لطفا منو راهنمایی کنید
تشکرشده 6 در 5 پست
لطفا منو راهنمایی کنید
تشکرشده 6 در 5 پست
الان حدود یه ماه از روزی که مادر خواستگار اخیرم به خونه ما اومد میگذره ،بعد از تلفن اخرش که گفته بود بعد از عید میان دیگه خبری ازشون نشد!
احتمالا بعد از شنیدن جریان حساسیت پوستی یا هر چیز دیگه ، نمی دونم.
حالم از خودم بهم میخوره که اینقدر ضعیفم، دارم تمام تلاشم رو میکنم که جلوی مادرم خودم رو بی خیالی بزنم و ناراحتش نکنم.
البته بیشتر برای اینکه نمیخوام غرورم خدشه دار بشه.
حالا یه تجربه بزرگ دارم:
1-دیگه مادر خواستگار رو تنهایی نمیپذیرم
2-موضوع حساسیتم رو بعد از آشنایی اولیه میگم
اینکه احساس کسی درگیر میشه یا نه هم به من مربوط نیست، من باید مراقب احساس خودم باشم.
الان شدیدا نیاز به همدردی دارم و راه حل برای بررسی خواستگارای دیگه.
البته سعی میکنم احساساتم رو کنترل کنم و عقلانی به این مسئله نگاه کنم.
یادمه مادر پسره خیلی تاکید داشت که سخت پسنده و چند ساله درگیره پیدا کردن دختره، همینکه تلفن اول رو زد لابد باید خدارو شاکر باشم!
احتمالا اول پسندیده و بعد از موضوع بیماریم نظرش عوض شده.
واقعا متاسفم برای بعضی از مادرایی که با سرنوشت بچه هاشون، با سختگیری های بیخودی بازی میکنن .
یه مدت هم هست که سخنرانی هایی با موضوع ازدواج رو گوش میدم، یا کتاب ها و وبلاگ هایی با این مضمون رو میخونم.
در کل ذهنم خیلی درگیر این موضوع هست.شاید باید این قضیه ازدواج رو رها کنم . نظر شما چیه ؟
تشکرشده 1,129 در 328 پست
سلام صبا جان.امیدوارم حالت خوب باشه.
نمیخوام بهت دلداری الکی بدم.آره شاید به خاطر مشکل پوستیت دیگه پیگیری نکردن ولی شایدم دلایل دیگه ای داشته.چرا اینو میگم به خاطر اینکه من بین دوستام هم دیدم که دخترای همه چی تمومی بودن ولی خواستگارا دیگه پیگیری نکردن پس فکر نکن این فقط مشکل شماست.
منم همیشه در مورد خاستگارای سنتی به مادرم میگم به مادر پسر بگه که پسرشون رو هم جلسه اول بیاورند.
من دارم کم کم به این نتیجه میرسم که باید مثل خیلی از دوستام، خودم با یکی آشنا بشم و بعد خونواده هارو در جریان بذاریم.چون چند روز پیش یه اتفاقی افتاد که منو در این مورد مصرتر کرد و اونو واست تعریف میکنم که فکر نکنی از این مشکلا فقط واسه تو پیش میاد:
من از نظر ظاهر و قد و قواره و تیپ و تحصیلات و شغل چیزی کم ندارم خداروشکر.اخلاقمم به گفته بقیه خوبه.از وقتی که شاغل شدم همکارام همین جوری واسم خواستگار معرفی میکنند تا اینکه همکارم پسری رو معرفی کرد و این پسر بدون اینکه من متوجه بشم اومد منو تو محل کارم دید و کلی از ظاهر من واسه بقیه تعریف کرده بود.تا اینکه قرار شد بیان خواستگاری و خواهرش با مادرم تماس گرفت و مادرم تاکید کرد که پسر رو هم بیارین و اون خانم هم مدام میگفتن برادر من دختر شمارو پسندیده و فعلا ما خواهرا میاییم تا ببینیم خونواده ها با هم تناسب دارند یا نه.منم از این جمله حرصم گرفت ولی چون همکارم معرفمون بود به خاطر همکارم گفتم اشکالی نداره بیان.
تا اینکه اومدن.ما از نظر اقتصادی وضعمون متوسطه و تو یه منطقه متوسط زندگی میکنیم یعنی نه بالاشهر نه پایین شهر.خونواده این پسر هم مثل ما هستن ولی خواهراش همه وضعشون خوبه و بالاشهر میشینن.خلاصه اومدن و دیگه پیگیری نکردن.بعدا به یه طریقی متوجه شدم که این آقا دنبال این بوده که خونه دختر فلان منطقه باشه باباش فلان پست و سمت رو داشته باشه. منم اولش مثل شما واقعا قلبم شکست چون اوناییکه اون پسر رو دیده بودن میگفتن من واقعا از هر نظر ازش سرترم ولی خب میخواست یه دختر بالاشهری بگیره.بعدا کم کم با خودم کنار اومدم که آره اون پسر هم حق انتخاب داره.بعد از اون قضیه اعتماد به نفسم نه تنها کم نشد بلکه زیادم شد چون الآن با افتخار به همه میگم که درسته خونمون بالاشهر نیست و بابام شغلش فلان و بیسار نیست ولی تونسته دختری مثل من تربیت کنه(اعتماد به سقفو داشتین)
خلاصه اینکه عزیزم شما هم انقدر تو این خواستگاریا دلت به ظاهر بشکنه که کم کم پوست کلفت بشی.مهم اینه آخرش یکی بیاد که با تمام وجود همدیگه رو دوست داشته باشین و ته دلت پوزخند بزنی به پسرای نالایقی که به خاطر دو تا دونه لک پوستی تو رو نخواستن.
خوشبخت بشی عزیزم
SABA68 (یکشنبه 23 فروردین 94)
تشکرشده 1,236 در 375 پست
سلام خانم صبا
این که جواب ندادن واقعاً کار خیلی بدی کردند ،آخه این کار یعنی چی چرا بعضی ها این قدر بیخیال هستند (واقعا یه جور بی ادبی هست)
خانم صبا من نظر شخصی خودم رو در مورد مشکل پوستی شما میگم ،با توجه به این که گفتید این مشکل فقط توی دست های شماست برای شخص من اهمیت واقعا چندانی نداره ،من شخصا چهره برام مهم هست به دلم بشینه که اون هم منظورم نیست که خیلی قراره زیبا باشه(خیلی کم پیش میاد چهره های خیلی زیبا دارای اخلاق زیبا و تواضع باشن)
درمورد تصمیم تون اگر کمبود خواستگار ندارید که اذیت تون کنه و مادر پسر هم اصرار داره جلسه اول تنها بیاد و اگرنه پا پیش نمیذاره فکر میکنم تصمیم خوبی هست. اگر خواستید ای رو توی جلسه اول با آقا پسر مطرح کنید فکر میکنم خوب باشه بگید که قبلاً چند مورد برخورد غیر منطقی از مدر پسر ها در این مورد دیدید و میخواهید این مورد رو زودتر مطرح کنید تا ذهنتون از این موضوع آزاد بشه .
در ضمن این قدر هم غصه نخورید متأسفانه این روز ها خیلی ها در امر ازدواج سوراخ دعا رو گم کردن ،خدا برای این که ما این قدر توی دنیا غصه نخوریم بارها توی قرآن یاد آوری کرده دنیا بازیچه هست(انما الدنیا لهو و لعب) ولی خیلی ها بازی دنیا جدی میگیرن ،دنیا رو جدی نگیرید روحتون رو زخمی میکنه ،بیخیال دنیا نپسندیدن که نپسندیدن ، به درک .
ان شاء الله بقیه دوستان هم بیان نظر بدن ولی اگر نظر من رو میخواید عضویت اشتراک آزاد رو بگیرید و از مشاوره تخصصی هم استفاده کنید زندگی شماست خوبه که براش درست و بجا هزینه کنید.
موفق باشید.
SABA68 (یکشنبه 23 فروردین 94)
تشکرشده 832 در 244 پست
منم میگم توی خواستگاری های سنتی از این موارد زیاد پیش میاد
توی یک مورد در مورد خونمون سوال می کردن(انگار اومدن مشاور املاک!!!!!!)
در مورد ظاهرم شاید باورت نشه یک بار ازم پرسیدن شما چرا دماغتو عمل کردی!!!!(در صورتی که عمل نکردم اصن!!)
ولی هم چین ادمهای ظاهربینی همون بهتر که برن و برنگردن..
عزیزم خدا دوستت داشته که اینجور شخصیتارو قسمتت نکرده اگرنه بعد ازدواج کلی ضربه می دیدی
همیشه از خدا بخواه کسی رو سر راهت قرار بده که عیب ها ومحاسنتو باهم ببینه و نتیجه گیری کنه
ایشالا هرچی به صلاحته پیش میاد
SABA68 (دوشنبه 24 فروردین 94)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)