به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 13 نخستنخست 12345678910111213 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 126
  1. #61
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 خرداد 97 [ 16:28]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    1,218
    سطح
    19
    Points: 1,218, Level: 19
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 89 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    آقاامیر من هم مثل آرام عزیز تا الان خواننده خاموش شما بودم. دیدم انگار ناراحت شدین گفتم بیام براتون چند خطی بنویسم.
    اول این رو بگم که برخلاف اون چیزی که سعی میکنید به دیگران نشون بدید به نظر من شما آدم خیلی احساساتی و مهربونی هستین. اینو میشه لابه لای نوشته هاتون دید با اینکه سعی میکنید انکارش کنید و حتی دیدم میگین احساسات ندارین!! همین که تونستین از برادر کوچکترتون با اینکه پدرتون در قید حیات هست سال ها نگهداری کنین نشون میده که قلب خیلی رئوفی دارین. من خودم یک خواهر ده سال کوچکتر ازخودم دارم که واقعا اگه سه ساعتم پدر مادرم منو باهاش تنها میذاشتن تحمل کردنش برام سخت بود! حتی الان که خودم بچه هم دارم علاقه ای به مادری کردن براش ندارم.
    اما دلیل اصلی که الان اومدم انیجا براتون بنویسم اینه که دیدم نوشتید دیگه نمیخواید برید مشاوره برای عصبانیت. واقعا حیفه آقا امیر شما که تا اینجای کارو خیلی خوب جلو اومدین. کلا مشاوره گرفتن و عمل کردن بهش به این صورت نیست که همیشه بشه رو به جلو حرکت کرد گاهی آدم اشتباه میکنه عقب گرد داره ایست داره. نباید ناامید بشید یا حتی از واکنش دیگران ناراحت بشید. البته درک میکنم که در شرایط خوبی نیستین و ممکنه حساس شده باشین. استرس تدارکات عروسی خودش به قدر کافی برای آقایون زیاد هست که مسائل جانبی و مشکلات شما هم بهش دامن زده.
    ولی همت و پشتکار شما برای تغییر واقعا عالیه. با اینکه آدم سختی به نظر میاین ولی خیلی خوب نظرات بجه هارو اینجا جامه عمل میپوشونین. اگر نقص و ایرادی هنوز هست کاملا عادیه چون هنوز خو نگرفتین با تغییرات. همونطور که همسرتون طول میکشه تا یه چیزهایی رو یاد بگیره شما هم به مرور زمان میتونید تغییر کنید نه یک شبه. پس صبور باشید.
    یه توصیه دیگه که براتون دارم اینه که حتی اگر دیگه نمیخواید اینجا چیزی بنویسید برای خودتون یک دفترچه تهیه کنید و همین مطالبی که اینجا توضیح میدادید رو اونجا یادداشت کنید. من یک زمانی به خاطر تغییرات هورمونیم در بارداری خیلی دچار نوسانات خلقی میشدم و واقعا به جایی نیاز داشتم که بتونم احساساتم رو خالی کنم و صحبت با دیگران خیلی بهم کمک میکرد وقتی کسی نبود یادداشت میکردم. نوشته های گاها طولانی شمارو که میخوندم متوجه شدم که شما هم در حال تخلیه احساساتتون هستین. اگر این کار اونطوری که خودتون هم نوشتین واقعا باعث میشه که نرم تر هم رفتار کنید به نظر من اینکار مثبت رو هم متوقف نکنید و حتما احساسات و رفتارتون رو یه جایی یادداشت کنید یا اگر کسی رو دارید باهاش صحبت کنید در مورد وقایع و رفتارتون حتی اگر نتونه بهتون مشاوره بده من مطمئنم در بهبود رفتار شما خیلی تاثیر داره. همین که قرار باشه برای کسی اتفاقی رو توضیح بدی شرم میکنی اگر بخوای بگی داد زدم یا فحش دادم یا دست بلند کردم!!! شما مشاوره هم که برید از عملکردها و احساساتتون معمولا سوال میکنن و قرار نیست یک کتابچه راهنما بدن بهتون بگن این قوانین و راه کارهارو بخون تا یاد بگیری مشاوره باید پویا باشه. برای همین هم میگم حتما مشاوره رفتنتون رو ادامه بدین و ولش نکنید. خیلی توی هم کنترل عصبانیت هم تخلیه ناراحتیها و احساساتتون کمک میکنه.
    امیدوارم موفق باشید و خبرهای خوب هم برامون بیارین.

  2. 4 کاربر از پست مفید Fariba.89 تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 07 بهمن 96), m.reza91 (جمعه 06 بهمن 96), paiize (جمعه 06 بهمن 96), صبا_2009 (پنجشنبه 05 بهمن 96)

  3. #62
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Amir A نمایش پست ها
    ممنونم از راهنماییتون
    صبا خانم کلا منو ناامید کردین از تغییر خودم. شاید هم حق با شماست. شاید من اصلا بلد نیستم چطوری با یه زن برخورد کنم و چطوری حرف بزنم که هرکاری میکنم فقط بدتر میشه. شاید من مناسب یه دختر با این درجه از احساسات نبودم. یا اصلا مناسب متاهل شدن نبودم. شاید بهتره که اصلا بعد عروسی به صورت کامل نقل مکان نکنم و فقط تو دید دیگران با هم زندگی کنیم کافیه این تنها راهیه که به نظرم میرسه فعلا. من هیچ وقت نمیخواستم اذیتش کنم اصلا اینطوری که شما سیاه و تاریک میبینین نبوده هیچ وقت. احتمالا درست میگین مشاوره کنترل خشم هم به درد من نمیخوره کار بیخودیه وقتی بازم باعث ناراحتیشم.


    منم قصد نداشتم بیشتر از پنج شیش صفحه این تاپیکو ادامه بدم. ممنون از همگی.
    دوست عزیز
    شما که تو این شرایط اسف بار مملکت می تونید کار خصوصی راه بندازید و موفق باشید ؛ از پس این هم بر میاید. تازه این خیلی ساده تره.
    سریع نگید نمیشه. حداقل نکته ای که می تونید ازین تاپیک بگیرید اینه که باز خورد رفتارهاتون برای خانم ها خیلی خوب نبوده و باید یه اصلاحاتی انجام بشه.
    نه اینکه شما جدا زندگی کنید همسرتونم جدا!بین کار و خونه تفکیک قائل بشید.
    از روانشناسی استفاده کنید؛ نتیجه ی سال ها زحمت و تلاشتون رو میتونید با یکسال تلاش دیگه به نتیجه ی بهتری برسونید و زندگی خوبی رو با همسرتون داشته باشید.
    از ایشونم بخواید کمکتون کنند و همراهی تون کنند. صبور باشید و زمان بدید . کنترل خشم یا ... لازمش وقت گذاشتنه. بارها شکست میخورید ولی موفق میشید تازه بعد از اونم به این معنی نیست که دیگه هیچ وقت عصبانی نمیشید. خشم کاملا طبیعیه؛ هدف اینه که برای موقعیت های عادی عصبانی نشید.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  4. 7 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 07 بهمن 96), Fariba.89 (جمعه 06 بهمن 96), Happy.girl.69 (جمعه 06 بهمن 96), mercedes62 (جمعه 06 بهمن 96), paiize (جمعه 06 بهمن 96), tavalode arezoo (جمعه 06 بهمن 96), صبا_2009 (جمعه 06 بهمن 96)

  5. #63
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 خرداد 97 [ 16:28]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    1,218
    سطح
    19
    Points: 1,218, Level: 19
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 89 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا امیر این مطلب رو که آقا رضا الان اشاره کردن رو هم میخواستم بهتون بگم فراموشم شد.
    شما نباید به هیچ عنوان از همسرتون فاصله بگیرید!! چرا فکر میکنید که اگر کنار هم زندگی نکنید مشکلتون حل میشه؟ من فکر میکنم شما از زد و خورد دوباره میترسین و چون فکر میکنید راه حلی برای مشکلتون دیگه نیست دارین صورت مسئله رو پاک میکنید. اتفاقا شما باید کاری کنید رابطتون با همسرتون هر روز صمیمانه تر بشه. باید بتونید با همسرتون درددل کنید. باور کنید زن ها از شوهرشون بت من و سوپر من نمیخوان که انقدر سفت خودتونو جلوش گرفتین و بهش از نیازهاتون نمیگین! مردهای زیادی هستن با خانمهای زیبارو و همه چی تموم ازدواج میکنن و بعد چندوقت یا چندسال وقتی نیازهای عاطفیشون برطرف نمیشه خیانت میکنن! اگه ازشون بپرسی تو که دیگه همه چیز همسرت داشت چرا رفتی خیانت کردی؟ میگن یکی رو میخواستم که بتونم باهاش حرف بزنم!! منظورم این نیست که خدای نکرده شما هم یه روز به همسرتون خیانت میکنید منظورم اینه که به نیازهای خودتون هم توجه کنید و اونارو دست کم نگیرید. اینجا هرچقدر بچه ها بهتون میگن روی خودتون کار کنید شما همه تمرکزتون همیشه فقط روی همسرتون هست در همه موارد. هرچقدر هم شخصیت والدتون قوی باشه بازم یک انسان هستین و خودتون هم نیازهای عاطفی ای قطعا دارین! نیاز به درددل و هم صحبتی و محبت دیدن برای همه آدم ها وجود داره. شما اگر بتونید جلوی پرخاشگریتون رو هم بگیرین اگر رابطه صمیمانه ای نتونین با خانوادتون برقرار کنید ببخشید اینجوری میگم فردا میشین از اون دسته مردهایی که به چشم زن و بچه و نوه و کلا خانواده فقط یک کیف پول و عابربانک متحرک هستن و هیچ عضو خانواده تا بهش نیاز نداشته باشه بهش خیلی نزدیک نمیشه و همیشه تنهان!
    الان تو دوره عقدتون هستین و شاید خیلی متوجه این نیازها نمیشین یا براتون مهم نیست ولی پس فردا تو زندگیتون این مسائل هم سر باز میکنن. راهشم فرار کردن از خونه و جدا زندگی کردن نیست! جدا زندگی کردنتون رابطه شمارو شدیدا پیچیده تر از الان میکنه. احتمال خیانت رو برای جفتتون مهیا میکنه.
    به جای اینکه به فرار از مسئله فکر کنید دنبال راه حل باشین. من فکر نمیکنم منظور صبا جان این بوده که شما تاپیکتون یا مشاوره رفتنتون رو ول کنید چون کار بیخودیه!! اتفاقا اگر الان که هنوز تغییرات کوچیک هم در شما تثبیت نشدن همه چیزو یک مرتبه ول کنید من فکر میکنم دچار مشکلات عدیده ای میشین. افراط و تفریطی رفتار نکنید. مشکلات شما لاینحل نیستن و با یادگیری و تمرین و تکرار قابل حل شدن هستن! امیدوارم بیاین این مطالب رو بخونین.

  6. 4 کاربر از پست مفید Fariba.89 تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 07 بهمن 96), m.reza91 (شنبه 07 بهمن 96), paiize (جمعه 06 بهمن 96), صبا_2009 (جمعه 06 بهمن 96)

  7. #64
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام.

    اول که اعتراف می کنم کلی عذاب وجدان دارم که نکنه با حرفام شما رو تا این حد سرد کرده باشم.
    ثانیا من همه قصد اون پستم این بود که برسم به اینجا:

    واقعیتش تا زمانیکه شما توقع دارید ....
    یعنی میخواستم بهتون بگم ریشه عمده خشم های شما؛ دل نگرانی و سرخوردگی هاتون تو رابطه با همسرتون این توقعی هست که به صورت پررنگ هم پروش تاکید دارید و همه برنامه های زندگی تون بر اون اساسه. منظورم من این بود که اگر شما این توقع رو تعدیل کنید؛ خیلی از مشکلات زندگی تون حل میشه همین و البته تا زمانیکه این توقع هم پابرجا بیشتر از همه خودتون در عذاب هستین.

    ثالثا هم همچنان معتقدم که عجولید و ضربتی عمل می کنید.

    رابعا زندگی شما و خوشبختی تون واسه ما مهمه. هدف من و سایر دوستان از بیان ایرادات خدای نکرده توهین؛ جسارت و هیچ فکر منفی نیست فقط قصدمون این هست که دامنه دیدتون وسیع تر بشه و البته چون ما اکثرا خانم هستیم می تونیم از دید همسرتون به اتفاقات نگاه کنیم و اینجوری شما توی تصمیم هاتون بهتر عمل می کنید.

    موفق باشید

  8. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 07 بهمن 96), m.reza91 (شنبه 07 بهمن 96), paiize (جمعه 06 بهمن 96)

  9. #65
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,048
    سطح
    100
    Points: 45,048, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,996

    تشکرشده 6,481 در 1,467 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    0
    Array
    یعنی الان شماقهرکردید؟؟؟؟
    آقاامیرازشمابعیده هاااا...
    من خودم الان توی شرایط بدی هستم امادوست دارم ادامه تلاش شماروواسه حل کردن مشکلتون ببینم.بهم انرژی میده
    پس لطفا قهرروبزاریدکناروباماوتالا رآشتی کنید
    هرچی میگیم واسه خودتونه شایدبلدنباشیم مثل یه مشاورمتخصص صحبت کنیم اماهممون دوست داریم مشکلتون حل بشه
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  10. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 07 بهمن 96), m.reza91 (شنبه 07 بهمن 96)

  11. #66
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    متاسفانه گاهی اونقدر مراجع رو محکوم میکنیم که ناامیدش میکنیم. که انگار انگشت اتهام میگیریم به سمتش که تو بدی. و اونقدر تکرارش میکنیم که مراجع تسلیم میشه که آره من بدم و به درد نیمخورم. خرد میکینم گاهی مراجع رو.


  12. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    Amir A (شنبه 07 بهمن 96)

  13. #67
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنون از این همه لطف و مهربونیتون نمیخواستم دیگه پستی بذارم ولی درست ندیدم در برابر این همه محبتتون ساکت بمونم. بخصوص که سوتفاهم شده که من از اینجا یا کسی ناراحتم!


    صبا خانم شما چرا عذاب وجدان داشته باشین؟ مگه تقصیر شماست که من اینجوریم؟ شما خیلی هم به من کمک کردین هم این تاپیک هم قبلی و دستتونم درد نکنه. خیلی باید بی چشم و رو باشم که قدر کمک هاتون رو ندونم. از دست خودم ناامید شدم. دقیقا همین دوخط آخرتون بود که یه آن حس خیلی خیلی شدید ناامیدی و ناتوانی بهم دست داد که من که نمیتونم شخصیتمو عوض کنم و اونم که داره اذیت میشه طبق رفتارهای خودش، گریه هاش، شکایت هاش اینجا هم بهم اینجوری میگن دیگه پس هیچ کاری نمیتونم بکنم. من حتی نفهمیدم اینجا میگن بهش مسئولیت بدم یعنی چی! مجبورش کردم سه روز خونه م کار کنه گریه میکرد میگفت مگه من کوزتم بازم حالیم نمیشد که زدم جاده خاکی و کارم غلطه فکر میکردم دارم درستش میکنم. همون موقع که جوابتونو مینوشتم داشت بغل گوشم گریه میکرد و احساس شکست میکردم که عرضه ندارم حتی اشکشو بند بیارم و دارم فقط ناراحتش میکنم و هیچی دیگه فایده نداره.
    الان متوجه حرفتون شدم. درست میگین من توقعم در حد توان زنم نیست و خیلی زیاده براش. فقط اگه کامل ولش کنم خوشحال میشه. یعنی هیچ توقعی نداشته باشم ازش!


    ممنونم آرام خانم از توصیه های خوبتون. راستش 74 تا فلش کارت درست کرده بودم از نکته های این تاپیک و تاپیک قبلی و جلسه های مشاوره امروز همه رو عصبانی بودم ریختم دور. بعضیاشو زده بودم به آفتابگیر ماشینم قبل اینکه برم پیشش میخوندم یادم نره.
    سخته واسم خیلی بچگی کردن گاهی سعی میکنم سرخوش باشم همپای خانمم معمولا تو تعطیلات و مثلا مسافرت موفق ترم ولی باعث نمیشه اون مراقب باشه بازم خودم باید مراقب باشم. وقتی سه چهار سالم بود خیلی کارتون دوست داشتم پدرم نمیذاشت ببینم یه کارتون مقوایی میذاشت جلوم میگفت بشین اینو ببین. الان دیگه از کارتون دیدن بدم میاد و معمولا صداشم عصبیم میکنه. پدر و مادرمم که همیشه با هم درگیر بودن و منم نمیفهمیدم نباید دخالت کنم خودمو مینداختم وسط که به خیال خودم سپر مادرم بشم نمیفهمیدم بدتر میکنم شرایطو اینه که کلا زیاد وقت نکردم بچگی کنم.

    برادرمو مجبور بودم نگه دارم از رو مهربونیم نبود هرکسی دیگه جای من بود همین کارو میکرد امروز هرچی عصبانیت از زنم داشتم سر این بیچاره خالی کردم.

    درست میگین من از زد و خورد دوباره میترسم. وقتی میگه اگه یه بار دیگه منو بزنی میرم به بابام میگم من تو روش بهش میگم که برو همین الان بگو ببینم میخوای چی کار کنی ولی در واقعیت خیلی میترسم از اینکه کسی بخواد از من بگیرتش. نمیخوام فرار کنم ولی احساس قدرت نمیکنم در این مورد.
    برام سخته از نیازهام بهش بگم. نمیدونم چطوری باید بگم!
    من بهش گفتم که هیچ وقت طلاقش نمیدم ولی مجبور نیست با من زندگی کنه و بعد عروسی خونه در اختیار خودشه اگه خواست میرم پیشش نخواست هم من میرم پیش برادرم. وقتی منو تو فضای عمومی قال میذاره و حتی گوشیشم نمیبره که بتونم پیداش کنم و بار اولشم نیست اینکارو داره باهام میکنه یعنی خوشش نمیاد زیاد پیش من باشه دیگه.


    منفور بودن من بین خانمها برام چیز تازه ای نیست که بخواد اینجا اصلا ناراحتم کنه. حداقل ده ساله زن پدرم صاف تو چشام نگاه میکنه میگه حالش ازم بهم میخوره. مادرخانمم با اینکه من خیلی بهش احترام میذارم بی مناسبت هم براش کادو میگیرم و هرچی میگه میگم چشم بازم خیلی وقت ها چپ چپ نگام میکنه. زن پدرمو میدونم بخاطر مشکل من با پسرهاش از من متنفره ولی مادرخانمم همیشه برام مجهول بوده چرا. گاهی فکر میکنم حس شیشم داره میفهمه دخترشو اذیت کردم. انگار منتظره یه خطایی از من علنی ببینه که بتونه مچمو بگیره! بازخورد خانمها اینجا برای من خیلی چیز دور از انتظاری نبوده که بخواد متحولم کنه. فقط قبلا فکر میکردم بخاطر بی محلی خودم به زن هاست اینجا فهمیدم مشکل جدی تر از این حرفاست و به حرف زدنم هم مربوطه.
    من نصف عمرمو دقیقا تا الان کار کردم همه کاری هم تاحالا انجام دادم. رو سکوی نفتی هم رفتم دوره های چهل روزه کار کردم ولی هیچ کاری به سختی تا کردن با یه زن نبوده برام.


    نه بابا قهر چیه خانم پاییزه. شما هرچی گفتین به نیت کمک به من بوده انقدرو میفهمم دیگه. وقتی فکر کردم فایده ای نداره دیگه دلیلی نداشت بخوام ادامه بدم اینجا. از خودم ناراحتم نه از دیگران. نه حتی از خودش.


    ممنونم خانم/ آقای پوه. من مشکلی با اینکه بهم اینجا حتی مستقیم بگن آدم بدیم ندارم کلا اونقدر احساساتی نیستم که این چیزا ناراحتم کنه. آدم خیلی خوبی هم نیستم که اگه اینجوری بگن بهم بگم در حقم بی عدالتی شده! ولی ناامیدی من از ناکارآمدی اینجا نبود خیلی هم اینجا کمک گرفتم ناامیدیم از عدم توانایی خودمه.


    من از نقد منصفانه هیچ کس به رفتارم اصلا ناراحت نشدم و خیلی هم ممنون هستم بابت نقدهای بی غرض. اینجا نیومده بودم که تعریف و تمجید بیخودی بشنوم. حقوق منشیمو زیاد کنم میاد تملقمو میگه. کسیم اینجا غرض ورزانه به من حرفی بزنه تاثیری در ادامه کار من نداره چون کاملا متوجه هدفش میشم. تفاوت نقد از روی دشمنی و نقد به قصد کمک رو میفهمم و اصلا حس نکردم صبا خانم یا دوستان دیگه ای که منو اینجا دلسوزانه راهنمایی کردن قصد محکوم کردن منو داشتن.
    از همه هم خیلی ممنونم که هم راهنماییم میکنین و هم تشویقم میکنین برای تغییر. البته خوب نیست که من خراب میکنم

  14. 11 کاربر از پست مفید Amir A تشکرکرده اند .

    Erica (یکشنبه 08 بهمن 96), Fariba.89 (شنبه 07 بهمن 96), m.reza91 (شنبه 07 بهمن 96), paiize (شنبه 07 بهمن 96), tavalode arezoo (شنبه 07 بهمن 96), گیسو کمند (چهارشنبه 11 بهمن 96), نیکیا (شنبه 07 بهمن 96), محیا ناز (شنبه 07 بهمن 96), آرام 10 (یکشنبه 08 بهمن 96), بارن (شنبه 07 بهمن 96), صبا_2009 (شنبه 07 بهمن 96)

  15. #68
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    برای حرف شنوی خانمم چی کار کنم؟

    اول خودتون اخلاق داشته باشید بعد برید سراغ خانمتون
    یه سوزن بخودت بزن یه جوالدوز به دیگران
    بدی های خودتونم ببینید خوب که ایشون باهاش کنار اومده و شما رو قبول کرده

  16. #69
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام آقا امیر

    میگن ازدواج باعث تکامله؛ بخاطر همین سختی ها و خودشناسیاش هست دیگه. به خودتون نگاه کنید تو دو سه ماه گذشته چقدر به خودتون و رفتارها؛ عادت ها و نحوه زندگی تون فکر کردید. چقدر تلاش کردید که بهتر بشید و پیشرفت کنید از این دید که نگاه کنی قدر این سختی ها رو می دونید.

    در مورد اینکه با خانمتون چطور برخورد کنید که خرابکاری نشه به نظر من هر حرفی که میخواید بهش بگید؛ هر خواسته ای که ازش دارید؛ قبلش تصور کنید خودتون از اون حرف؛ از اون خواسته در مورد خودتون خوشتون میاد؟ چه حسی بهتون دست میده اگر جای شما و خانمتون عوض بشه؟ بعدش اگر واقعا از اون حرف و خواسته احساس خوبی بهتون دست داد به خانمتون بگید و اگر نه فکر کنید چرا همچین خواسته ای دارید؛ ریشه ش کجاست؟

    و البته اگر بتونید یه بار با خانمتون در مورد ایرادات رابطه تون گفتگو کنید؛ بخش عمده ای از فشاری که دارید تحمل می کنید کم میشه؛ بگید کتاب می خونید؛ مشاوره میرید و یه جاهایی واقعا بی مهارتین؛ ازش بپرسید اونم حس بی مهارتی داره یا نه؟ به نظر خودش تو ارتباط با شما اشتباه داشته یا نه؟
    یه تابوی گفتگو با همسرتون تو ذهنتون هست که باید اون تابو رو بشکنید. اینجا هم دوباره من نامه رو پیشنهاد میدم ولی به شرطی که بهش بدید و فقط ازش بخواین سرفرصت و با حوصله جواب بده و دیگه هیچ حرفی نزنید.

  17. 6 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 08 بهمن 96), Erica (یکشنبه 08 بهمن 96), Fariba.89 (شنبه 07 بهمن 96), m.reza91 (شنبه 07 بهمن 96), mercedes62 (پنجشنبه 12 بهمن 96), paiize (شنبه 07 بهمن 96)

  18. #70
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 خرداد 97 [ 16:28]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    1,218
    سطح
    19
    Points: 1,218, Level: 19
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 89 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    منظورتون از قال گذاشتن چی بود؟ یعنی با هم جایی قرار گذاشته بودین و نیومده موبایلشم پیشش نبوده نتونستین پیداش کنین؟
    چرا واقعا بهش اینجوری گفتین؟ یعنی گفتین اگه تو نخوای کلا من پیشت زندگی نمیکنم؟؟؟ پس برای چی دارین عروسی میگیرین اگر نمیخواین پیش همسرتون زندگی کنید؟ حرف طلاق چرا زدین اصلا؟؟ واکنش همسرتون به این حرف ها چی بوده؟
    یه سوال دیگه: چرا انقدر در برابر اینکه مهربون یا حساس به نظر بیاین مقاومت میکنید؟ یا اینکه چرا خودتونو آدم خوبی نمیدونین؟ همه آدم ها ایراداتی دارن کسی که بی نقص نیست ولی دلیل نمیشه که آدم بدی باشن!
    اگر نتونید با خودتون مهربون باشید با همسرتون که انقدر دوستش دارید چطوری می خواید مهربون باشید؟؟
    ویرایش توسط Fariba.89 : شنبه 07 بهمن 96 در ساعت 16:00

  19. 4 کاربر از پست مفید Fariba.89 تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 08 بهمن 96), Erica (یکشنبه 08 بهمن 96), m.reza91 (شنبه 07 بهمن 96), paiize (شنبه 07 بهمن 96)


 
صفحه 7 از 13 نخستنخست 12345678910111213 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با مخفی کاری های شوهرم و رمز روی گوشیش چه برخوردی کنم؟!
    توسط Somebody20 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: شنبه 05 اردیبهشت 94, 10:24
  2. ایستگاه کنجکاوی ( در مورد نفر قبلیت کنجکاوی کن)
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 شهریور 89, 10:23
  3. عرفان داروی دردهای بی‌درمان
    توسط پندار در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 آذر 88, 00:02
  4. تاثیر بیماری‌های روانی بر الگوی خرید
    توسط Niloo55 در انجمن وسواس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 12 تیر 88, 09:17

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.