آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست
پنداشت که مهلتی و تأخیری هست
گو میخ مزن که خیمه میباید کند
گو رخت منه که بار میباید بست
تشکرشده 6,801 در 2,376 پست
آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست
پنداشت که مهلتی و تأخیری هست
گو میخ مزن که خیمه میباید کند
گو رخت منه که بار میباید بست
ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 25 تیر 99 در ساعت 22:53
miss seven (چهارشنبه 25 تیر 99), Mvaz (چهارشنبه 25 تیر 99), سحر بهاری (سه شنبه 31 تیر 99)
تشکرشده 2,636 در 1,206 پست
سلام بر تو ای بهار دل ها
سلام بر تو ای امام مهربانی ها
سلام بر تو ای دلنشین ترین احساس دنیا
ویرایش توسط سحر بهاری : سه شنبه 31 تیر 99 در ساعت 09:42
باغبان (سه شنبه 31 تیر 99)
تشکرشده 6,801 در 2,376 پست
چه خوش هست بال گرفتن ،، پَر و بالی اگه باشد
سحر بهاری (جمعه 10 مرداد 99)
تشکرشده 2,636 در 1,206 پست
رسان به تربت زهرا سلام ما و بگو
بده ز دور جواب سلام زوّارت
سری ز پنجرهی خانهات درآر و ببین
به صد امید نشستیم پشت دیوارت
باغبان (شنبه 11 مرداد 99)
تشکرشده 6,801 در 2,376 پست
سحر بهاری (جمعه 17 مرداد 99)
تشکرشده 6,801 در 2,376 پست
أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاْمیر ،
أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاْمیر ،،
أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاْمیر ،،،
عمرو بن جنادة به هماره پدرش «جُنادة بن کعب» از مکه به خدمت امام شرفیاب شد.
وى در حالى که یازده سال بیشتر نداشت از امام حسین علیه السلام اجازه میدان خواست.
ایشان فرمودند: «پدر این جوان در جنگ به شهادت رسیده، شاید مادرش راضى نباشد».
او عرض کرد: «إنَّ أُمِّی هِیَ الَّتِی أَمَرَتْنِی»؛ (مادرم به من فرمان داده است گام در این میدان بگذارم.)
به دنبال این سخن امام حسین علیه السلام اجازه دادند، وى به میدان رفت و این رجزِ به یادماندنى را خواند:
أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاْمیرُ / سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذیرِ
امیر من، حسین است و چه نیکو امیرى؛ که شادى دل پیامبرِ بشیر و نذیر است.
عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ والِداهُ / فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظیر
على و فاطمه پدر و مادر اویند، آیا شما براى او همانندى مى شناسید؟!
لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحى / لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنیر
طلعتش مانند خورشید نیم روز است و چهره اش چون ماه شب چهارده درخشان است.
این نوجوان چون به شهادت رسید دشمن سرش را جدا کرده و آن را به سوى امام حسین علیه السلام پرتاب کرد.
مادر شجاعش «بحریّه» دختر «مسعود خزرجىّ» سر فرزندش را برداشت و بوسید و با همان سر به طرف دشمن حمله کرد و آن را بر سر مردى از سپاه ابن سعد کوبید.
آنگاه برگشت و ستون خیمه را گرفت و در حالى که این رجز را مى خواند بر دشمن حمله کرد:
أَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساءِ ضَعیفَةٌ / خَاوِیَةٌ بالِیةٌ نَحیفَةٌ
با اینکه در میان زنان، پیره زنى ضعیف، سست استخوان، فرو ریخته و لاغر اندامم،
أَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَة عَنیفَة / دُونَ بَنِی فَاطِمَةَ الشَّریفَة
ولى در حمایت از فرزندان فاطمه گرامى، ضربات مهلکم را بر شما وارد مى سازم.
پس از آن عمود خیمه را به سوى دشمن پرتاب کرد که به دو نفر از آنها برخورد کرد.
هر زمانه ای ؛ امام و حجتی هست.
السلام علیک یا صاحب الزمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف
ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 22 مرداد 99 در ساعت 06:09
Mvaz (چهارشنبه 22 مرداد 99)
تشکرشده 6,801 در 2,376 پست
Mvaz (جمعه 24 مرداد 99)
تشکرشده 6,801 در 2,376 پست
ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 26 مرداد 99 در ساعت 04:33
تشکرشده 6,801 در 2,376 پست
دعای فرج امام زمان (عج )
الهی عظم البلاء ....
ویرایش توسط باغبان : جمعه 31 مرداد 99 در ساعت 21:10
الهه زیبایی ها (جمعه 31 مرداد 99)
تشکرشده 6,801 در 2,376 پست
دعای ندبه با صدای استاد فرهمند
دعای ندبه
ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 04 شهریور 99 در ساعت 05:26
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)