علاقه به پوشک شدن

[alireza rr]

پسر 18 ساله ای هستم که یک سری درد و دل هایی رو میخوام به شما بگم و این مشکلمو هم اینجا میخوام
مطرح کنم.
من از خردسالی مشکلی در زمینه شب ادراری و . نداشتم،ن اینکه اصلا ولی کم بود و والدینم از همون موقع
منو زود از پوشک گرفتن ولی برعکس خیلی دوس داشتم منو پوشک کنن و این روند ادامه پیدا کنه و این
افکار و خواسته ها تا الانم ادامه پیدا کرده و عمیق ترم شده و اصلا راهی برای خلاصی ازش پیدا نکردم.
الان با دیدن پوشک شدن بقیه چه بچه چه بزرگسال،خیلی تحریک میشم و اذیت میشم و دلم میخواد که جای
اون شخص باشم و پوشک شم.
گه گاهی مثلا یک هفته این موضوع برام کمرنگ میشه ولی بزودی در اولین زمان ممکن دوباره برمیگرده و
شدیدم میشه.
تو نوجوونی خیلی سعی میکردم چیزایی شبیه به پوشک رو ببندم تا ازش بهره مند شم مثلا چیزای حجیم
ولی الان دیگه با اونا قانع نیستم و خود پوشکو میخوام.
همچنین بیشتر دوست دارم یکی دیگه بویژه ی خانوم پوشکم کنه و بهش بگم مامان،این خیلی برام جذابه.
این حرفا رو به هیچکس نمی تونستم بگم ولی اینجا میگم تا همدردی کنید برام.
ممنون.

[رنگین]

به یک روانپزشک باید مراجعه کنید.

[alireza rr]

من این مشکلمو ب هیچ کس نگفتم و نمی تونم بگم،ای کاش غیر حضوری روانپزشک داشتید

[سحر بهاری]

من این مشکلمو ب هیچ کس نگفتم و نمی تونم بگم،ای کاش غیر حضوری روانپزشک داشتید

سلام
نگرانی از بابت بیان مسئله ندشته باشید، هر انسانی به طریقی درگیر مشکلات و مسائل مختلف هست. حل مسئله ی شما با مراجعه حضوری امکان پذیر هست، برای این همین باید از روانشناسی بالینی و روانپزشکی بهره ببرید.

[alireza rr]

ممنون

[دادگر]

پسر 18 ساله ای هستم که یک سری درد و دل هایی رو میخوام به شما بگم و این مشکلمو هم اینجا میخوام
مطرح کنم.
من از خردسالی مشکلی در زمینه شب ادراری و . نداشتم،ن اینکه اصلا ولی کم بود و والدینم از همون موقع
منو زود از پوشک گرفتن ولی برعکس خیلی دوس داشتم منو پوشک کنن و این روند ادامه پیدا کنه و این
افکار و خواسته ها تا الانم ادامه پیدا کرده و عمیق ترم شده و اصلا راهی برای خلاصی ازش پیدا نکردم.
الان با دیدن پوشک شدن بقیه چه بچه چه بزرگسال،خیلی تحریک میشم و اذیت میشم و دلم میخواد که جای
اون شخص باشم و پوشک شم.
گه گاهی مثلا یک هفته این موضوع برام کمرنگ میشه ولی بزودی در اولین زمان ممکن دوباره برمیگرده و
شدیدم میشه.
تو نوجوونی خیلی سعی میکردم چیزایی شبیه به پوشک رو ببندم تا ازش بهره مند شم مثلا چیزای حجیم
ولی الان دیگه با اونا قانع نیستم و خود پوشکو میخوام.
همچنین بیشتر دوست دارم یکی دیگه بویژه ی خانوم پوشکم کنه و بهش بگم مامان،این خیلی برام جذابه.
این حرفا رو به هیچکس نمی تونستم بگم ولی اینجا میگم تا همدردی کنید برام.
ممنون.

این مورد یک نوع علاقه جنسی است که در شما پدید آمده
نیازی به روانشناس و روانپزشک نیست

[مدیرهمدردی]

این مورد یک نوع علاقه جنسی است که در شما پدید آمده
نیازی به روانشناس و روانپزشک نیست

این پاسخ مورد تایید همدردی نیست.

اینگونه مشکلات حتی اگر علاقه جنسی باشد برای مراجع مشکل آفرین هست.
و باید زیر نظر روانپزشک حل شود.

ما نمی توانید به مراجعی که چنین مشکلی طرح می کند صرفا بگوییم این مسئله جنسی هست و نیاز به روانپزشک ندارد.

[alireza rr]

من قبلا شنیده بودم که انحراف جنسی نامیده می شود ولی چند ماه پیش نامش را فیتیشیسم پوشک انتخاب کردند، درست میگم که؟
حقیقتش من به هر کی تا الان گفتم،مثل ی قاتل به من نگاه کرده و روم نمیشه بگم،اینجا فقط بدلیل اسمش ک تالار همدردیه، اومدم
و مشکلمو مطرح کردم.
اینو هم بگم که من وقتی بچه بودم،والدینم خیلی بهم پرخاش میکردند و حتی زیاد کتک خوردم و این روند تا به حال هم ادامه
یافته و باعث شده من از اونا بویژه متنفر بشم و روابطم باهاشون سرد شه.
من یک جور کمبود عاطفه دارم و یکیش همین مشکله

[alireza rr]

اونا ادعا میکنن که راه درست رو دارن بهم نشون میدن و منو راهنمایی میکنن ولی هر جوری به افکارشون دقت میکنم،دقیقا برعکس جامعه
و الگوی درست است.
اونا با پرخاش،منو بقول خودشون قصد دارن راهنمایی کنن ولی من اسمشو راهنمایی کردن نمیذارن،اعصاب خرد کردن میذارم
ازشون نفرت دارم.
من احساس بد بختی تو زندگیم میکنم و اعتماد بنفس ندارم.
آرزوی الان من ی رفیق صمیمی و همدرده ک بتونم باهاش درد و دل کنم چون والدینم شایسته این اتفاق نیستند و شمایی که
این پست منو میخونی از من نباید ایراد بگیری چون اگه خودتم جای من باشی چنین حرفایی رو میزنی و دنبال پوشک
میری.
من خیلی تحت فشار روانیم و دعا دارم که هر چه زود تر شر کم شه از زندگی من بد بخت فلک زده.

[دادگر]

اونا ادعا میکنن که راه درست رو دارن بهم نشون میدن و منو راهنمایی میکنن ولی هر جوری به افکارشون دقت میکنم،دقیقا برعکس جامعه
و الگوی درست است.
اونا با پرخاش،منو بقول خودشون قصد دارن راهنمایی کنن ولی من اسمشو راهنمایی کردن نمیذارن،اعصاب خرد کردن میذارم
ازشون نفرت دارم.
من احساس بد بختی تو زندگیم میکنم و اعتماد بنفس ندارم.
آرزوی الان من ی رفیق صمیمی و همدرده ک بتونم باهاش درد و دل کنم چون والدینم شایسته این اتفاق نیستند و شمایی که
این پست منو میخونی از من نباید ایراد بگیری چون اگه خودتم جای من باشی چنین حرفایی رو میزنی و دنبال پوشک
میری.
من خیلی تحت فشار روانیم و دعا دارم که هر چه زود تر شر کم شه از زندگی من بد بخت فلک زده.

نفرت شما کاملا طبیعی و قابل درک هست. شما مورد ظلم قرار گرفتید و در این سن از آنها متنفر شدید
بهترین کار برای شما به دست آوردن پول است سعی کنید روی این مورد تمرکز کنید
تا بتوانید زندگی مستقل داشته باشید