به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 12 , از مجموع 12
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 02 [ 15:25]
    تاریخ عضویت
    1394-4-15
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    7,810
    سطح
    59
    Points: 7,810, Level: 59
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    25
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شمیم الزهرا نمایش پست ها
    سلام خدمت عزیزان همدردی
    واقعا جایی بهتر ازینجا و کسانی بهتر از شماها سراغ نداشتم که سوالم مطرح کنم
    راستش من کلا در فکرم بچه دوم نبود اما همسرم خیلی اصرار دارن و بهم دو هفته مهلت دادن تا فکرامو کنم و نتیجه رو بگم:
    ابتدا خلاصه ای از زندگیم میگم: ده ساله ازدواج کردم و پسر سه ساله دارم خودم ارشد همسرم دکترا دارن
    من درونا کل زندگی مشترکم از ازدواجم پشیمون بودم و به دلایل مختلف شخصیتی هیچوقت اقدام طلاق نکردم اما در شرایط مطلوب رضایت من از ازدواج به ۷۰ و در شرایط نامطلوب میره زیر ۵۰ درصد...
    اما الان که یک فرزند دارم طلاق برام منتفیه چون واقعا شرایط جوری نیست که جوری بد باشه که نبود زندگی مشترک بهتر از بودش باشه یعنی زندگیمون شاید مثل متوسط جامعه معمولیه
    حدودی از مشکلات ما:
    بی علاقگی من به همسرم و سردی در رابطه جنسی
    اختلافات اعتقادی چه بین من و ایشون چه بین من و خانوادشون
    اختلافات بنیادی ایدئولوژی
    اختلافات فکری سیاسی
    سبک نگاه ما به زندگی
    خشونت و پرخاشگری و بددهنی همسرم
    دعواهای هرازگاهی ما که همسرم مراعات بچرو نمیکنن و گاهی هم من نمیکنم
    عدم جراتمندی و اعتماد به نفس من
    ناتوانی در مهارت های گفت و گو در هردو ما
    مشکلات و ضعف های شخصی من
    همسرم کلا جز از خانواده من از کسی انتظار کمک در نگهداری بچمونو نداره و این واقعا عذاب اوره برام
    در زمان های مشترکمون همش به کارهای بیهوده و وقت تلف کنی میگذره نه در حد تفریح. کلا کار مفید مشترک کم میکنیم و همسرم اهل بازی با بچه نیست و فقط کارتون های مختلف میذاره که خب وقتی یک بچه دیگه باشه نن درگیر دومی میشم و واقعا به پسرم سخت میگذره باباش باهاش بازی نمیکنه منم وقت نمیکنم

    حالا نقاط مثبت زندگیمون:
    علاقه زیاد همسرم به زندگی مشترکمون
    صادقانه باهمه توانش زحمت میکشه و بزرگترین هدفش رفاه ماست
    خیلی از کاستی های منو به چشم نمیبینه
    من مادری مهربون و به فکر بچم هستم
    من اگر در حالت خوب خودم باشم میتونم زندگیو تا حدی آروم نگه دارم
    پسرم از آب و گل به قول معروف درومده و واقعا زحمتش خیلی کم شده و بحمدلله مشکل خاصی نداره
    در چند سال اخیر آزادی های من از جانب همسرم خیلی بیشتر شده

    اینا فعلا در ذهنم بود

    من در جواب همسرم برخی از مشکلات زندگیمونو گفتم مثل اعتقادی و پرخاشگری و دعواها
    ایشون اصلا قبول نداشتن و میگفتن سرمون خلوته و همش به همین یک بچه توجه داریم وقتی چندتا باشن کی دیگه فرصت داره گیر به چیزی بده!!
    و میگفت در حق پسرمون ظلم میکنیم که اینقد تنهاس و خواهربرادر نداره
    میشه راهنماییم کنین

    - - - Updated - - -

    اینم اضافه کنم برای رفع مشکلات فردی هردو کم و بیش تلاش میکنیم هرچند رضایت بخش نیس خیلی
    اما یکسری مسائل حل نشدنی هستن مثل همون تفاوت های فکری که باید بپذیریم بااین شرایط ادامه زندگی ما به چه شکل باشه؟
    سلام گلم.خداروشکر هم خودت هم همسرت هر دو تحصیل کرده هستین.تا حالا مشاوره رفتین؟بنظرم صحبت یه مشاور مرد خیلی جواب میده.همه کم وبیش مشکل داریم،من خودم هرچی سعی کردم همسرم رو ببرم مشاوره نشد هربار پیچوند.اما هنوز گاهی بهش یادآور میشم بلکه قبول کنه.مطمئنم مشاور جواب میده.

  2. 2 کاربر از پست مفید fariba293 تشکرکرده اند .

    gholam1234 (شنبه 30 فروردین 99), شمیم الزهرا (شنبه 30 فروردین 99)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    ممنون میشل جان درسته باید ببینم یک تنه چند مرده حلاجم
    فریبا جان ممنون از پستت
    درباره ماجراهای ما و مشاور تاپیک دارم
    فقط خواهرانه میگم خیلی کلا به هیچ وسیله ای دل نبند. من اینقد به مشاور امید داشتم شد نقطه کور زندگیم... (امید فقط به خداست حالا با هر وسبله ای که خودش صلاح بدوته یا بی وسبله مستقیم ... خدا دومی رو ان شاالله قسمت هممون کنه)
    باید تغییرات در ما جوری شکوفا بشه که خودشون ترقیب به رشد بشن بازم از راهی که خودشون میخوان نه صرفا مشاور...
    این تجربه ده سال زندگی با مردی خیلی سفت و سخت بود


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.