به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 02 [ 15:25]
    تاریخ عضویت
    1394-4-15
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    7,810
    سطح
    59
    Points: 7,810, Level: 59
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    25
    Array

    Bug اختلاف نطر با همسرم

    پنج ساله ازدواج کردیم و تهران زندگی میکنیم. از اول گفته بود که میخواد شهر خودش یعنی کرمانشاه زندگی کنه. بخاطر قسط و قرض هامون موندیم. از کارش راضی نیست. تو این چند سال هر پیشنهادی برای تغییر شغل دادم نپذیرفت. دو سال پیش با فروش طلاهای من و وام یه خونه توکرمانشا گرفتیم. الان همسرم گیر داده امسال باید بریم و این درحالیه که کل سرمایش 30میلیون نیست و شغلی هم اونجا نداره. من باردارم یه بچه کوچیک هم داریم. محله ای که خونه خریدیم داغونه وقتی رفتیم خونه رو تحویل بگیریم تو کوچه هاش معتاد ها داشتن مواد میکشیدن. همون موقع گفتم چرا اینجا اینجوره گفت کرمانشاه همش همینه. گفتم من اینجا زندگی نمیکنم به فکر جاد بهتر باش. اما الان بی توجه به خواسته من میگه میریم اونجا. نمیدونم چرا لج میکنه البته میدونم. کل زندگی و هدف ایشون فقط کرمانشاه بودن و به چیزای دیگه توجه ندارن. چیکار کنم که شرایط رو کامل بسنجه وتصمیم درست بگیره?همش میخواد فقط کارخودشو بکنه.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 اردیبهشت 03 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    814
    امتیاز
    25,967
    سطح
    96
    Points: 25,967, Level: 96
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 383
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,293 در 743 پست

    Rep Power
    203
    Array
    سلام
    فکر میکنید امکانش باشه اون حا رو بدید اجاره
    خودتون برید محله دیکه احاره کنید؟؟

    در کل حرفاتون و تو فاز مخالفت نزنید...
    همون دیقه بلافاصله نگید نه اونجا نریم...کار نداری خونش بده شروع به اثبات درستی نظراتتون نکتید

    وگرنه این حس به ایشونم دست میده که خانومم داره لج میکنه!! کلی میگم نمیگم شما این کارو کردید....

  3. 3 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    fariba293 (جمعه 29 فروردین 99), Mvaz (جمعه 29 فروردین 99)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 02 [ 15:25]
    تاریخ عضویت
    1394-4-15
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    7,810
    سطح
    59
    Points: 7,810, Level: 59
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    25
    Array
    انسان قانعی هستم شاید متاسفانه.بیشتر از اینکه بفکر خودم باشم بفکر بچهامم.گاهی حس میکنم از این ویژگی من سو استفاده میشم .والبته تا حدودی احتمال میدم مستقر شیم ایشون دیگه نخوان جابجا شیم .سعی میکنم باهاش صحبت کنم اما سریع عصبی میشه.

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام خانم فریبا. اول از همه مادر شدن شما را تبریک می گویم. انشاالله به سلامتی فارغ شوید. به نظر من از باب مخالفت با همسرتان وارد نشوید. بلکه سعی کنید احساس واقعی خود را بیان کنید و از ایشان کمک بخواهید. او مرد است و غیرت دارد. به او بگویید که از حضور مردان معتاد و ولگرد احساس ناامنی می کنید و می ترسید. بگویید که زن هنگامی که باردار می شود از نظر جسمی واقعاخسته و ضعیف می شود و نیاز به تجدید قوا دارد تا بتواند از خودش و خانواده اش حمایت کند نه اینکه باعث غصه و اندوهشان باشد. حتی به او بگویید به تربیت فرزندتان اهمیت می دهید و دوست دارید وقتی بزرگ شد احترام پدر و مادر را حفظ کند و عصای دست باشد. با او درد و دل کنید. و بگویید که با توکل به خدا و صبر حتما کارتان درست می شود. کرمانشاه هم مثل همه شهرهای ایران آدم های مختلف و محله های متفاوت دارد.

  6. کاربر روبرو از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده است .


  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 02 [ 15:25]
    تاریخ عضویت
    1394-4-15
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    7,810
    سطح
    59
    Points: 7,810, Level: 59
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    25
    Array
    ممنون عزیزم.دقیقا مشکل من واقعا همین چیزهاس.امروز خواستم باهاش حرف بزنم و شروع کردم به صحبت و عنوان که به هر حال من باید بتونم با خیال راحت از خونه بیرون برم ارهامو انجام کارهاموبدم و...
    سریع عصبانی شد که من نمیمونم.گفتم من نخواستم بمونی.
    میگه پدرم در اومد از بس شب و روز نداشتم.
    اینو بخاطر شغلش گفت .من خیلی بهش پیشنهاد دادم تغییر بده اما هربار یه بهونه و ادامه داد.
    ما هیچ تفریحی حتی مهمونی معمولا نداریم چون ایشون همیشه خسته هستند.باید استراحت کنن

    - - - Updated - - -

    من شرایطشو درک کردم.اما بچه ها بزرگ میشن و شاید درک نگنن.سفر ما همیشه کرمانشاه بود و همش خونه.شاید دوسه بار به زور بردم خونه مادربزرگم.چون ایشون میگفتن من اومدم مامان بابامو ببینم.خلاصه نمیدونم دیگه چطور باهاش حرف بزنم

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    فریبا جان شما هم اصالتا از کرمانشاه هستی؟ یا کاملا با فرهنگ همسرت غریبه ای؟

    سوال دوم اینکه خونواده همسرت هم در اونطور محله ای زندگی می کنن که همسرت خونه گرفته؟ یا امیدی هست که در عمل نتونه اون محله رو تحمل کنه و خونوادش هم ترغیبش کنن که اپن خونه رو بفروشه و جای دیگه ای خونه بگیره؟

  9. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    fariba293 (جمعه 29 فروردین 99)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 02 [ 15:25]
    تاریخ عضویت
    1394-4-15
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    7,810
    سطح
    59
    Points: 7,810, Level: 59
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    25
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    فریبا جان شما هم اصالتا از کرمانشاه هستی؟ یا کاملا با فرهنگ همسرت غریبه ای؟

    سوال دوم اینکه خونواده همسرت هم در اونطور محله ای زندگی می کنن که همسرت خونه گرفته؟ یا امیدی هست که در عمل نتونه اون محله رو تحمل کنه و خونوادش هم ترغیبش کنن که اپن خونه رو بفروشه و جای دیگه ای خونه بگیره؟
    بله اصالتا کرمانشاهیم.اما تهران بزرگ شدم.پسرخاله دخترخاله هستیم.خانوادش محله دیگه ای هستن که تقریبا همین شکل هست.من منمیشناختمکارهامو چون به مرکز شهر نزدیکتر بود پذیرفتم.چون میخواستم بتونم کارهامو خودم راحت انجام بدم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    فریبا جان شما هم اصالتا از کرمانشاه هستی؟ یا کاملا با فرهنگ همسرت غریبه ای؟

    سوال دوم اینکه خونواده همسرت هم در اونطور محله ای زندگی می کنن که همسرت خونه گرفته؟ یا امیدی هست که در عمل نتونه اون محله رو تحمل کنه و خونوادش هم ترغیبش کنن که اپن خونه رو بفروشه و جای دیگه ای خونه بگیره؟

    ترغیب که فک نکنم.مشکل خودش هست که شناختی که من ازش دارم نگرانم میکنه .بعدشم ایشون شغل ندارن اونجا.میخواد با بیست میلیون تعویض روغنی بزنه.به بقیه چیزها فکر نمیکنه.

  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 21:21]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,568

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط fariba293 نمایش پست ها
    پنج ساله ازدواج کردیم و تهران زندگی میکنیم. از اول گفته بود که میخواد شهر خودش یعنی کرمانشاه زندگی کنه. بخاطر قسط و قرض هامون موندیم. از کارش راضی نیست. تو این چند سال هر پیشنهادی برای تغییر شغل دادم نپذیرفت. دو سال پیش با فروش طلاهای من و وام یه خونه توکرمانشا گرفتیم. الان همسرم گیر داده امسال باید بریم و این درحالیه که کل سرمایش 30میلیون نیست و شغلی هم اونجا نداره. من باردارم یه بچه کوچیک هم داریم. محله ای که خونه خریدیم داغونه وقتی رفتیم خونه رو تحویل بگیریم تو کوچه هاش معتاد ها داشتن مواد میکشیدن. همون موقع گفتم چرا اینجا اینجوره گفت کرمانشاه همش همینه. گفتم من اینجا زندگی نمیکنم به فکر جاد بهتر باش. اما الان بی توجه به خواسته من میگه میریم اونجا. نمیدونم چرا لج میکنه البته میدونم. کل زندگی و هدف ایشون فقط کرمانشاه بودن و به چیزای دیگه توجه ندارن. چیکار کنم که شرایط رو کامل بسنجه وتصمیم درست بگیره?همش میخواد فقط کارخودشو بکنه.
    سلام
    خواسته شما خواسته غیر معقولی نیست، چون حق شماست.

    ولی به این نکته هم باید توجه داشت، بعد از رفتن به کرمانشاه یا منصرف شدن از رفتن به کرمانشاه شما زندگی باید بکنید. یعنی هدف شما باید زندگی باشد نه محل زندگی.
    حالا اینکه چه طور همسرتون رو حمایت کنید و از همه مهمتر چه طور خواسته اتون رو مطرح کنید، مربوط میشه به هنر شما.

    مثال: من میدونم که تو تلاشت خوشبختی ما است و تا الان هم کوتاهی نکردی و از این بابت خوشحالم. به عنوان مرد نیاز داری از نظر سکونت خیالت راحت باشه و شغل خوبی داشته باشی. منم هم حمایت ات میکنم.

    در ادامه هر وقت رابطه اتون خوب بود، خیلی بدون سو نیت خواسته اتون رو بگید، خواسته اتون نباید از سر اجبار باشه، باید از سر نیاز خالص باشه تا همسرتون درصدد تامین اش بر بیاد.

    حالا یا همسرتون امکان تامین اش رو داره، که تلاشش رو میکنه، اگر نداشته باشه و شما به کرمانشاه بروید، عیب نداره چون هدف شما زندگیه و این باعث میشه همسرتون به شما بدهکار باشه.


    این صحبت ها بر گرفته از کلید مرد دکتر حبشی بود ( فایل صوتی اش موجوده در نت)
    ویرایش توسط Mvaz : شنبه 30 فروردین 99 در ساعت 22:41

  12. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 03 اردیبهشت 99), fariba293 (یکشنبه 31 فروردین 99)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 02 [ 15:25]
    تاریخ عضویت
    1394-4-15
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    7,810
    سطح
    59
    Points: 7,810, Level: 59
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    25
    Array
    ممنون بابت راهنماییت.حتما استفاده میکنم.
    همیشه ازش حمایت کردم خدا شاهده.خودش هم میدونه.نظر من اینه که حداقل شغل تثبیت شده داشته باشه و بعد بریم که بدونیم دست از پا درازتر برنگردیم.
    بهش یادآوری میکنم که مثل همیشه پشتش خواهم بود و در نهایت نظرم رو میگم و انشاءالله بهترین تصمیم رو بگیریم.

  14. کاربر روبرو از پست مفید fariba293 تشکرکرده است .


  15. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اردیبهشت 03 [ 22:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,159
    امتیاز
    90,126
    سطح
    100
    Points: 90,126, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,809

    تشکرشده 6,781 در 2,371 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام


    کرمانشاه شهر خوب و با صفایی ست و مردمان خوبی هم داره
    خب طبیعی ست در هر شهری همچین موردهایی پیش می یاد
    البته این موردها را به پلیس گزارش بدید ...معنا نداره بخوان تو حریم منطقه خانواده از این کارها کنند


    تو یکی از شهرها ؛؛یه پارکی رفته بودم دیدم چادر زدند و تو چادر به هم می گفتند : این کبوتر هم آزاد شد :)
    کلی تحقیق و پرس جو از اینکه کبوترها آزادند شدند یعنی چی ،،،
    از قضا یکی از اون کبوترها به ما گفت خیلی بی سوادی بابا ، یعنی نمی دونی یعنی چی؟
    گفتم نه جان تو
    گفت : یعنی طرف مواد را گذاشته کنار ...گرفتی داستان را پسر جان
    گفتم بله گرفتم :)
    خب کارشون خب بود و بهم انگیزه هم می دادند ولی بعضی هاشون شیطونی زیاد می کردند
    می خواستم برم بدوم ( همون پارکه ) ، دیدم بعضی از اون کبوترها رفته بودند گوشه های پارک داشتند دل می دانند و کباب می گرفتند :)
    هی می رفتیم سلام می دادیم که مثلا به خودشون بیان :)
    انگار نه انگار
    زن و بچه مردم هم زیاد رفت و آمد می کردند اونجا
    خلاصه هیچی گزارش دادیم قضیه حل شد
    اگه هم حل نشد ،، دیگه با حیا شده بودند و رعایت میکردند :)



    همسرتون قطعا خودشون میدونند اونجا شایسته خانمی به مانند شما نیست ....حتما خودشون هم ناراحتند
    از دریچه اعتماد به مرد وارد بشید ،، شوهرتون تلاشش را بیشتر می کنه برا آسایش شما
    یه دوره ای شاید سخت باشه ولی اگه با برنامه باشید و با برنامه برید جلو ان شالله درست میشه و این سختی ها براتون قشنگه .
    یه نویسنده معروف بود به نام رابرت کیوساکی ، چندسال با همسرش تو ماشین زندگی می کردند.



    در پناه خدا
    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 31 فروردین 99 در ساعت 17:04

  16. 4 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 03 اردیبهشت 99), fariba293 (پنجشنبه 04 اردیبهشت 99), Mvaz (یکشنبه 31 فروردین 99), میشل (یکشنبه 31 فروردین 99)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.