تاپیک نادیا را بخون.

    من یک مطلقه هستم

    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    نادیا-7777 (جمعه 21 فروردین 94)

  14. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 اردیبهشت 94 [ 23:32]
    تاریخ عضویت
    1388-5-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    4,491
    سطح
    42
    Points: 4,491, Level: 42
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شیدا جان خوندن تاپیک نادیا کمک خاصی به من نکرد :( فقط یک داستان تلخ دیگه مثل خودم و حتی سخت تر و اینکه یک اشتباه باعث تنهایی که تا امروز ادامه داشته برای نادیا شده. شایدم من منظورت را متوجه نشدم عزیزم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام سحر


    این تاپیک نادیا را بخون.

    من یک مطلقه هستم

  15. 2 کاربر از پست مفید sahar1364 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (جمعه 21 فروردین 94), شیدا. (پنجشنبه 20 فروردین 94)

  16. #20
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar1364 نمایش پست ها
    میداس، مرضیه، مینا و قربانی عزیز نمیدونید که چقدر حرفاتون مرهم درد برای من. این که افراد دیگه ای هم شرایط مشابه مثل من را داشتن و الان نجات پیدا کردن و به زندگی عادی برگشتن به صورت معجزه آسایی به من انرژی میده.
    فکر می کردم پستهای اخیر نادیا را خوندین.

    یکیشون را براتون می ذارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط نادیا-7777 نمایش پست ها
    به شددددددددددددددددت درک کردم چی نوشتی
    از دنیای بعد از طلاق برای خودتون غووووووول نسازید

    من کسی رو به طلاق تشویق نمیکنم و همیشه میگم زندگی رو حفظ کنید ولی زندگی رو!!! این که شما توشی زندگی نیست

    من خیلییییییییییییی خوشحالم که فقط چهار سال زندگی مشترک کردم و توی اون زندگی جهنمی نموندم با اینکه بچمم از دست دادم ولی الان مثل آدم زندگی میکنم.
    اگر توی اون زندگی مزخرف که فقط داشت منو میکشت و تمام عزت و شخصیت و روح و روانمو ازم میگرفت مونده بودم، الان معلوم نبود چه زن بدبختی بودم.
    یه روح متحرک که فقط باید دستورات اون حیوون رو اطاعت میکرد و همونجور که اون میخواست باید زندگی میکردم.
    دایما اعتماد به نفسمو ازم میگرفت و منو برده خودش کرده بود.

    یاحق
    نادیا جان
    به تازگی نامزد کردن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : پنجشنبه 20 فروردین 94 در ساعت 21:18

  17. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    maryam123 (پنجشنبه 20 فروردین 94), نادیا-7777 (جمعه 21 فروردین 94)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 50
    آخرين نوشته: پنجشنبه 18 آبان 96, 18:24
  2. افسون و افسوس های زندگی اش
    توسط افسون3 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مرداد 91, 11:55
  3. من شدیدا افسوس می خورم
    توسط omidvar در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 52
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 خرداد 89, 10:52
  4. در دام افسوس
    توسط m.mouod در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 16 تیر 88, 06:19
  5. جاسوس شبكه
    توسط meme در انجمن کامپیوتر و اینترنت
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 مرداد 87, 10:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.