به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آبان 00 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    6,561
    سطح
    53
    Points: 6,561, Level: 53
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 120 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Exclamation دودلی برای موندن یا رفتن

    سلام دوستان
    چند وقتی نبودم تو همدردی. ولی یه مدتی هست که بدجور دودلم و افکارم آشفته هست. تصمیم گرفتم مثل همیشه اینجا مطرح کنم تا عزیزان در موردش نظر بدن.

    راستش تو تاپیک های اولم یه سری اطلاعات در مورد خودم دادم. الان 29 سالمه و چندی سالی هست که تو یه شرکت خصوصی مهندسی کار میکنم. البته حقوقش زیاد رضایت بخش نیست و کلا حس می کنم به روزمرگی افتادم و خیلی کمتر از توان خودم درآمد و فعالیت دارم.

    یکی از گزینه هام ادامه تحصیل در خارج از کشور و کلا رفتن از این مملکت بود. خیلی تحقیق کردم و با خیلی از دوستان و آشنایان که رفتن و موندن، مشورت کردم. بالاخره تصمیم گرفتم که مقدمات رفتن رو فراهم کنم. چند ماهی میشه که دوره زبان رو شروع کردم و دارم رزومه خودم رو هم تقویت می کنم.

    ولی هر از گاهی ، در مورد تصمیم خودم مردد میشم. دلیلش هم اینه که فکر می کنم کاش میتونستم که یه کاری راه بندازم تا درآمد و شرایط بهتری داشتم و برای ازدواج هم برنامه میریختم.
    حتی چند وقت یه بار بعضی از دوستان قبلی خودم رو میبینم که با اینکه توان علمی و فنی زیادی نداشتن ولی الان برای خودشون کسب و کار خوبی راه انداختن یا کار مناسبی دارن. البته نمیشه سعی تلاش خودشون رو نادیده گرفت.

    مسائل بالا مدام فکرم رو مشغول خودش کرده و هر لحظه حلاجی می میکنمشون. مواردی که از نظر خودم مثل ترمز هستن تو پیشرفتم. یکی اینکه کار فعلی، یه نوع حاشیه اطمینان کاذب درست کرده واسم که نمیتونم از این پیله بیرون بیام. مورد بعدی اینه که همش فکر می کنم که هر کاری رو شروع کنم باید خیلی خیلی خیلی روش فکر کنم و یه انتخاب ایده آل داشته باشم تا هم در آمد خوبی داشته باشم هم اینکه تا آینده همون کار رو ادامه بدم. بعدی هم در مورد همین مسئله ادامه تحصیل در خارج هست. میدونم که اگه برم هم زیاد ضرر نمیکنم نسبت به موندن تو ایران. ولی باز هر موقع درباره سختی غربت و اینا میشنوم سست میشم.

    واقعا دیگه موندم چیکار کنم و روز های بدی رو سپری می کنم.

    تصمیم گرفتم که برم مشاوره ولی بیشتر متمایل هستم که مشاور مجرب باشه که در مورد مسائل بالا و حیطه کاری و تحصیلی هم تجربه و اطلاعات داشته باشه.
    یعنی یکی رو میخوام که این وضعیت من رو بفهمه و واقعا راهنمایی کنه تا بتونم یه تصمیم قاطع بگیرم و دنبالش برم و زندگیم رو بسازم.

    ببخشید اگه طولانی شد.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    باید مزایا و معایبش رو خیلی دقیق تر بسنجید..اگه مشکل فقط غربت که که خیلی ها رو میشناسم که رفتن و کنار اومدن ، حتی برگشتن ایران و دیگه تحمل زندگی اینجا رو نداشتن و باز برگشتن. مخصوصا اونایی که میرن و خانواده هم تشکیل میدن کمتر دچار حس تنهایی و .... میشن ، بالاخره دلتنگی یه چیز طبیعی هست برای کشور و ادمایی که 29 سال ادم باهاشون زندگی کرده.
    مثلا خود من ، این اطمینان رو از خودم دارم که نمیتونم حتی غربت تو یه شهر دیگه رو هم تحمل کنم ، چه برسه یه کشور دیگه ، پس اصلا دنبال این برنامه ها نمیرم.
    میگم حالا کاری رو که قراره تو کشور دیگه انجام بدین ، تو همین کشور انجام بدین ، اونجا هم باید ساعتها کار کرد.
    حداقل برای مدتی همینجا شغلتون رو عوض کنید ، شاید بتونین تصمیم درست تری بگیرین.
    یا مثلا چند روز برید یکی از این کشورهای همسایه مسافرت ، ببین اصلا میتونین بین مردمی با فرهنگ و زبان و ..... مختلف تحمل کنید.
    یهو نرید سر اصل مطلب.
    اگه خیال میکنین اونجا شرایط خیلی بهتری ،( خوب توجه کنید که میگم خیلی بهتر) در انتظارتون هست برید.
    وگرنه تو همین ایران هم میشه زندگی نرمالی داشت.
    حداقل ادم خیالش راحته موقع سختی ها ادم کنار عزیزانش هست.

  3. 2 کاربر از پست مفید Happy.girl.69 تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (چهارشنبه 06 دی 96), Wishbone (دوشنبه 04 دی 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آبان 00 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    6,561
    سطح
    53
    Points: 6,561, Level: 53
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 120 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Happy.girl.69 نمایش پست ها
    باید مزایا و معایبش رو خیلی دقیق تر بسنجید..اگه مشکل فقط غربت که که خیلی ها رو میشناسم که رفتن و کنار اومدن ، حتی برگشتن ایران و دیگه تحمل زندگی اینجا رو نداشتن و باز برگشتن. مخصوصا اونایی که میرن و خانواده هم تشکیل میدن کمتر دچار حس تنهایی و .... میشن ، بالاخره دلتنگی یه چیز طبیعی هست برای کشور و ادمایی که 29 سال ادم باهاشون زندگی کرده.
    مثلا خود من ، این اطمینان رو از خودم دارم که نمیتونم حتی غربت تو یه شهر دیگه رو هم تحمل کنم ، چه برسه یه کشور دیگه ، پس اصلا دنبال این برنامه ها نمیرم.
    میگم حالا کاری رو که قراره تو کشور دیگه انجام بدین ، تو همین کشور انجام بدین ، اونجا هم باید ساعتها کار کرد.
    حداقل برای مدتی همینجا شغلتون رو عوض کنید ، شاید بتونین تصمیم درست تری بگیرین.
    یا مثلا چند روز برید یکی از این کشورهای همسایه مسافرت ، ببین اصلا میتونین بین مردمی با فرهنگ و زبان و ..... مختلف تحمل کنید.
    یهو نرید سر اصل مطلب.
    اگه خیال میکنین اونجا شرایط خیلی بهتری ،( خوب توجه کنید که میگم خیلی بهتر) در انتظارتون هست برید.
    وگرنه تو همین ایران هم میشه زندگی نرمالی داشت.
    حداقل ادم خیالش راحته موقع سختی ها ادم کنار عزیزانش هست.
    ممنونم از نظرتون.
    آره اتفاقا این مورد رو هم توصیه کردن که یه مدتی برو مسافرت به کشور دیگه یا حتی اگه تونستی اروپا. ببین میتونی با فضای اونجا اخت بشی یا نه.
    راستش بیشتر از سیستم فعلی مملکت بیزار هستم . اینکه آدم هر چقدر هم سعی کنه بازم یه رابطه یا چیزی هست که همه نقشه ها و ضوابط رو صفر کنه و از بین ببره.
    لااقل اونجا مطمئنی که به نسبت تلاش خودت به نتیجه هم میرسی. در ثانی کیفیت زندگی هم بهتره
    ولی خوب همونطور که فرمودین سختی های اولیه مثل غم غربت و دلتنگی و تنها بودن رو داره.
    آخه من هر چی فکر میکنم و به اطرافیان دقت میکنم میبینم باید 24 ساعته کار کنی تا بعد چند سال تو این سن یه خونه یه امکانات مناسب برای زندگی فراهم کنی. با این درآمدی هم که ما داریم ، زیر تورم له میشیم.
    یکی از دوستام هم تو این راه باهام همراهه. ولی نمیدونم که آخر سر به یه کشور و دانشگاه اپلای می کنیم یا نه.
    اینجاست که واقعا باید گفت کاش وطن جایی برای ماندن بود...

  5. کاربر روبرو از پست مفید Wishbone تشکرکرده است .

    زن ایرانی (دوشنبه 04 دی 96)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1395-8-02
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    8,559
    سطح
    62
    Points: 8,559, Level: 62
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    878

    تشکرشده 238 در 114 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام عزیزم
    کاملا شرایطت برام قابل درکه و الان مت هم در وضعیتی مشابه شما قرار دارم.. با این تفوت که ازدواج کردم..
    من قبل از ازدواج کنفرانس های بین المللی رفته بودم و مطمئن بودم که حتما باید از ایران برم و خیلی سعی داشتم رزومه و زبانم رو قوی کنم که تو همون حین ازدواج کردم و چندماهی رفتم پیش همسرم خارج از کشور البته کشور اروپایی نبود و امکاناتش کمی از ایران بهتر بود متاسقانه اونجا قدر ندونستم و الان بشدت پشیمونم.. فقط تمام تلاشم اینه که زودتر آیلتسم رو بگیرم و اپلای کنم.. منم مثل شما تو دفتر مهندسی کار میکردم ولی دقیقا بخاطر حقوق پایین و روزمرگی و استرس بالاش دیگه نرفتم.. و الان تنها جیزی که منو تو این مسیر کمی مردد میکنه دلتنگی برای پدر و مادر عزیزم هست.. چون چند ماهی هم ازشون دور بودم خیلی خیلی دلتنگشون میشدم.. نمیدونم میتونم کنار بیام یا نه ولی زندگی توی ایران با توچه به مقایسه ای که میکنم خیلی خیلی متفاوت تره حداقل اینکه آرامشکمتری اینجا داری ..‌راستش منم مثل تو هستم ولی حداقل میخوام اول آیلتسم رو بگیرم و بعد در مورد رفتن یا نرفتن بیشتر فکر کنم. متاسفانه با مدرک ارشد مهندسی از دانشگاه سراسری تو شهرستان ها کاری پیدا نمیشه مخصوصا اینکه کمی رشته هم مردونه باشه.. خیلی احساس بدی دارم از اون همه درسی که خوندم و نتونستم به شغل دلخواهی برسم و مستقل باشم.

  7. کاربر روبرو از پست مفید زن ایرانی تشکرکرده است .

    Wishbone (سه شنبه 05 دی 96)

  8. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Wishbone نمایش پست ها
    واقعا دیگه موندم چیکار کنم و روز های بدی رو سپری می کنم.

    تصمیم گرفتم که برم مشاوره ولی بیشتر متمایل هستم که مشاور مجرب باشه که در مورد مسائل بالا و حیطه کاری و تحصیلی هم تجربه و اطلاعات داشته باشه.
    یعنی یکی رو میخوام که این وضعیت من رو بفهمه و واقعا راهنمایی کنه تا بتونم یه تصمیم قاطع بگیرم و دنبالش برم و زندگیم رو بسازم.

    ببخشید اگه طولانی شد.
    سلام

    نمی دونم می شه مشاوری پیدا کرد که شرایط کار و زندگی در کشورهای مختلف را بدونه و در ضمن روانشناس هم باشه و تواناییهای شما را بسنجه و در انتخاب کمکتون کنه یا نه.
    فکر نکنم پیدا کردن همچین مشاوری آسون باشه.

    این یه تصمیم سخته و هر کس با توجه به شرایط شخصیش می تونه بگه خوبه یا بد.
    چقد به خانواده ات وابسته ای و دوری برات قابل تحمل هست
    چقد از طرف خانواده حمایت عاطفی می شی یا حتی مالی
    چقد راحت با محیطهای جدید خو می گیری
    روابط اجتماعیت چطوره
    انعطاف پذیریت چطوره
    ریسک پذیریت چطوره

    و چیزایی شبیه این.

    به هر حال زندگی هر جایی مزایا و معایبی داره. هیچ جا مزیت مطلق نیست.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  9. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Erica (دوشنبه 04 دی 96), nasimmng (دوشنبه 04 دی 96), Wishbone (سه شنبه 05 دی 96), زن ایرانی (سه شنبه 05 دی 96)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آبان 00 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    6,561
    سطح
    53
    Points: 6,561, Level: 53
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 120 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط زن ایرانی نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    کاملا شرایطت برام قابل درکه و الان مت هم در وضعیتی مشابه شما قرار دارم.. با این تفوت که ازدواج کردم..
    من قبل از ازدواج کنفرانس های بین المللی رفته بودم و مطمئن بودم که حتما باید از ایران برم و خیلی سعی داشتم رزومه و زبانم رو قوی کنم که تو همون حین ازدواج کردم و چندماهی رفتم پیش همسرم خارج از کشور البته کشور اروپایی نبود و امکاناتش کمی از ایران بهتر بود متاسقانه اونجا قدر ندونستم و الان بشدت پشیمونم.. فقط تمام تلاشم اینه که زودتر آیلتسم رو بگیرم و اپلای کنم.. منم مثل شما تو دفتر مهندسی کار میکردم ولی دقیقا بخاطر حقوق پایین و روزمرگی و استرس بالاش دیگه نرفتم.. و الان تنها جیزی که منو تو این مسیر کمی مردد میکنه دلتنگی برای پدر و مادر عزیزم هست.. چون چند ماهی هم ازشون دور بودم خیلی خیلی دلتنگشون میشدم.. نمیدونم میتونم کنار بیام یا نه ولی زندگی توی ایران با توچه به مقایسه ای که میکنم خیلی خیلی متفاوت تره حداقل اینکه آرامشکمتری اینجا داری ..‌راستش منم مثل تو هستم ولی حداقل میخوام اول آیلتسم رو بگیرم و بعد در مورد رفتن یا نرفتن بیشتر فکر کنم. متاسفانه با مدرک ارشد مهندسی از دانشگاه سراسری تو شهرستان ها کاری پیدا نمیشه مخصوصا اینکه کمی رشته هم مردونه باشه.. خیلی احساس بدی دارم از اون همه درسی که خوندم و نتونستم به شغل دلخواهی برسم و مستقل باشم.
    سلام. خیلی ممنونم از نظرتون
    دقیقا چیزایی که گفتین هین واقعیته. تو تاپیک یکی از دوستان خوندم که آدم وقتی صبح از خواب پا میشه ، کلا انگیزه رفتن به محل کار رو نداره. میشه گفت یکی از نشونه های عدم رضایت و انگیزه کار اینه. در حالی که من دوران دانشجویی، بعضی مواقع کار فردی به پستم میخورد. صبح ها خیلی مشتاق و سر حال پا میشدم میرفتم کارم رو انجام میدادم.
    بحث حقوق و آینده کاری هم که گفتم، از یه طرف. من رشته ام عمران هست و اصولا هر کسی شرکت مشاور باشه، انتظارش اینه که واقعا نتیجه همه تحصیلاتش رو اینجا عملی کنه. ولی متاسفانه به دلیل وضعیت اقتصادی و شغلی مملکت، اینطور نیست. از طرف دیگه اگه کار مرتبط رو ول کنی و بری بچسبی یه کار بی ربط دیگه، همیشه خدا عذاب وجدان همراهت هست که این همه سال عمرم رو تلف کردم. هر چند در شرایط بحرانی، همین تصمیم بهترین تصمیم هست.

    منم مثل شما الان چند ماهی هست که آیلتس رو شروع کردم و یه کلاس چند نفره میرم. بعد از چند ماه اگه نیاز بود شاید همین کار رو هم بیخیال بشم و بچسبم به آیلتس. لااقل برای چند ماه

    باز خوبه شما ازدواج کردین و یه مرحله مهم از زندگیتون رو پشت سر گذاشتین و تقریبا با خیال راحت تری میتونین تصمیم بگیرید. همسرتون هم که اگه پشتیان باشه چه بهتر.

    آرزوی موفقیت دارم براتون

  11. کاربر روبرو از پست مفید Wishbone تشکرکرده است .

    زن ایرانی (سه شنبه 05 دی 96)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آبان 00 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    6,561
    سطح
    53
    Points: 6,561, Level: 53
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 120 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    نمی دونم می شه مشاوری پیدا کرد که شرایط کار و زندگی در کشورهای مختلف را بدونه و در ضمن روانشناس هم باشه و تواناییهای شما را بسنجه و در انتخاب کمکتون کنه یا نه.
    فکر نکنم پیدا کردن همچین مشاوری آسون باشه.

    این یه تصمیم سخته و هر کس با توجه به شرایط شخصیش می تونه بگه خوبه یا بد.
    چقد به خانواده ات وابسته ای و دوری برات قابل تحمل هست
    چقد از طرف خانواده حمایت عاطفی می شی یا حتی مالی
    چقد راحت با محیطهای جدید خو می گیری
    روابط اجتماعیت چطوره
    انعطاف پذیریت چطوره
    ریسک پذیریت چطوره

    و چیزایی شبیه این.

    به هر حال زندگی هر جایی مزایا و معایبی داره. هیچ جا مزیت مطلق نیست.
    سلام شیدا خانم. ممنونم.
    در مورد وابستگی به خانواده ، میتونم بگم شاید در ظاهر خونسرد و غیر عاطفی باشم ولی در باطن بیشتر تمایل دارم کنار خانواده ام باشم. مخصوصا چون روابط ما با همدیگه خوب هست. بیشتر به خاطر همون.
    البته طبق تجربه قبلی، طوری که خودم رو شناختم نظرم اینه که میتونم با محل جدید اخت بشم. به شرطی که افراد و محیط اطرافم به دلم بشینن.
    قبلا زمان خوابگاه یا خدمت سربازی تجربه کردم. حتی تو خود خدمت، چون اطرافیانم هم سن و سال های خودم بودن . احساس خوبی داشتم و برای برگشتن به خونه لحظه شماری نمیکردم.
    روابط اجتماعیم طوری هست که معمولا تمایل دارم با افرادی باشم که از نظر اخلاق و رفتار تقریبا مشابه خودم هستن. البته با بقیه افراد که معیار های دوستی من رو ندارن هم میتونم مسالمت آمیز زندگی کنم. ولی برای ارتباط نزدیک، افرادی برام اولویت دارن که اخلاقمون با هم بخونه و صادق باشه. همین جا اعتراف میکنم که طوری نیستم که با هر کی از راه رسید فوری طرح دوستی بریزم. یعنی کلا از بچگی اینطوری نبودم. ولی خوب دوستایی هم که دارم کلا از تعدادشون کم نشده تا حالا.

    به نظرم نازک نارنجی نیستم و انعطاف پذیری و مقاومتم در سختی ها خوبه.
    ریسک پذیریم کمه. شاید به خاطر اینه که کمی کمال گرا هستم.

    از لحاظ عاطفی حمایت میشم از طرف خانواده، حتی حق انتخاب میدن که اگه میخوای ازدواج کنی که چه بهتر، اگه هم میخوای بری که بازم حمایت می کنیم. کلا نظرشون اینه که هر چه زودتر تصمیمت رو بگیر و امروز فردا نکن! البته مادرم، به خاط احساسات مادرانه بیشتر روی ازدواج تاکید داره! چند ساله که از لحاظ مالی مستقل هستم شکر خدا. از نظر حمایت مالی هم میشه تا یه حدودی روی خانواده حساب باز کرد. البته در مواقع بحرانی!

  13. کاربر روبرو از پست مفید Wishbone تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 06 دی 96)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1395-8-02
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    8,559
    سطح
    62
    Points: 8,559, Level: 62
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    878

    تشکرشده 238 در 114 پست

    Rep Power
    36
    Array
    ببخشید من فکر کردم شما خانوم هستید که شرایط رو یاهم مقایسه کردم.. عذرخواهی میکنم.

  15. کاربر روبرو از پست مفید زن ایرانی تشکرکرده است .

    Wishbone (چهارشنبه 06 دی 96)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام. فکر مشغولی این روزای منم دقیقا همینه با این تفاوت که من تازه دارم فارغ التحصیل میشم و شغل دائمی و تمام وقتی هم ندارم. بیشتر هم دانشکده ای ها و هم کلاسیام تو فکر رفتنن و خیلیاشون رفتن. تا حالا با هر کس از اساتید و بزرگانی که مطرح کردم دو دلیم رو، همه بدون استثنا پیشنهاد دادن برم و شک نکنم که درست ترین راه همینه و اصلا تعجب میکردن چرا تا حالا تعلل کردم و نرفتم!
    اما خودم خیلی برام سخته از خونواده و دوستا و کشورم دل بکنم و تنهایی برم یه کشور دیگه ای که هیچ کسی رو نشناسم. پدر و مادرمم ته دلشون دوست دارن بمونم اینجا و ازدواج کنم و وقتی حرف رفتن میزنم عمق غم رو توی چشماشون میبینم.
    هر کاری میکنم ته قلبم راضی نمیشه بگذارم و برم و تصمیم دارم همه راهی رو برای موندن همین جا امتحان کنم و اگر به بن بست رسیدم برم. الان از دو تا مرکز تحقیقات دعوت به همکاری دارم و به بهانه دفاعم فعلا بهشون جوابی ندادم. هرچند میدونم ریسرچ تو ایران پولی توش نیست و از نظر مالی نمیشه روش حساب کرد اما بازم میخوام یه فرصتی بدم به خودم واسه موندن، که اگر رفتم حداقل عذاب وجدان نداشته باشم.
    پیشنهاد منم به شما همینه. بشینید و حسابی فکراتون رو بکنید ببینید اگر بخواید نرید اینجا چه کارایی میتونید انجام بدید؟ همه کارایی که میشه انحام داد که شاید نتیجه بده رو سبک سنگین کنید و اگر شد بهتریناشو امتحان کنید. ممکنه توی یکیش موفق بشید که در اون صورت میمونید دیگه. اما اگر هم به نتیجه ای نرسیدید و برگشتید به جایی که الان هستید حداقل با خیال راحت و دل قرص رها میکنید و میرید نه با عذاب وجدان.
    امیدوارم بهترینا براتون پیش بیاد

  17. 3 کاربر از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده اند .

    Erica (چهارشنبه 06 دی 96), میس بیوتی (پنجشنبه 07 دی 96), Wishbone (پنجشنبه 07 دی 96)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آبان 00 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    6,561
    سطح
    53
    Points: 6,561, Level: 53
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 120 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم مهندس نمایش پست ها
    سلام. فکر مشغولی این روزای منم دقیقا همینه با این تفاوت که من تازه دارم فارغ التحصیل میشم و شغل دائمی و تمام وقتی هم ندارم. بیشتر هم دانشکده ای ها و هم کلاسیام تو فکر رفتنن و خیلیاشون رفتن. تا حالا با هر کس از اساتید و بزرگانی که مطرح کردم دو دلیم رو، همه بدون استثنا پیشنهاد دادن برم و شک نکنم که درست ترین راه همینه و اصلا تعجب میکردن چرا تا حالا تعلل کردم و نرفتم!
    اما خودم خیلی برام سخته از خونواده و دوستا و کشورم دل بکنم و تنهایی برم یه کشور دیگه ای که هیچ کسی رو نشناسم. پدر و مادرمم ته دلشون دوست دارن بمونم اینجا و ازدواج کنم و وقتی حرف رفتن میزنم عمق غم رو توی چشماشون میبینم.
    هر کاری میکنم ته قلبم راضی نمیشه بگذارم و برم و تصمیم دارم همه راهی رو برای موندن همین جا امتحان کنم و اگر به بن بست رسیدم برم. الان از دو تا مرکز تحقیقات دعوت به همکاری دارم و به بهانه دفاعم فعلا بهشون جوابی ندادم. هرچند میدونم ریسرچ تو ایران پولی توش نیست و از نظر مالی نمیشه روش حساب کرد اما بازم میخوام یه فرصتی بدم به خودم واسه موندن، که اگر رفتم حداقل عذاب وجدان نداشته باشم.
    پیشنهاد منم به شما همینه. بشینید و حسابی فکراتون رو بکنید ببینید اگر بخواید نرید اینجا چه کارایی میتونید انجام بدید؟ همه کارایی که میشه انحام داد که شاید نتیجه بده رو سبک سنگین کنید و اگر شد بهتریناشو امتحان کنید. ممکنه توی یکیش موفق بشید که در اون صورت میمونید دیگه. اما اگر هم به نتیجه ای نرسیدید و برگشتید به جایی که الان هستید حداقل با خیال راحت و دل قرص رها میکنید و میرید نه با عذاب وجدان.
    امیدوارم بهترینا براتون پیش بیاد
    سلام خانم مهندس
    ممنونم
    به نظر من که الان تو این سن به قضیه نگاه میکنم، در این سن اگه تصمیم قاطع به رفتن بگیرید بهترین موعد هست. الان نه تنها من بلکه هم سن و سال های من هم افسوس میخورن که چرا همون پشت بند لیسانس نذاشتیم بریم.

    اصلا ما ایرانی ها اکثرا آدم های عاطفی هستیم. کلا دنیای شرق اینطوریه. من خودم هم مثل شما تو خونه میبینم وقتی بحث رفتن میشه مادرم غصه میخوره و پدرم به طور غیر مستقیم وانمود میکنه که دوری و والدین و فرزندشون چه ارزشی داره؟
    برای خودم هم واقعا خیلی سخته وقتی متصور میشم که خدای نکرده یه اتفاقی براشون بیافته و من جایی باشم که نتونم به موقع اینجا باشم. واقعا کار هر کسی نیست تو این شرایط دووم بیاره اونور.
    ولی با این حال اونا حتی حاضرن ما بریم و خوشبخت بشیم حتی با وجود دوری از هم.

    به عنوان کسی که الان بعد چند سال کار تو یه شرکت مشاور که مربتط هم هست به رشته ام، توصیه اکید میکنم که هرکز نذارید که روزمرگی به شما غلبه کنه و مانع از تلاشتون برای بهبود وضعیت بشه.

    ببینید اصلا به نظر من بحث حال و الان مطرح نیست. خود من همواره تو فکر آینده هستم. بله الان اگه آدم زور بزنه میتونه یه کار در خور داشته باشه یا راه بندازه ولی آینده چی؟ الان با این وضعیت چه تضمینی برای آینده هست؟ مخصوصا با این اوضاع منطقه. نظر خود من در این مورد یکی بحث تشکیل زندگی و آینده خودم و حتی خدا بخواد بچه های آدمه. بعدی هم زندگی در شرایط بهتره. حتی شاید همین رفتن و جا افتادن باعث بشه راه برای بقیه اعضای خانواده هم باز بشه برای مهاجرت به جای بهتر.

    من هم آرزوی موفقیت دارم واستون


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.