به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 62
  1. #51
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امیر عزیز،

    ابتدا اجازه بدبد به خاطر طولانی بودن مطالب عذرخواهی کنم. سعی می کنم اونها رو در دو پست ارسال کنم که خیلی خسته کننده نباشه.



    خوشحالم از پیگیریهاتون و امیدوارم تلاشهایی که برای بهبود و نیز استحکام بخشیدن به روابط فیمابین خودتون و همسرتون شروع کردید کماکان با جدیت ادامه داشته باشه و اگر پیش میاد مواردی که بارها با نتیجه دلخواه شما روبرو نمیشه باعث دلسردی و تشکیک در راهی که شروع کردید نشه..


    ضمن اینکه توصیه می کنم در لحظه لحظه ی روابط دو جانبه به خاطر داشته باشید که بخش عمده ای از رفتارهای همسر شما اساسا به منظور آزار شما یا لجبازی صرف و ..و به طور عمدی صورت نمی گیره و یا به معنی عدم علاقه به شما نیست بلکه علاوه بر بی مهارتی هر دو نفر شما ، رفتار ایشون بیشتر ناشی از تفاوتهای فاحشی ست که در نوع نگاه هر دوتون به زندگی ، نوع شرایطی که در اون بزرگ شدید و نوع تربیت شما باهم وجود داره (موضوع مهمی که متاسفانه در زمان انتخاب همسر مد نظر هیچ یک از شما قرار نگرفته) و گرنه در نظر بگیرید که همسر شما با توجه به میزان آگاهی که از تفاوتهاش با شما کسب کرده بود می تونست قبل ازعروسی ، پدر و مادرش رو در جریان اختلافات قرار بده ، ازدواجتون رو به هم بزنه و کماکان بی دغدغه در سایه امن ناز و نوازش خانه پدری بمونه، اما ایشون به احساسش نسبت به شما اعتماد کرده و انتخاب کرده که با شما زندگی کنه، پس شما هم هر چند سخته اما سعی کنید با دید بزرگتری به رفتارهای ایشون نگاه کنید و در مواقع اختلاف ، آرامش خودتون رو حفظ کنید و از این طریق آرامش و امنیت رو به ایشون هم تزریق کنید.
    چرا که در فضای متشنج اصولا قدرت تدبیر و انتخاب عملکرد صحیح بسیار پایین میاد و رفتارهایی که از دو طرف سر میزنه هر چند بعضا ناخوداگاه هست اما آثار بسیار مخرب و ماندگاری خواهد داشت که گاهی شاید حتی قابل ترمیم هم نباشه ..



    در مورد تاپیک هایی که خدمت شما معرفی کردم لازمه توضیح بدم که :
    ⦁ نداشتن رفتار جرات مندانه همیشه به معنی فقدان قدرت، نداشتن دل و جرات و انفعال صرف نیست. شما به عنوان یک مرد موفق در حوزه مسئولیتی و اجتماعی به اندازه ی کافی از جرات ورزی لازم برخوردار هستید و کسی نمی تواند به شما بگوید کم دل و جرات یا منفعل . اگر این سوء تعبیر در ذهن شما وجود دارد ،سعی کنید این تعریف ذهنی را اصلاح کنید.

    ⦁ بدیهی ست همه ی ما به عنوان انسان نیاز به برقراری روابط موثر، سالم و پویا با دیگران داریم . رابطه ی موثر رابطه ای ست که در آن ، علاوه بر اینکه فرد به خواسته های خودش می رسد طرف مقابل هم احساس رضایت می کند. رفتار جرات مندانه در واقع یکی از مهارتهای ارتباط موثر است و رفتاری ست حد وسط انفعال و پرخاشگری که به عنوان یک مهارت ارتباطی ، تحصیل آن هم به افراد منفعل و هم به افراد پرخاشگر توصیه میشود که البته هر دو ، دو سر این طیف قرار دارند..

    رفتار جراتمندانه مهارتی ست که بواسطه ی خودکنترلی و خودکارآمدی باعث تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس فرد ( این دو در مفهوم با هم متفاوت هستند. در جامعه عموما افراد زیادی هستند که از اعتماد به نفس بسیار بالایی برخورداند اما فاقد عزت نفس هستند. عزت نفس به معنی دوست داشتن خویشتن و احساس درونی خودارزشمندی ست یعنی انسان فارغ از دیگران و هر چیز دیگری ،خودش، خودش را دوست داشته باشد و خود را به عنوان یک انسان ارزشمند و خوب قبول داشته باشد و اصولا وجود عزت نفس باعث تحولات بزرگی در شکل گیری و مدیریت نیازها، خواسته ها ،باورها، عملکرد و رفتار ما خواهد بود..) خواهد شد. ضمن اینکه رفتار جراتمندانه یکی از مهارتهای کنترل خشم هم هست و همچنین یکی از بهترین روشهای ارتباط رضایت بخش با دیگران .


    ⦁ روابط شما و همسرتان قائدتا باید بتواند واجد ایجاد محبت ،عشق ،رضایت و آرامش دو طرفه باشد . وقتی این رابطه به این شدت دچار ناامنی،چالش وگسستگی ست نشان دهنده ی فقدان ارتباط موثر بین شماست. اجازه بدین با شما صریح باشم . از معیارهای رفتارجرات مندانه و ارتباط سالم، کنترل خشم و رعایت حقوق فردی خود و دیگران است.


    ⦁ بویژه در جهت رعایت حقوق خود و دیگران لازم است شما شنونده و گوینده ی خوبی باشید. آداب گفتگو رو یاد گرفته و در عمل بتونید به کار ببرید، (به عنوان مثال واکنش همسرتون به درخواست تلفنی شما برای گفتگو ، کاملا بیانگر عدم مهارت شما در گفت و شنود با ایشون هست که در درازمدت ایجاد ترس و واهمه کرده در همسرتون ، در اون حد که حتی درخواست ساده ی شما رو یک تهدید تلقی می کنه.. البته باز هم تاکید می کنم قالب فضای زندگی مشترک و رابطه ی زناشویی کاملا متفاوت است از استانداردی که شما برای حوزه کاری و مردانه خودتون طراحی کردید. )ضروری ست بتونید ضمن رعایت صراحت ، صداقت و قاطعیت با طرف مقابل همدلی و همدردی کنید. خشم خودتون رو کنترل کنید. به رفتار و گفتار ایشون اعتبار ببخشید. در عین احترام به خواسته های خودتون و بیان اونها، برای ایشون و خواسته هاشون احترام متقابل قائل باشید و این حق رو بهشون بدین که به دنبال تحقق خواسته هاشون باشند. شیوه ی صحیح ابراز مخالفت با نظرات و خواسته های ایشون رو بدونید. خطاهای شناختی خود رو بشناسید و در دام اونها گرفتار نشید. نیازهای درونی و واقعی خود و همسرتون رو ، ورای افکار و احساسات بشناسید و بتونید اونها رو مدیریت کنید و ...


    ⦁ توجه کنید رفتارهای ما چهار لایه دارد : 1.لایه سطحی و روبنایی(گفتار و رفتار و عملکرد ظاهری) 2.لایه دوم (احساسات و هیجانات و انگیزه های ما) 3. لایه سوم و عمیق تر (افکار و باورهای ما) و 4. لایه چهارم و ریشه ای (نیازهای روانی ما) ... در واقع بخش عمده ای از رفتارهای ما ناشی از نیازهای روانی ماست که اغلب به صورت ناخودآگاه و ناشناخته رفتارهای ما را شکل می دهد، لذا برای یرقراری یک رابطه ی رضایت بخش لازم هست از طریق دقت در لایه های فوق، دلیل و نیاز واقعی خودمون و طرف مقابلمون رو بشناسیم و با دیدن رفتار ظاهری ، دست به قضاوت و واکنش نزنیم.


    ⦁ یک مثال می زنم در مورد خودم که قبلا در تالار در موردش نوشتم. زمانی که 19 ساله بودم مادرم در اثر بیماری به رحمت خدا پیوست. تحمل این موضوع به شدت وحشتناک و سخت بود و غم از دست دادن مامان در حدود حداقل 7 سال با من بود.شاید بدونید که اصولا زمان نرمال برای تحمل رنج شدید ناشی از مرگ عزیزان یکسال است و اگر بیشتر به طول انجامد یعنی در روان فرد مشکلی وجود دارد که نیازمند درمان است. ملاحظه کنید که بنده 7 سال خودم رو بی هیچ دلیل منطقی در مرگ مادر مقصر می دونستم و تصورم این بود که خدا و مامان خواسته اند منو تنبیه کنند و در واقع به خاطر بی لیاقتی من ، عمر مامان اینقدر کوتاه بوده .. و این احساس غیرمنطقی، غلط و البته بسیار غم انگیز سالها با من بود و تبعا بخش عمده ای از زندگی من رو تحت الشعاع خودش قرار داده بود.. به هر حال جمع بست شرایط روحی و شخصیتی من به مقطعی رسید که تصمیم گرفتم خودم رو بیشتر بشناسم و از خطاهای شناختی شروع کردم.در عین حال کمی کنجکاوی و کنکاش کردم در خاطرات کودکی.. می دونید نتیجه چی بود؟ بنده در دوران نوزادی پدرم رو از دست داده بودم. به همین دلیل مورد توجه ویژه مادرم قرار داشتم. خواهری دارم که سه سال از من بزرگتر است و برحسب نمونه رفتارهای رایج بین خواهر و برادران پشت سر هم در کودکی،ایشون نسبت به محبت مادر به من حساس بوده. لذا به کرات از طرف ایشون برچسب »بچه ننه« به من زده میشده. نتیجه اینکه بنده در عالم کودکی اون برچسب رو با تمام وجود باور کرده بودم و در نتیجه از همون کودکی تمام سعیم رو کرده بودم که فاصله ام رو با مادرم حفظ کنم تا حداقل به خودم ثابت کنم که بچه ننه نیستم و در حالی که تمام اون ماجرا و دلایلش از حوزه ی خوداگاه و قابل درک ذهن خارج و در ناخوداگاه ذهن من پناه گرفته بود، در نتیجه بدون اینکه بدونم چرا ، همیشه سعی می کردم از نظر عاطفی کمتر به مادر و احساساتشون پاسخ مثبت بدم اما پس از فقدان مامان ،نا خودآگاه ذهن من، منو متهم میکرد بابت همه ی اون دوریها و فاصله ها و بی اعتنایی های عمدی که در طول سالها از طرف من نسبت به مامان اعمال شده بود و در نتیجه مرگ مامان رو ربط میداد به حس تقصیر و گناه من .. اما چرا این مثال رو زدم؟ یکی بحث لایه ریشه ای یعنی نیازهای روانی که سالهای متمادی رفتار من رو نسبت به مادرم و سایر مسائل شکل داده بود و البته محاسنی داشت از جمله رشد استقلال طلبی در بنده که بعدها بسیار به کمکم اومد و از طرفی خطای شناختی نسبت به خودم که ناخوداگاه باعث نفرت و خشم من نسبت به خودم شده و بالطبع در رفتار من نسبت به دیگران هم به انحاء مختلف خودش رو بروز میداد.. آگاهی من از این موضوع منجر شد به تحول زیادی در رابطه با خودم و حتی درک سایرین و تنظیم چگونگی روابطم با دیگران ..


    ⦁ برحسب معیارهای یک ارتباط موثر و با توجه به بروندادهای رفتاری شما و همسرتون ، به نظر میرسه هر دو شما نیاز به آموختن مهارتهای ارتباطی و ترمیم ارتباط در وجوه مختلف از جمله رفتار جراتمندانه دارید. اگر همسر شما فرد منفعلی ست و حجم انفعال ایشون در برابر شما به قدری بالاست که گاهی میل به پرخاشگری می کند شما به عکس بعضا در کنترل خشم ناموفق هستید و یا گاهی تمایل به رفتارهای پرخاشگرانه دارید که فارغ از علاقه، مسئولیت و نیت خیرخواهانه(که اتفاقا هیچ یک از اینها دلیل بر تعدی به حقوق دیگران نیست) از نگاه ناظر بیرونی گاهی میل به سلطه جویی و نادیده گرفتن حقوق فردی دیگران می کند.نگاه کنید به تنبیه فیزیکی برادرتون توسط شما یا خشم گاه و بیگاهی که در وجود شما فوران میکنه علیه رفتارهای همسرتون (این برداشتها همه براساس توضیحات شما از جزئیات روابط متقابل فیماین است .)


    ⦁ به نظر می رسد خطاهای شناختی شما تاثیر زیادی روی روابط شما با همسرتون دارد و همین هم هست که علیرغم همه ی عشق و علاقه ای که به ایشون دارید و همه ی دقتی که در جهت نشون دادن محبت قلبیتون به ایشون می کنید اما به نظر خودتون تاثیر لازم رو ایجاد نمی کنه . شما حداقل در ارتباط با همسرتون علاوه بر بایدهای بسیار، اغلب دچار شخصی سازی می شوید، گاهی پیش داوری می کنید، گاهی دچار ذهن خوانی می شوید ، برچسب می زنید و دچار فیلتر ذهنی می شوید و همه ی اینها منجر به خشم درونی شما از خودتون و به تبع همسرتون می شود.



    «در پست بعد ادامه دارد»
    We are oneAll is one
    Everything is love

    در من شکفته شده است هزاران مادر

  2. 6 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 05 خرداد 97), paiize (جمعه 04 خرداد 97), tavalode arezoo (پنجشنبه 03 خرداد 97), مدیرهمدردی (شنبه 05 خرداد 97), بی نهایت (پنجشنبه 03 خرداد 97), صبا_2009 (جمعه 04 خرداد 97)

  3. #52
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببینید دوست نازنینم،

    شما دارای ذهنی باهوش با کارکردهای منطقی ، جدی ، عملگرا و البته نتیجه محور (این آخری، آفت های خودش را دارد) هستید که کمک می کند تا نسبت به همه چیز از جمله تشخیص اشتباهات و تصحیح اونها حساس ، مشتاق و مصمم ظاهر بشید. در ضمن قلب بسیار رئوف و مهربان و شخصیتی غالبا منصف دارید و در عین حال فوق العاده مسئولیت پذیر و محکم هستید بویژه نسبت به نزدیکان و کسانی که قلبا دوستشون دارید هرچند در این قسمت حس مسئولیت شما گاهی از حد لزوم تجاوز می کند تا جایی که حتی باعث نادیده گرفتن حقوق فردی اونها و بروز کنش های بعضا آسیب رسان نسبت به طرف مقابل می شود .البته به نظر بنده این ربط مستقیم دارد به نیازهای روانی ،ریشه ای و درونی شما که متاسفانه شناخت مناسبی از اونها ندارید..


    لذا با توجه به این ویژگیها در ابتدا بنده تاپیک های مربوط به انفعال و جرات ورزی رو پیشنهاد و تاکید کردم بویژه پست های sci عزیز رو مد نظر قرار بدید، چون به نظرم واجد بسیاری از نکات کاربردی مورد نیاز شما بود .(اعم از تکنیک گفتگو شامل چگونه یک شنونده و یک گوینده موفق باشیم،اصول همدلی، روشهای اعتبار بخشیدن به طرف مقابل، فرایند شناخت و اصلاح خطاهای شناختی و ..) اما شما به هر دلیلی به این نتیجه گیری تقریبی رسیدید که احتمالا راهکارهای مطرح شده فاقد امکان تطبیق دقیق با شرایط شما بوده و کارامدی لازم برای بهبود روابط شما و خانمتون رو ندارد .. در حالی که از نگاه کلی، تمام تکنیک ها و فرایندهای ارائه شده از طرف آقای sci جنبه ی همه گیر و کلی دارد و هر کسی بنا به شرایط خود می تواند از الگوهای مطرح شده برای کسب و یا تقویت مهارت های ارتباطی خود بهره ببرد. توجه داشته باشید که در این پروسه نیاز نیست همه چیز ، نعل به نعل با شرایط شما تطبیق داشته باشد. از طرفی نیز در اختیار بودن همه این اطلاعات استاندارد و مرجع در یک پکیج، به شما کمک می کند که وابسته به نظرات فرد یا افرادی (مثل بنده که به هر حال روانشناس یا مشاور نبوده و صرفا بنا بر تجربیات و دانسته های خود نظرمان را مطرح می کنیم ) نبوده و در مواقع بحرانی بتونید مستقلانه،با خلاقیت و ابتکار و با تکیه بر اصول کلی ، مدیریت شرایط خود رو به دست بگیرید..



    برادر خوبم ،

    در نظر داشته باشید که دوست داشتن و عاشق بودن اگر به احساس مالکیت آلوده شود دیگر معنای عشق نخواهد داشت بلکه در حد بردگی تنزل درجه یافته و ارزشهای ذاتی خود را از دست می دهد. ازدواج وقتی به یک روابط رضایت بخش ختم می شود که هر دو طرف رابطه ضمن احساس مسئولیت نسبت به خوشبختی طرف مقابل و تعهد به زندگی مشترک، احساس آزادی داشته باشند و ضمن حفظ تفاوتهای شخصیتی،به استقلال فردی یکدیگر احترام گذاشته و از تفاوتها پلی بسازند برای استحکام رابطه.اینکه دو نفر تلاش داشته باشند ثابت کنند یکی از دیگری بهتر است ، قوی تر است، بیشتر می فهمد، یا رئیس است و دیگری باید و باید حرف شنوی داشته باشد جز اتلاف زمان و انرژی و هدر دادن فرصتهای طلایی (که به جای تشدید اختلافها می توانند به ایجاد نزدیکی ، آرامش و رضایت بین ما کمک کنند )به سرعت از دست می روند نخواهد داشت. ضمن اینکه یکی از مشکلات اساسی زندگی مشترک این است که مرد و زن قبل از ازدواج فکر می کنند که می توانند همدیگر را تغییر بدهند. در حالی این اشتباه است.. همونطور که می دونید شما صرفا می توانید از طریق ایجاد تغییر در خودتان، روی طرف مقابل تاثیر گذار باشید و لاغیر ..



    و در نهایت ،
    به خاطر این همه تاخیر عذرخواهی میکنم. راستش ما در یک هفته تا ده روز آینده منتظر تولد کوچولومون هستیم و این ممکنه کمی تاثیر بزاره در کم و زیاد حضور بنده در اینجا و گرنه من پیامهای شما رو دو روز پیش دیدم و در این دو روز سعی کردم مطالبی که احساس می کنم نوشتنشون می تونه برای شما مفید باشه رو جمع بندی کنم و مطمئن باشید که واقعا با تمام وجود دوست دارم حضورم حداقل برای شما مفید و سازنده باشه.


    برادرم ،
    مطمئنم اراده ی شما و تلاشهای شما برای ایجاد یک زندگی خوب در کنار همسرتون بی نتیجه نخواهد بود. هر چند وقتی با رویه ای خلاف آنچه دوست دارید رویرو میشید خستگی این همه تلاش به جان می شینه اما به خودتون و همسرتون اعتماد کنید و به ناامیدی اجازه ی تاثیر گذاری ندید.






    دوستتون دارم و می دونم که موفق می شید.
    We are oneAll is one
    Everything is love

    در من شکفته شده است هزاران مادر

  4. 5 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 05 خرداد 97), paiize (جمعه 04 خرداد 97), مدیرهمدردی (شنبه 05 خرداد 97), بی نهایت (پنجشنبه 03 خرداد 97), صبا_2009 (جمعه 04 خرداد 97)

  5. #53
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    بسیار ممنونم از شما طاهره خانم. حرفاتون رو تماما قبول دارم (غیر از بحث بردگی البته. مبحث نیازهای روانی رو هم راستش متوجه نشدم چی رو شناخت ندارم) ولی باقی صحبت هاتون رو کاملا قبول دارم رفتار من نقص و ایرادهای بسیاری داره هنوز با وجود اینکه سعیم رو هم میکنم تغییرشون بدم. متاسفانه شرایطی پیش میاد که نمیتونم درست و اونجوری که میخوام و میدونم صلاح هست رفتار کنم. مثلا پنج شنبه نتونستم طاقت بیارم و نیمه شب رفتم زنم رو برگردوندم خونه و چون پدر مادرش باهام دعوا کردن منم باهاشون دعوام شد در حالی که یکسال بود واقعا با همه اختلافاتی که با هم داشتیم من باهاشون کنار می اومدم. متاسفانه اونا منو تهدید کردن که طلاق دخترشونو میگیرن و منم مجبور شدم تهدیدشون کنم که دیگه نمیذارم دخترشون رو ببینن (همچین قصدی هیچ وقت ندارم) نمیخواستم اینجوری رفتار کنم و فقط میخواستم زنم رو برگردونم ولی شد. یا مثلا تو ماشین خانمم رفت عقب ماشین نشست و تا تهران گریه کرد من عصبی شدم و خوب رفتار نکردم دیروز صبح تا ظهر باهاش تو دعوا بودم اون گریه میکرد و ازم فاصله میگرفت میفهمم که من باعث رعب و وحشتش هستم و از خودم هم بیزار میشم در این مواقع ولی نیت و قصد اذیت کردنشو واقعا ندارم. البته الان باهام آشتی کرده ولی میدونم ناراحته و این درگیری ها منو واقعا و شدیدا ناراحت میکنه و دلم میخواد درستش کنم.

    درسته من ابتدا دچار این سوتعبیر بابت مبحث جرئت ورزی بودم که یعنی کسی که دل و جرئت نداره و این پیش زمینه ذهنی برام وجود داشت که مبحث جرئت ورزی و انفعال به کار من نمیاد البته صبا خانم برام توضیح دادن سوتعبیرم برطرف شد. اشتباه بعدیم فکر میکنم در مورد این دو تا تاپیک این بود که من پست های خانمهارو هم میخوندم و باعث میشد نتونم روی مسئله خودم تمرکز کنم و مقایسه میکردم میدیدم رفتارهاشون خیلی با من متفاوته و نمیتونستم ارتباط بگیرم با نوشته ها. یکم سرحال تر بشم یکبار دیگه از ابتدا شروع میکنم تاپیک هارو مطالعه کردن و این بار فقط پست های جناب سای رو میخونم. متشکرم از شما و توضیح کاملتون و وقت باارزشی که برای بنده میگذارید.
    پیشاپیش قدم نو رسیده تون رو هم تبریک میگم.

  6. 2 کاربر از پست مفید Amir A تشکرکرده اند .

    mercedes62 (سه شنبه 29 خرداد 97), صبا_2009 (شنبه 05 خرداد 97)

  7. #54
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    متاسفم که آخر هفته بدی داشتید.
    حالا خودش سربه هوا و شیطونه، پدر مادرش دیگه باید احترام شما و زندگی خانوادگیتون را داشته باشند.
    این که بدون اطلاع دخترشون را آخر هفته بردارن ببرن و شما را تنها بذارن رفتار درستی نیست.

    حالا که این اتفاق افتاده و آشتی کردید، راجع بهش حرف نزنید، اما با دقت توجه کنید به رفتارهای همسرتون و والدینش.
    ببینید تاثیر مثبت هر چند کوچیکی داشته یا نه؟

    خودتون بهتر می دونید که تکرار دعواها و بحث ها اونها را بی اهمیت می کنه.
    با تکرارش بیشتر از اون که فکر کنن ما کار اشتباهی کردیم و دامادمون را عصبانی کردیم، می گن این پسر عصبی و مشکل داره
    اما شاید این یک بار لازم بود تا انشالله یه تکونی به افکارشون بدن.

    یه مدت زیرنظرشون داشته باشید ببینید فایده ای داشت این دعوا.

    --------------------------
    نکته ای که من توی صحبتهاتون دیدم و برام عحیب بود تعداد زیاد دعواهای شما و همسرتون هست
    مگه می شه این همه کشمکش تو خونه؟
    آرامش دارید؟
    آرامش داره؟
    ویرایش توسط شیدا. : شنبه 05 خرداد 97 در ساعت 13:31

  8. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 05 خرداد 97), paiize (شنبه 05 خرداد 97), نیکیا (شنبه 05 خرداد 97), میس بیوتی (شنبه 05 خرداد 97), زن ایرانی (شنبه 05 خرداد 97)

  9. #55
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    امیر اقا من هم قبول دارم که خانوادش نباید بدون اطلاع شما می بردنش
    ولی اگر کمی صبوری می کردید و به نحو دیگه ای آزردگیتونو مطرح می کردید اونا بیشتر متهم می شدن و همه بیشتر به شما حق می دادن

    وقتی خانمتون پیش خانوادشه یعنی جای امنیه جایی که سالهای سال بوده و اتفاقی براش نیفتاده پس نیازی به اقدام اورژانسی برای نجات از شرایط سخت نداره

    من جای شما بودم میذاشتم خودش برگرده یا برش گردونن
    و بعد بهش می گفتم که اصلا از این کارش خوشم نیومده و باهاش سرسنگین می شدم
    جوری که فکرش روی اشتباهات خودش بچرخه و نه روی برخورد عصبی من
    وقتی فکرش متمرکز بر رفتار عصبی من باشه خودش رو مقصر نمی بینه چون به اون بخش فکر نمی کنه ولی با برخورد منطقی و عاقلانه شما فقط و فقط خودش رو مقصر می بینه و خانوادشو

    هم موثرتره و هم کسی شما رو عصبی و ... خطاب نمی کنه و پرده های حیا بین شما و خانواده ایشون حفظ میشه

    می تونستین فردای اون روز برید و با پدر مادرش هم صحبت کنید که شما باید در جریان امور زندگیتون باشید و مایل نیستید این ماجرا دوباره تکرار بشه

    ظاهرا خانم شما علاوه بر اینکه خودش یک سری خامی ها رو داره پدر و مادر چندان عاقلی هم نداره
    پس شما کارتون سخت تره
    خیلی خیلی نیاز هست آرامشتون رو حفظ کنید چون موقعیتهای عصبی کننده زیادی در آینده خواهید داشت

    و اگر حسب مورد حریم ها و رفتارهای مورد نظرتون رو خانمتون بدونه حتی اگر پدر مادر نپخته ای هم داشته باشه زندگی شما تحت تاثیر قرار نمی گیره

    فقط به نحوی برخورد کنید که شما مقصر نباشید و تمرکز خانم شما بر اشتباه خودش باشه و به ناراحتی که بی دلیل برای شما ایجاد کرده

    موفق باشید

  10. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 05 خرداد 97), paiize (شنبه 05 خرداد 97)

  11. #56
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنونم شیدا خانم از توجهتون. خیر من آرامش ندارم مدتیه که قلبم درد میکنه تمام روز نگران هستم که زنم داره چی کار میکنه و الان کجاست و خیلی مسائل دیگه. اون از من حالش بهتره ولی طبیعتا اونم تو دعوا اذیت میشه و گاهیم تو دعوا استرس خیلی شدیدی میگیره به حدی که بدنش میلرزه.
    هفته ای چندبار دعوامون میشه. الان کمتر شده تازه حس میکنم. بعد ماه عسل دو هفته اول شبی چند بار دعوامون میشد. الان شاید هفته ای سه چهار بار باشه و کمتر شده واقعا. ولی بعد هر دعوایی بهرحال آشتی میکنیم و ابراز علاقه میکنه و منم پشیمون میشم از رفتار خودم و اینکه نتونستم کنترل کنم شرایط رو.

    پدر و مادرش خیلی کوکش میکنن اتفاقا که زیاد زیر چتر من نباشه. خودش به تنهایی قابل کنترل تره. دلیلش هم اختلافاتیه که از ابتدای آشنایی با هم داشتیم و اونا منو به عنوان دامادشون نمیخواستن. در نهایت اگر دخالت ها و اذیت هاشون رو تموم نکنن برنامه م این هست از تهران بریم چون من دوتا دفتر دارم و کار اصلی و اجراییم اصلا جنوب هست و میتونم ببرمش جنوب.

    ممنون از توصیه تون یه مدت صبر میکنم ببینم این برخورد آخر من تاثیری در کارهاشون میذاره یا نه.
    ........................................

    ممنونم خانم فکور
    مسئله امنیت تنها نبود یه جور بی احترامیه بی اجازه من ببرنش خارج از شهر و به منم بگن پاشو بیا!
    من میخواستم شب خونه بمونم و اصلا دنبال خودش نرم تا برگرده نتونستم تحمل کنم اعصابم نکشید
    بهرحال تو اون جمع که خانواده ش و عموهاش بودن به من حقی نمیدادن اگر نمیرفتم هم میگفتن بی ادبه نیومده دعوت مارو پس زده. عصبی بودن رو هم بهم زیاد گفتن تاحالا دیگه چیز تازه ای نیست.
    باید آرامشمو حفظ کنم حق باشماست موقعیت های عصبی کننده زیاد پیش میان
    ویرایش توسط Amir A : شنبه 05 خرداد 97 در ساعت 14:07

  12. #57
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 تیر 97 [ 02:32]
    تاریخ عضویت
    1397-3-09
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    163
    سطح
    3
    Points: 163, Level: 3
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    7

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا امیر,احوال شما؟
    بابت ازدواجتون تبریک میگم.ایشالله ک در کنار خانومتون شاد و سلامت و صد البته خوشبخت باشین...
    آقا امیر من مدت هاست جزو خوانندگان خاموش سایت بودم و از مطالب سایت استفاده میکردم و باید بگم از زمان تاپیک اولتون تا الان در جریان مشکلات شما هستم.
    همین اول بگم ک با خوندن تاپیک اولتون بشدت ذهنیتی منفی نسبت ب شما داشتم.چون هیچ جوره نمیشه دست بلند کردن روی خانومارو توجیه کرد ولی ب مرور با خوندن بقیه تاپیک ها و... این ذهنیت منفی تبدیل شد ب ذهنیتی مثبت!یعنی آدم بده توی ذهن من تبدیل شد ب آدم خوبه! ( قصد جسارت ندارم,گفتم صادقانه بگم... )
    اون موقع ها که آدم بده توی ذهنم بودین کاملا یه جبهه منفی نسبت ب شما گرفتم و حق رو ب خانومتون میدادم ولی ب مرور با مطرح شدن سایر موضوعات اومدم توی جبهه شما و خودبخود کارایی رو ک از خانومتون انتظار داشتین رو تایید میکردم.با خودم میگفتم یعنی چی؟ چرا نباید همکاری کنن؟
    مثلا همین موضوع اجازه گرفتن واسه بیرون رفتن خانومتون! اینجا اگه اشتباه نکنم همه خانوما حق رو ب شما دادن مثل من!(گرچه اون موقع هنوز عضو سایت نشده بودم ونظری ننوشتم)
    تا اینکه چند شب پیش بعد مطالعه آخرین پست شما این ب ذهنم رسید ک واقعا چرا خانومتون باید اجازه بگیره و منم پیش خودم دارم این موضوعو تایید میکنم درحالیکه هیچ خانومی اطراف من این کارو نمیکنه! و این موضوع اجازه گرفتن خیلی ذهنمو مشغول کرد...
    بین خانومای اطرافم این موضوعو مطرح کردم ک مثلا این سوالیه ک برام پیش اومده...
    خوب من 24 سالمه. تقریبا هم سن و سال خانوم شما میشم حالا یکی دوسال کوچیکتر و یسری از اخلاق ها وعادت های خانوم شما تو خودمم هست و خیلی از کاراشونو درک میکنم. طبیعتا دوستای من هم توی دانشگاه سنشون 24 ب بالا هستن. از هر کدوم نظرشونو خواستم همه تعجب کردن ک چرا یه خانوم باید از همسرش اجازه بگیره! فقط یکی از دوستام گفتن ک دومادشون این اخلاق رو داره و هیچکدوم نه بین پدرو مادر نه اطراف یا اونایی ک ازدواج کرده بودن این موضوع رو ندیده بودن ( البته شاید باشن کسایی ک دیدن ولی گفتن ندیدیم ) من حتی تو جمع خانوادگی شامل خاله ها –دایی ها و خانوماشون هم مطرح کردم ( میگم ک ذهنمو درگیر کرده بود! ) فقط یکی از دایی هام این فکرو حسابیییییییییییییی پسندید و لبخند خبیثی ب زن دایی جانم زد! گرچه فکر نکنم کاری از پیش ببره! در هر صورت طبق نتایج بدست اومده از تحقیقات من باید بگم همه من جمله خودم نظرمون این بود:
    خوب آقا و خانوم توی زندگی مشترک حق دارن بدونن ک همسرشون کجا میره و چیکار میکنه و نظرشونم بگن. پس موظف هستن اطلاع بدن. یعنی هم شما هم خانومتون!
    اینو حتی بزرگترا هم تایید کردن نه فقط چندتا دختر جوون همه میگفتن اطلاع دادن واجبه ولی این با اجازه گرفتن خیلی فرق داره!!!
    حالا یه چندتا جمع بندی ومثال:
    1)چرا همه خانوما اینجا دارن حق اجازه گرفتن رو کاملا ب شما میدن و نسبت ب خانوم شما گارد گرفتن؟ چرا خانومای دورو اطراف من ب شما این حق رو نمیدن؟اگه بگم فرهنگ خونواده من اینجوریه ک تهش یه اطلاع بدن نه اجازه بگیرن خوب کاملا منطقیه ولی دوستام چی؟هر کدوم از یه جای ایران اومدن دانشگاه, هرکدوم یه تربیتی داشتن,اونا چرا این حق رو نمیدن؟ چرا همه روی اطلاع دادن تاکید دارن؟
    شاید خانومای اینجا مثل اون زمانی ک من کاملا توی جبهه شما بودم دارن برخورد میکنن! ( گرچه بکار بردن کلمه جبهه زیاد درست نیست ولی راستش کلمه خاصی برای توصیف کردن پیدا نکردم )
    یعنی خانومای عزیز, همتون بدون استثناء واسه بیرون رفتن از همسرتون اجازه میگیرین؟ مثلا زنگ میزنین ک بگین اجازه میدی برم پیاده روی؟ اجازه میدی برم خونه مامانم؟ اجازه میدی با فلانی برم خرید؟ یا میگین دارم میرم بیرون واسه خرید, چیزی لازم نداری؟
    خوب حالت دوم اطلاع دادنه نه اجازه گرفتن. شما خانومای عزیز چه حالتی با همسر محترمتون صحبت میکنین ک ب استارتر میگین حق دارن اجازه بدن یا نه؟ آخه موضوعی ک هس اینه ک اگه 10 نفر ک اکثرا خانوم باشن ب استارتر محترم این حق رو بدن و یاداوری نکنن ک اطلاع دادن با اجازه گرفتن فرق داره, خوب طبیعتا ایشون روی حرف خودشون پافشاری بیشتری میکنن و حرفشونو کاملا درست و حق یه مرد میدونن و کیه ک وقتی حقش پایمال بشه خوشحال بشه...
    2)آقا امیر جسارتا شما خودتون ب همسرتون میگین کجا میرین؟ با کی میخواین ملاقات کنین؟ مثلا با دوستتون میخواین برین بیرون. اینو ب خانومتون میگین ک مثلا دارم میرم بیرون با ... بابت ... کار! کارم شاید ... ساعت طول بکشه, نگران نشی دیر اومدم! شاید حتی با این برخورد خانومتونم یاد بگیره ک این کارو بکنه ( البته این فقط یه ایده هستش قابل بحثه و صد البته تجربه سایر اعضارو میطلبه. یه مشورت بکنین! )
    حالا اگه نمیگین میشه بفرمایین چرا؟ آقایون مرد سالار میگن حق یه خانوم نیست ک بدونه همسرش کجا میره, توی کارش دخالت کنه! شما ک اینو قبول ندارین؟
    حالا ب فرض گفتینو خانومتون گفتن حق نداری بری! من راضی نیستم! مثلا اگه دلیل خواستین بگن من ازون دوستت خوشم نمیاد یا من ازین کاری ک میخوای انجام بدی راضی نیستم یا نمیخوام بری! چیکار میکنین؟ نسبت ب خانومتون گارد میگیرین؟ حرفشو گوش میکنین؟ اگه گارد میگیرین علتش چیه؟ باهاش بحث میکنین؟ یا نه چقدر ب حرف خانمتون بها میدین ک انتظار دارین ب حرف شما بها بدن؟ شاید بگین خانومم فکرش بچگونه تراز سنشه یا بگین منطق خاصی بابت حرفاش نداره اگه همچین نظری دارین باید بگم این حرف درست نیست و صد البته دلیل قابل قبولیم نیست.
    3)بارها شده بریم خونه خاله هام بعد ب سرمون بزنه بریم خرید و خاله من ب شوهرخالم زنگ نزنه ک حتی اطلاع بده! اگه وسط خرید خالم یا شوهر خالم بابت کاری بهم زنگ زدن و گفتن کجان ک هیچی وگرنه شب میشه برمیگردیم خونه خالم, شوهرخالم نشسته خونه و با لبخند ملیحی بر لب میگه سلاااااااااام, خوش اومدین!!! خسته شدین... تازه شایدم یه شام خوشمزه هم آماده کرده باشه! حالا من چندتا خاله دارم,35 تا 53 ساله!!!همه همینن!!! تایید نمیکنم کارشونو ولی خوب شوهر خاله هامم مشکلی ندارن. میخوام بگم شاید خانوم شما توی همچین خونواده ای بزرگ شده! باید ب مرور یاد بگیره و کسب تجربه کنه تا بفهمه ک اگه بکه کجا میره ب نفع خودشه و فکر نمیکنم تا خودش ب این نتیجه نرسیده دست از کاراسش برداره! شاید با شنیدن یا دیدن چندتا مثال واسه ادمای اطرافتون ک ب کسی نگفتن کجا میرنو یه مشکلی براشون پیش اومده سعی کنن بگن کجا میرن! اونم تازه شاید! تازه توی این حالتم تازه رسیدین ب مرحله اطلاع دادن نه اجازه گرفتن!البته اگه یه دوستی داشته باشه ک بهش توضیح بده مطمئن باشین کارتون خیلی سریعتر راه میفته!شاید حتی کمتر از یه ماه!دخترا خیلی راحت تحت تاثیر حرفای دوستاشون قرار میگیرن.ازونجایی ک گفتین خانومتون دوستای زیادی دارن,توی این کلکسیونی از دوست,بین این همه دختر یه دختر عاقل و قابل اعتماد نیست ک بتونین باهاش صحبت کنین تا اون باهاش حرف بزنه؟
    وای خدا خیلی طولانی شد!!!بقیه مواردی ک توی ذهنمه رو بعدا مینویسم.امیدوارم سرتونو درد نیاورده باشم واز حرفایی ک زدم ناراحت نشده باشین. قصدم کمک بود.
    موفق باشین...
    ویرایش توسط *Tania* : چهارشنبه 09 خرداد 97 در ساعت 17:14

  13. کاربر روبرو از پست مفید *Tania* تشکرکرده است .

    Amir A (پنجشنبه 10 خرداد 97)

  14. #58
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام اقا امیر
    راستش منم نفهمیدم چرا تا این اندازه ناراحت شدین
    اصولا برای دعوت کردن اینطوره که هر طرف با فرزند خودش تماس میگیره و اطلاع میده این تاریخ و زمان فلان جا دعوتین .اون فرد هم به همسرش اطلاع میده و نظر میگیره که برن یا نه
    اگر کوتاهی بوده از همسرتون بوده که باهاتون هماهنگ نکرده نه خانوادش
    هیچ خانواده ای زنگ نمیزنه اجازه بگیره (اگر همچین مساله ای هست بین زن و شوهر) و بنظرم بی احترامی به شما نشده

    و یک موضوع مهم تر هر فردی دوست داره همسرش باعث افتخارش باشه و بین فامیل و دوستاش احترامشو نگه داره
    شما هر ناراحتی از ایشون یا خانوادش داشتین باید بعدا در خلوت مطرح میکردین
    اینطوری فقط اعتبارتون پیش همسرتون کمتر میشه و همینطور اقوامشون
    حتی وقتی خانومتون داره لحن و کلماتی بکار میبره که از نظرتون پسندیده نیست هیچوقت هیچوقت تو جمع بهش نگین ساکت شو بعدا بهش بگین یا با همون مورد که میگفتین اروم میزنم رو پاش متوجهش کنید یا بهش اس ام اس بدید.

    کمی تمرکزتون را از روی کارهای خانومتون بردارین و هر رفتاری توهین به خودتون ندونید (واقعا به نظرم یسری مسایل ساده پیچیده می کنید و سخت) ، دیگه انقدر عجولانه واکنش نشون نمیدید به اتفاقات

  15. کاربر روبرو از پست مفید mahtaban تشکرکرده است .

    Amir A (پنجشنبه 10 خرداد 97)

  16. #59
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام امیر عزیز،
    ممنونم از لطفتون. دختر کوچولوی ما دو هفته پیش به دنیا اومد و ضمن اینکه عاشقش هستیم و به زندگیمون رنگ و بوی دیگه ای داده اما واقعیت دیگه هم اینه که این روزا خانوادگی به شدت در حال تمرین سازگاری با شرایط جدید هستیم..



    از این جهت به خاطر تاخیرم واقعا متاسفم.
    هرچند متاسف شدم از خوندن اتفاقاتی که بعد از اون شب برای شما و خانمتون افتاد اما در نهایت خوشحال و امیدوار هستم از اینکه همسرتون پذیرفتند که در جلسات مشاوره شرکت کنند و از صمیم قلب آرزو می کنم این تصمیم تداوم داشته باشه.
    من قبل از اینکه برم بیمارستان براتون یه چیزایی نوشته بودم اما چون کامل نبود ارسال نکردم. البته هنوز هم کامل نیست اما همون رو براتون اینجا میارم که اگه صلاح دونستید با مشاورتون هم در میون بزارید. شاید بتونه مفید باشه.


    با آرزوی موفقیت هرچه بیشتر برای شما و همسرتون.
    دوستتون دارم.



    .................................................. .................................................. ......................................
    سلام دوست خوب من،

    ممنونم از لطفتون.


    نمی دونم اوضاع در چه حاله اما امیدوارم حالتون بهتر شده باشه و بیشتر مراقب سلامتی خودتون باشید و با تمام وجود آرزو می کنم تونسته باشیدبا درایت،کمی آرامش برای خودتون و همسرتون ایجاد کنید.



    این چند روز گذشته سعی کردم مجددا تمام اتفاقاتی که برایشما روی داده رو مرور کنم.

    چیزی که مسلمه اینه که شما مسیر ساده و همواری پیش رو نخواهیدداشت اما من شخصا به عنوان یک دوست مجازی که می تونید به عنوان یک هوادار (لبخند)هم روی او حساب کنید به خواست قوی شما، اراده ی تحسین برانگیزتون و پشتکار مثال زدنیتون ایمان دارم. بنابراین مطمئنم هر چه هم که این مسیر پر چالش باشه اما شما از پسش برخواهید اومد و حتی اگر جاهایی واقعا خسته بشید اما در نهایت موفقیت در پیش است..




    البته من روانشناس یا مشاور نیستم اما تصورم این هست که شماباید روی چند محور اساسی کار کنید:



    1- ارتباطتون با خودتون: تغییر نوع نگاهی که به خودتون دارید(درموردش صحبت خواهیم کرد) و ریشه یابی نیازهای درونی


    2- ارتباطتون با همسرتون: کسب مهارتهای ارتباطی که از طریقآگاهی و آشنایی با تکنیک های مختلفی مثل شیوه ی همدلی کردن، شیوه گفتگوی موثر و ..و تمرین، تکرار و ممارست در عملی کردن این تکنیکها صورت خواهد پذیرفت و نیز با تغییرنگاهتون به همسرتون که البته این بخش یه جورایی متاثر از بند اول هم خواهد بود.


    3- کنترل خشم: در راستای دو محور فوق ضروری ست به طور اختصاصی به مبحث کنترل خشم هم بپردازید که این مبحث در عین حال که توجه و تمرکز ویژه می طلبد از فرایند پیشرفت دو بند بالا نیز تاثیر مضاعف خواهد پذیرفت.




    در ابتدا چون پیشتر تا حدودی با موضوع مهارتهای ارتباطیآشنا شده اید و عملا باید کمی با تامل و تمرکز بپردازید به تمرین های عملی، لذا درخصوص بند 2 صرفا چند نکته رو یادآوری می کنم.


    - در تاپیک های مربوط به خانم she یا خانم سبکتکین و.. ضمن اینکه از تکنیک ها استفاده می کنید در عین حال سعی کنید خانمتون رو به جای اونها بزارید و احساسات و نیازهای ایشون رو شبیه سازی کنید. چون علیرغم تفاوتهای شخصیتی که بین همه ی ما وجود داره اما رفتارهایی هم هست که گاه در شرایط مشابه در بسیاری از افراد مشابه به نظر میرسه، مطمئنا اگر دقیق باشید شاید بتونید ردپای احساسات و نیازهای خانمتون در مواجهه با خلقیات خودتون رو در این تاپیکها شناسایی کنید.مثلا ترسهاش ،خواسته هاش،دلیل واکنشها و کارهاش و .. اینجوری شاید وقتی رابطه اتون دچار تنش هست سریعتر بتونید سرنخها رو ببینید و بر همون اساس مسیر اوضاع روبه سمت آرامش هدایت کنید.


    - این رو قبلا هم در یکی از پستها براتون نوشتم که بعضی جمله ها هستند که بویژه برای اغلب خانمها بار منفی زیادی دارند (همون طور که آقایون با شنیدن برخی جمله ها مثل دلم میخواد،دوست دارم،به تو مربوط نیست و ..خونشون به جوش میاد).. مثل باید اجازه بگیری، باید حرف شنوی داشته باشی،مجبوری،وظیفته ، زن من هستی و کنترلت باید دست من باشه ، آدمت می کنم و .. اینجا همون مرز باریک بین مالکیت و دوست داشتن هست که اگر مورد بی توجهی قرار بگیره حتی اگر شما بهشت رو هم به همسرتون هدیه بدید هم نمی تونید حس بردگی و زندانی بودن در قفس برای خانمها رو از بین ببرید.. باور کنید خود من با همه ی ادعا و انعطاف و منطقی که در خودم سراغ دارم اگر همسرم از این عبارتها استفاده کنه حس می کنم داره بهم توهین می کنه،احساس شکست و خفگی بهم دست میده، تمام وجودم میشه بغض و اعتراض و صادقانه به شما بگم اگر حتی چند لحظه قبلش بهترین لحظات و محبتها رو با او تجربه کرده باشم اما شنیدن همچین حرفی همه ی اون تجربه ها رو در لحظه بی ارزش می کنه برام... و به هر نحوی حتما باید متوجهش کنم که چقدر حرفش آزارم داده ..به نظر من این احساسات در 99.5 درصد خانمها مشترکه، چیزی که متفاوته واکنشی هست که از طرف خانم بروز می کنه ..یکی با لجبازی سعی می کنه مردش رو متوجه این اعتراض بکنه ، یکی با بی ادبی ،یکی با گفتگو و .. ..



    حالا شما ممکنه فکر کنید که این حرفها و احساسات چه ربطی دارند به حس مالکیت و بردگی ..ببینید، اصولا احساس عشق ، دوست داشتن، مهر و محبت بار معنایی مثبت دارند و همراه با حس آزادی، رهایی و هیجان مثبت بوده و باعث گرمی قلب آدمها میشن به گونه ای که اگر روش کار باهاش رو بلد باشی چه زن و چه مردحاضرند بی هیچ منیتی هر کاری برای هم انجام بدهند و هر بایدی رو در راه آرامش بخشیدن به هم انتخاب کرده و به حان بخرند.. در حدی که حتی به این امر مباهات می کنند.چرا؟ چون انتخاب مستقیم و بی واسطه ی هر یک هست..

    اما وقتی یک طرف ماجرا بدون هیچ گونه مهارتی و یک طرفانه ازاین حساب بانکی عاطفی چک می کشد و ناشیانه اجبار و باید رو مثل یک چماق وارد این فضای لطیف و آزاد می کند طرف مقابل حس می کند عروسکی هست که کنترلش به دست دیگریست و بدون اجازه حق نفس کشیدن هم ندارد ..در واقع در این شکل از رابطه قدرت انتخابی که به طرف مقابل آزادی عمل میده از او سلب میشه و رابطه وارد یک چرخه ی معیوب و ناقص میشه.



    البته هر زندگی مشترکی نیاز به قوانین،چهارچوبها،استاندار دها ،باید و نبایدها و الزاماتی دارد. اما نکته اینجاست که این قوانین و چهارچوبها وقتی از سوی دو طرف حرمت پیدا می کند که مورد قبول هر دو باشد.در شکل گیری استانداردهای زندگی مشترک که معمولا در طی شناخت بیشتر و عمیق تر ازهم صورت می پذیرد طرفین به مرور می پذیرند که بخشی ازاصول و قوانین شخصی خود را به نفع زندگی مشترک کنار بگذارند و در عین حال بخشی از قوانین طرف مقابل را بپذیرند. ضمن اینکه ماهیت زندگی زناشویی می طلبد که ما از من عبور کرده و به ما تبدیل شویم..

    (ناتمام)
    .................................................. .................................................. ...............................................
    We are oneAll is one
    Everything is love

    در من شکفته شده است هزاران مادر
    ویرایش توسط طاهره : سه شنبه 29 خرداد 97 در ساعت 05:44

  17. 4 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 30 خرداد 97), m.reza91 (سه شنبه 29 خرداد 97), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 29 خرداد 97), مدیرهمدردی (سه شنبه 29 خرداد 97)

  18. #60
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 03 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,699
    سطح
    100
    Points: 39,699, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,254

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام اقا امیر

    مدت هاست که تو تالار اسم شما رو و تاپیک هاتون رو میبینم

    که شدیدا در حال تمرین و یادگیری هستین و به هر صورت میخواهین وضعیت رو به سمت مثبت تغییر بدین این خیلی خوبه و بهش غبطه میخورم

    من تاپیکای شما رو نخوندم ولی در این مدت یه دیدی نسبت به شما دارم

    ببینید شما با سختی بزرگ شدید و همیشه ادم مسولیت پذیری بودید و شاید خیلی وقت نکردی کتاب بخونی سینما بری فیلم ببینی سر به سر دوستات بذاری یا حتی شیطونی کنی
    نه اینکه کلا نداشته باشی وجه غالب رو میگم .

    شما خیلی مهربون هستی و این پتانسیل رو داری که بهترین مرد برای خانومت باشی
    اما مشکلی که داری اینه که از زندگی نمیتونی اونطور که باید لذت ببری همیشه در حال پاییدن و کنترل گری هستی همیشه در حال بدو بدو و تلاش ...

    وایساااااا!

    چه خبره این همه هیاهو این همه دعوا کنترل و بحث؟ مگه میخواییم به کجا برسیم ؟ هدفت مشخصه؟ مگه غیر ازینه که هدف اصلی همسری ارامش دادن به هم دیگه است ؟

    والا در این شرایط که ازدواج این همه مسولیت داره و سختی اگر بخواهیم باعث سلب ارامش هم بشیم واقعا نمیارزه به مشکلاتش .

    باور کن خانومت هم عقل داره بلده که تا این سن صحییح و سلامته و شما انتخابش کردی

    کنترل نکن بذار همه چی جریان طبیعیش رو پیش بره ببین چی میشه؟

    استرس هات رو کم کن و دست از حمایت های اضافه بکش

    وقتی کنارشی خیلی حرف نزن لبخند بزن و اروم به اغوشت دعوتش کن و به حرفای دخترونش گوش کن

    فکر کنم برات مسخره باشه که مثلا درباره گوشوارش باهات حرف بزنه نه؟


    من شباهت هایی رو از رفتار شما در همسر خودم دیدم هرچند کم ولی وجود داره همسر من هم همیشه در حال تلاش بوده و از خیلی اصطلاح ها و فیلم ها و امور فانتزی و سرگرمی خبر نداره چون وقت نداشته و کل زندگی اش با کار زیاد گذشته ... خیلی زندگی رو جدی میگیره و این گاهی باعث سلب ارامش من میشه چون من دوست دارم در لحظه زندگی کنم و تنها چیزی که میخوام کنارش داشته باشم ارامشه

    شاید نصف تجربیات زندگیش بعد از ازدواج با من بوده ...

    یجایی هم گفتی برا چیزی ذوق نمیکنی و این از امورات دیگه هم خبر میده شما عمیقا حس لذت نسبت به زیبایی های زندگی رو نمیچشی و فقط جدیت جدیت جدیت
    شوخی کن !


    ...

  19. 3 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 30 خرداد 97), m.reza91 (سه شنبه 29 خرداد 97), فدایی یار (پنجشنبه 14 تیر 97)


 
صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. لطفا راهنماییم کنید
    توسط bita2 در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 31 مرداد 92, 12:17
  2. راهنماییم کنید لطفاً
    توسط roze siah در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 10 مرداد 92, 10:02
  3. می خوام ارشد حتما حتما قبول شم البته با این شرایط.... لطفا راهنماییم کنید
    توسط sami92 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 02 تیر 92, 12:07
  4. راهنماییم کنید همسرم را برگردونم
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 73
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 خرداد 92, 00:46
  5. آیا درانتخابم اشتباه کردم یانه؟(لطفا راهنماییم کنین)
    توسط هیلان در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 فروردین 90, 14:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.