سلام
من وارد سال پنجم نامزدي شدم!سردرگمم احساس ميكنم بايد برگردم...هيچ انگيزه اي براي عروسي ندارم تو اين پنج سال خيلي جنگيدم خيلي كنار اومدم شوهرم خيلي تغيير كرد خيلي خوب شد ولي ديگه من الان هيچ شور و شوقي ندارم از اينده و رفتن تو يه خونه ميترسم از زندگي مشترك ميترسم ....فكر ميكنم اگه با كسي كه اون موقع ها جواب رد بهش دادم ازدواج ميكردم خوشبخت بودم الان سر خونه زندگيم بودم از خيلي وقت پيش...دچار ترديد شدم علاقم به همسرم خيلي كم شده هر پنج انگشتشو بكنه عسل باز ميگم زهر ماره...بدبين شدم...بي طاقت شدم ...همش ميگم كاش مجرد ميموندم...كاش عقد نميشدم...كمكم دارم ديوانه ميشم نميدونم چكار كنم...
علاقه مندی ها (Bookmarks)