سلام
نمیدونم چی بگمو از کجا شروع کنم.فقط میدونم داغونم.حالم بده.کل شبو گریه کردم
امروز 30 ساله شدم.یه بهار 30ساله ی مجرد ، تحصیل کرده و بی کار بی پول.یه بهار که تو کل این سال یه مرد پیدا نشد که عاشقش باشه.عاشق که چه عرض کنم حتی یه پیشنهاد دوستیم نداشتیم چه برسه به خواستگار.همیشه خودم بودمو تنهاییمو به عالمه توهینو ترحم
امروز هرکدوم از خواهر برادرام و حتی دامادو زن داداشام که هدیه بهم داد توش یه توهینی بود/ یکی گفت باید شوهرت هدیه میداد نه ما . یکی میگفت باید جور بی شوهریتو ما بکشیم . یکی میگفت تا کی اینجایی
از خجالت مردم./اخه مگه دست منه؟چرا خدا باید اجازه بده من تا این حد تحقیر بشم؟مشکل من چیه؟
جلوی آینه با خودم حرف میزنمو میگم خدایا من تاوان چیو پس میدم؟آخه چطور ممکنه تو دنیایی به این بزرگی یه مرد واسه من نباشه؟اعتماد به نفسم شده صفر
توروخدا بگید مشکل من چیه که تو 30 سال یه پسر طرفم نیومده؟یعنی از همه دنیا زشت ترم؟از همه بدترم؟؟/بقیه خواستگار دارن ولی خودشون نمیخوان...اما من چی؟؟ اگه مامان بابام نباشن من چیکار کنم؟
توروخدا بگید مشکل من چیه؟دیگه امیدی ندارم فقط دوست دارم بدونم چرا؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)