-
جواب من در پاسخ به پست شما خطاب به من بود و فقط به خاطر خانم محترم و صبوری که این تاپیک رو باز کردند. واقعا اگر به من بود به این خانم مدال ازخودگذشتگی می دادم چون عواطف مادری ایشون مثال زدنیه. توصیه ی اولیه من هم فقط به این خاطر بود که نگرانی اصلیشون از جدایی مسئله حضانت و وضعیت فرزندشون بود. همین.
با این پست جدیدتون هم خط به خط مخالفم ولی به احترام قوانین سایت جوابی نمی دم.
-
ممنونم از نظراتتون
اعصاب فوق العاده ضعیفش به خاطر ورشکستگی های پی در پی هست که خودمهم واقعا خسته شدم
از اینکه این همه کار کردیم و سرمایمون صفر شده
خیلی خسته شدیم
توکل به خدا
-
سلام خانم زندگی موفق
امیدوارم که واقعا اجر صبرتون رو ببرین ، از خوندن پست هاتون واقعاً ناراحت میشم و تنها می تونم برای خودتون ،دخترتون و برای متنبه شدن شوهرتون دعا بکنم.
یه پیشنهاد اگر بشه و بتونین ،یه سفر زیارتی با شوهرتون برین ،اگر امام رضا (ع)شد که خیلی خوبه اگر نه همین حضرت معصومه (س) یا شاه عبدالعظیم(ع) هم می تونه کمک کننده باشه ان شاءالله.
یه موضوع دیگه هم این که اگر شوهرتون علقه و پیوند خاصی با هر یک از معصومین داره ، مثل امام حسین (ع)یا حضرت اباالفضل العباس(ع)یا هر کدوم از این وجوه نورانی توی یه شرایطی که آرام تر هست با یه بسم الله و از خدا و اون معصوم خواستن نام یادشون رو پیش بکشین شاید قلب شون نرم تر شد.
در پناه خدا باشید.
-
کاش یه مدت از پیش همسرت دور میشدی به همراه بچه. نه اینکه بگی طلاق میخوام و قصدت جدایی باشه. مثلا بگی نیاز به تغییر محیط و تقویت روحیه دارم. اینطوری هم خودت کمی بازسازی میشی و عاقلانه تر برای ادامه یا ادامه ندادن زندگیت تصمیم میگیری و هم ایشون کمی بیشتر قدر حضورت رو میدونه و دلش تنگ میشه. شاید به خودش اومد و تغییر مثبتی کرد!!
-
زندگی موفق عزیز من فقط میتونم برات دعا کنم که هر راهی که خیر خدای مهربون پیش پات بذاره نمیتونم بگم جدا بشو چون میدونم بزرگ کردن یه بچه بدون پدر چققدر سخته و نمیتونم بگم ادامه بده چون سختی یه زندگی پر از تنش هم میدونم فقط از خدا میخوام کمکت کنه این دوره سخت رو هر چه زودتر پشت سر بذاری