سلام و عرض ادب دارم خدمت دوستان عزیزم
راستش یه شک و دودلی برام پیش اومده و نمی دونم باید چیکار کنم !!!
همسر سابق بنده ظاهرا میخواد ازدواج کنه و همه مراحل خواستگاری و حلقه و ...
انجام شده و اینجور که مشخص ظاهرا آخر هفته مراسم عقد رسمی دارند .
دیروز به بنده تماس گرفته و میگه بعد از این همه برو وبیا خواهرهای پسره پیله
کردند که ما باید از شوهر سابق ش تحقیق کنیم !!!
میگه اگه زنگ ت زدند چی میگی ؟؟؟
گفتم نمی دونم !!!! خودت بگو چی بگم !!!
میخوای بگم سر پفک دعوامون شد ؟؟
میخوای بگم سر شکلات طلاق گرفتیم ؟؟
چی بگم ؟؟؟؟
میگه بگو تفاهم نداشتیم !!!
گفتم من دروغ نمیگم ....
میگه تورو خدا من سه ساله سردر گمم حالا فرد مورد نظر م را پیداش کردم
و از هر لحاظی هم دوستش دارم
زندگی ما خراب نکن ...
بگو تفاهم نداشتیم !!!!!!!!!!
گفتم من دروغ نمیگم که یک عمر ناله و نفرین پشت سرم باشه ...
دورباره میگه : تورو خدا زندگی ما خراب نکن
من یکروزی یه غلطی کردم
حالا فهمیدم نباید این کاها را میکردم
الان دیگه همه جوره خیلی خوب شدم ...
گفتم : اول من خدا نیستم که بدونم دیگه میکنی یا نه !!!
دوم اونا از گذشته تو میخواند بدونند نه از حال تو !!!!
==========
گفتم من نهایت کاری که میتونم برات بکنم اینه که
اگه تماس گرفتند !!
بگم من چیزی به یاد نمی آورم من این خانم نمیشناسم .
========================
موندم چیکار کنم !!!
از یه سمت دلم براش میسوزه سه ساله مجرد
و اگه من راستش را بگم که بهم خیانت کرد که طلاق ش دادم
ممکنه این مرد باهاش ازدواج نکنه و زندگی ش خراب بشه
از یه طرف میگم خودم میزارم جای اون آقا که میخواد باهاش ازدواج کنه
از یه طرف میگم ممکنه سرش به سنگ خورده باشه و خوب شده باشه
و گناه داره که زندگی ش خراب بشه ....
از یه طرف هم خودم میشناسم !!!
اگه دروغ بگم اونوقت یک عمر عذاب وجدان ولم نمیکنه ...
=========================
بنظرتون چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زنگ زدند چی بگم ؟؟؟؟
شما جای من بودید چیکار میکردید ؟؟؟؟؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)