با سلام و احترام
خانواده یک سیستم هست.
یعنی باید تمام اجزاء آن با هم درست عمل کنند.
اگر چند بخش از آن درست کار نکنند ، نتیجه کار سیستم هم اشتباه میشه.
اجازه بدهید در خانواده شما، نخست از شما که مراجع بنده هستید شروع کنم:
من بخشی از مسائلی که شما خودتون در مورد خودتون مخصوصا قبل از ازدواج بیان کردید در ذیل گزینشی از منفی هایی که گفتید انتخاب کرده ام و مورد اشاره قرار می دهم.
اینها نشان می دهد برای شروع تغییر در خانواده و بهتر کردن سیستم خانواده لازم است نخست از خودتون شروع کنید. این حق شماست که حالتون بهتر بشه.
در واقع شما بخشی از حال بدتون را از مجردی به خانواده آورده اید.
شما یک دنیا نیاز و یک انبوه مشکلاتی را که داشتید به خانواده آورید.
(این بدین معنی نیست که شوهرتون بی عیب و نقص هست. بلکه به معنای آنست که وی دکتر شما نیست. و خودش نیاز به کمک دارد.)
وقتی زن و شوهری هر دو در زندگی طلب کار هستند و نیاز به نوازش دارند. خانواده دچار مشکل می شود.
همسر شما در بخش مردانه و مسئولیت ضعف داردو ....
شما در بخش زنانه ، عاطفه ورزی، نشاط، انعطاف، شادی و اعتماد به نفس و آرامش...
من طرح حل مشکل شما را شروع شما از خویشتن می دانم. نیاز به مشاوره خصوصی و تخصصی و حضوری هست تا گام به گام زندگیتون بازسازی شود.
آنقدرها هم اوضاع خانواده شما بدنیست اگر این مفهوم سازی من از خانواده اتان را متوجه شوید.
نقل قول:
ما تو این مدتمشکلات زیادی داشتیم .من ادم بداخلاقی هستم .عصبی ام .از اینکه میدیدم همچنان باید تو زندگیم لنگ بمونم هر روز عصبی تر میشدم .
من احساس میکنم مریضم .خیلی حال روحیم بده .هر روز ارزوی مرگ دارم
نقل قول:
من نمیخوام طلاق بگیرم چون خونه بابام عذابه برام .محیط پر از تنشه
نقل قول:
من خیلی بد صحبت میکنم
نقل قول:
از پدرم بدم میاد
نقل قول:
از شوهرم خوشم نمیاد بارها بهش گفتم ازت متنفرم .خودش میگه همیشه از موصع قدرت صحبت میکنی .راست میگه
نقل قول:
واقعا .من خیلی سطحی نگرم
نقل قول:
شما مطلبی دارید: در خصوص
قد بلند و اعتماد به نفس پایین! خودتون
نقل قول:
با این اخلاق بابام و شرایط خواهرم چکار کنم؟
نقل قول:
کاش یک دختر زیبا بودم
نقل قول:
این روزها حال خوشی ندارم.وقتی تنها میشم ناخوداگاه گریم میگیره.همیشه دلم گرفته انگار غمی توی دلمه .اوضاع درسیم هم که خیلی خیلی افتضاحه.حوصله یک کلام درس خوندن ندارم.تمرکز ندارم.تحمل کوچکترین پرخاش و بگومگو ندارم .خیلی احساس تنهایی میکنم.حس میکنم همه ازم دورن.
نقل قول:
یک بار رفتم مشاور گفتن هروقت تو تنهایی هات گریت گرفت حتما به روانپزشک مراجعه کن!
انگار هرچی تلاش میکنم نمیتونم کنار بیام با خودم.
مدام خودمو سرزنش میکنم
نقل قول:
واقعا درمونده شدم.
اما شب که میشه با وجود خستگی زیاد،احساس تنهایی شدیدی دارم.احساس کمبود محبت.گاهی گریم میگیره.انگار کل انرژیمو میگیره.
با تموم وجودم احساس میکنم دوست دارم جنس مخالفی بهم محبت کنه.شاید خیلی خنده دار باشه اما دنبال یک محبت پدرانه ام.