ممنونم از میشل عزیز، بله متاسفانه حتی میدونم احتمال ابنکه خسارتی دیده باشه زیر یک درصده، ولی نگرانی هست باهام، مخصوصا بخاطر اینکه صحنه رو لحظه اول ترک کردم
تشکرشده 2,227 در 906 پست
ممنونم از میشل عزیز، بله متاسفانه حتی میدونم احتمال ابنکه خسارتی دیده باشه زیر یک درصده، ولی نگرانی هست باهام، مخصوصا بخاطر اینکه صحنه رو لحظه اول ترک کردم
تشکرشده 6,813 در 2,382 پست
سلام
یادمه یه فیلمی بود که داستانش درباره ی روند زندگی چند نفر روایت می شد ،که در اثر یه اتفاق زندگی ها تحت تاثیر گرفته بود ،،
تو اون داستان کمک راننده زنجیر آهن ها را شل بسته بود و راهی جاده شد ،،
موازی با این یه خانواده ای با هم تو خونه سر یه موضوعی دعواشون میشه ،،،مرد خانه سوار ماشین میشه میزنه بیرون ،
موازی با آنها باز ، یه زوجی سوار ماشین هستند که با هم جر و بحث می کنند ،،
اتفاق داستان ، این جوری میشه که اون ماشینی که زن و شوهر بودند از کامیون سبقت می گیره ،،،راننده کامیون می زنه تو ترمز ،،،
زنجیر پاره میشه و آهن از کامیون خارج میشه و می خورده به ماشین عقبیه که ( همون مردی که از خونه با دعوا اومده بیرون ) ،،
که راوی میگه :
اگه شاگرد کامیونه زنجیر را محکم بسته بود ،،،
اگه زن و شوهر تو خونه با هم دعوا نمیکردند ،، و مَردِ با عصبانیت بیرون نره ،،
و اگه تو ماشین زن و شوهر جر و بحث نمی کردند ....
الی آخر ،،
برا شما همین هست ،،،
اگه اون موتوری بیشتر دقت می کرد و با مویایل حرف نمی زد ،،
اگه شما مثلا تو رانندگی ساندویج نمی خوردی ( نمی دوم چی کار می کردی تو رانندگی ، همین طوری نوشتم ) :))
اگه راننده های بغلی ، پشتی - جلویی ها... هم دقت می کردند ،،
شاید اینجوری نمی شد ،،
ولی زندگی این اگرها نیست ،،
شما کار خوبی کردی که رفتی و برگشی و دیدی اتفاق را ،،
این خیلی خوبه و نشان از وجدا ن شماست ،،به قول خودت انصافی آدم هایی مثل شما هستند که انسانیت را زنده نگه می دارنند ،،،
شما تلاش خودت را کردی .
باید یه تصمیمی می گرفتی !
اون لحظه این به ذهنت رسید ،،
خد ا را شکر اتفاق خاصی هم نیافتاده ، موتوری هم احتمالا خودش فهمیده کم احتیاطی کردی ،،مگرنه می اومد دنبالت :)))
شاید مثلا پلیس می اومد بگه تقصیر موتوری بود .
ولی در کل ،،اون موتوری هم بی دقتی کرده !
شما می تونید باز چند بار دیگه برید اونجا ، اگه دیدیش باهاش صحبت کنی ،،
یا مثلا به مغازه دارها بسپاری ،،
یا اگه نشد می تونی به نیت ایشون به بیماران سرطانی ( مثلا سازمان محک و ... ) یا خانه سالمندان و .... به اندازه همون خسارتی که برداشته به نظرت ، کمک کنی.
.......................
یه اتفاق داریم و یه واکنش به اتفاق !
این دو تا و تفکیکشون خیلی مهمه ،،،
احساس گناه مثبت یعنی اینکه تلاش کنیم اشتباهتمون را تبدیل به تجربه کنیم ،،،عذرخواهی کنیم ، بخشش را یاد بگیریم ، که باعث بشه شخصیتمون توسعه پیدا کنه ،، اینکه تلاش خودمون را بکنیم د رحد توانمون .
احساس گناه منفی یعنی ما در دور باطل سرخوردگی از خودمون باشیم بدون اینکه پیشرفتی حاصل بشه و برآیند اون میشه لطمه دیدن عزت نفس و اعتماد به نفس ،،
.......................
اگه می بینی استرس داری ، یا ضربان قلبت زیاد میزنه با یه مشاور حضوری صحبت کن .
موفق باشی.
.......................
پی نوشت :
سایت زیر یه مقاله ای داره که در این مورد شاید کمک کنه .
http://savadezendegi.com/fa/news/461...88%DB%8C%D9%85
ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 06 مرداد 99 در ساعت 22:44 دلیل: املایی + پی نوشت
gholam1234 (دوشنبه 06 مرداد 99), Mvaz (دوشنبه 06 مرداد 99)
تشکرشده 2,227 در 906 پست
باغبان جان داداش، توی ذهنم این بود که میای و تحلیل خفن تر از ام واز میدی که کلا گیج گیج بشم. ولی سورپرایز شدم با این جوابت. خیلی قابل فهم گفتی. ممنون.
نه خداروشکر ضربان قلب و یا استرس ندارم، فقط میگم گوشه ذهنم درگیره.
حق هم با شماس. چندین عامل باعث این کار شد. حقیقتش من چهره راکب رو یادم نمیاد، اتفاقا توی ذهنم بود که یه سر اونجا برم و از مغازه دارهای اونجا یه سوالی بپرسم، شاید اونا یه آماری داشتن.
به قول خودت اگه مشکل حادی بود، خودش می افتاد دنبالم یا استعلام از پلیس میگیره (که اگه بخاد بگیره شاید خبرش چند ماه دیگه بهم برسه) که میگم احتمالش خیلی کمه. چون تقریبا مطمئنم مشکل حادی براش پیش نیومده.
ممنونم باغبان جان، لطف کردی. باز خدا رو شکر توی اینه نگاه کردم و طرف پا شد. ایشالا ببینیم چی میشه
تشکرشده 2,636 در 1,206 پست
سلام
بنظرم باید بررسی کنیم و جلوی خطای مجدد رو بگیریم. اینکه بگیم اتفاقیه که افتاده و یا هر تعبیر دلپذیر دیگری فکر میکنم شما رو از واقعیتها دور خواهد کرد و بار دیگر در موقعیت های دیگر هم اتفاق خواهد افتاد.
ما سر اون صحنه ی برخورد نبودیم و نمیدونم بی دقتی هر دو نفر شما تا چه حد بوده اما دربارتون مسئله ای مطرح هست.
← اشتباه ، پذیرش، مواجهه و مسئولیت پذیری
بهتر هست در هر اتفاقی حتی اگر چند درصد اشتباهی داشتین اون رو بپذیرین و بجای ترک محل یا فرار از واقعیت با اون مواجه بشین.
اینکه همه ی انسان ها اشتباه میکنن درست هست، اما عکس العمل هر کدام از ما داستان رو تغییر میده و به رفتارهامون در زندگی جهت خواهد داد.
فرار از اشتباه گاه ریشه در گذشته ی فرد داره و گاه ترس های غیر منطقی بدلیل کم آگاهی یا ناآگاهی در باب مسئله و در نتیجه انتخاب ناآگاهانه هست و ...
پس بهتر هست برای جلوگیری از تکرار اشتباهات این کارها رو انجام بدین؛
* دیگاهتون رو تغییر بدین .
* روحیه ی مسئولیت پذیری رو در درونتون افزایش بدین، مسئولیت پذیری سبب شناسایی نقاط ضعف ما هست و ما رو در مسیر رشد فردی قرار خواهد داد.
* نه سرزنش بیش از حد داشته باشین و نه خوش خیالی، بلکه واقعیت رو در نظر بگیرین.
* آگاهی خودتون رو درباره مسائل مختلفی مثل تصادف که ممکن هست برای هر کسی پیش بیاد بالا ببرین. مثلا فرار از صحنه جرم هست. ( هر چه آگاهی بیشتر، واکنش غلط کمتر )
* در مسائل و بروز اشتباهات مختلف معنوییت و اخلاقیات رو در نظر بگیرین.
* مراقب سلامت روان خودتون باشین. پس از هر اشتباه و عکس العمل نادرست، ما با افکار منفی مواجه میشیم و همین باعث بروز خشم، استرس، ناراحتی و ... میشه.
* از اشتباهتون درس بگیرین و اونو فرصتی برای یادگیری و تغییر قرار بدین.
* عملکرد خودتون رو در این موقعیت مثل یک قاضی آنالیز کنین. مثلا چرا صحنه رو ترک کردم؟
مطلب بیشتری باشه بازم براتون مینویسم.
ویرایش توسط سحر بهاری : سه شنبه 07 مرداد 99 در ساعت 09:21 دلیل: ویرایش مجدد بدلیل اشتباهات تایپی در متن
gholam1234 (سه شنبه 07 مرداد 99)
تشکرشده 2,227 در 906 پست
سلام سحرخانم. صحبت شما در مورد اینه که خودمو اصلاح کنم و چنین اشتباهی رو مرتکب نشم. اکی. من روی خودم کار میکنم که در صحنه تصادف، همون موقع وایسم و قضیه رو مشخص کنم. ولی بحث من این نیست. من خوش خیال و خوش بین نیستم که اگه بودم، چنین تاپیکی نمیزدم. بحث من اینه که حالا در مورد این قضیه اتفاق افتاده و از دست من یه سری چیزا خارجه. سوال من اینه که امکان پیگیری هست؟ با اینکه با درصد اطمینان بالا، فکر میکنم اتفاقی نیفتاده برای طرف ...
تشکرشده 2,636 در 1,206 پست
متشکرم
ببینید خوش خیالی گاهی القائات دیگران و گاهی افکار ماست.
مثلا من از تو آینه دیدم طرف بلند شد مشکلی پیش نیومده انشالله. خب این فکر ایراد داره. ممکن هست طرف مشکلی براش پیش اومده و از ترس و سردرگمی آنی بلند شده... شما نباید فکر کنین که نه مشکلی نیست و بعد از اتفاق و رفتن افکار منفی سراغتون بیاد !
دومیش القای دیگران هست که ممکن هست حادثه ای رو ناچیز ببینین یا باعث بشن از مواردی که بالا گفتم دورتون کنن و سبب تکرار اشتباهات در شما بشن.
برای اینکه آیا پیگیری کنین یا نه من نظر خاصی ندارم ، اما بهتره بصورت ناشناس با مغازه های اون اطراف تماس بگیرین و ازشون درباره ی حادثه اون روز سؤال بپرسین. اگر موردی رو اشاره کردن که نیاز به پیگیری داشت با پرسش آدرس بیمارستان و .. پیگیری کنین و اگر نه بقول آقای باغبان همون کار خیر رو در حق ایشان انجام بدین.
gholam1234 (سه شنبه 07 مرداد 99)
تشکرشده 2,227 در 906 پست
ممنونم ولی همانطور که گفتم من برای دلداری خودم یا اینکه قوت قلب بگیرم نیامدم اینجا. هدفم این بود که ببینم چیکار باید بکنم؟ اینکه اطمینان بالایی دارم که اتفاقی نیفتاده براش، برای دلداری دادن خودم نیست. چون خودم برگشتم و دیدم که خبری نبود. وگرنه من خودم استاد نگاه بدون خوش بینی هستم!!! با توجه به اینکه ممکن بود کسی تجربه مشابه داشته باشه، گفتم شاید کسی بتونه راهنماییم کنه.
ممنونم از نظرتون...
تشکرشده 6,813 در 2,382 پست
سلام
خواهش می کنم - لطف داری شما
الحمد الله ضربان قلبت خوبه و استرس هم نداری اون جور که بیان فرمودی ،،
کلا این حادثه را به عنوان به تجربه در نظر بگیر ،،،
اینکه بیشتر مراقب باشیم ( هم موتوری و هم شما )
اون موتوری هم بی دقتی کرده و این حادثه برا ی اون هم درس و تجربه ای میشه که سر موتور بیشتر دقت کنه و با تلفن همراه صحبت نکنه که بتونه تعادل موتور را حفظ کنه و حواسش بیشتر جمع باشه ،،
الحمد الله اتفاق خاصی هم نیافته ،،
اون لحظه باید یه تصمیمی می گرفتی ،،
ان شالله تجربه خوبی میشه برای شما و هم موتوری.
می تونی چند بار دیگه هم بری اونجا و بررسی کنی ،، و اگه دیدیش با هم صحبت کنید ، و اینکه خودتون این قضیه را جمع کنید و از گوشه ذهنتون خارج بشه
از طرفی می تونی اگه دیدیش با هم با یه مامور ، کروکی و اتفاق را با شاهدها بکشید که ببنید تقصیر کی بوده و چه مراحلی باید طی بشه.
اگه نشد و پیداش نکردی ، به نیت خودتون و ایشون یه صدقه بدید برا رفع بلا و خطر .
ان شالله خیره .
................
اینکه فرمودی در گوشه ذهنت مونده ،،خب طبیعی ست ،،
باید یه جایگزین برا این فکر پیدا کنی ،،،
هر چی یه فکر را پررنگ تر کنی و اون فکر را توسعه بدی بیشتر تو حیطه اون فکر قرار می گیری
........................
پی نوشت :
این تاپیک بهت کمک می کنه که یه اتفاق را چطوری تفسیر کنی و بتونی ازش تجربه خوبی درست کنی .
رابطه بین : فکر ، احساس ، اقدام
ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 07 مرداد 99 در ساعت 17:12 دلیل: پی نوشت
gholam1234 (سه شنبه 07 مرداد 99)
تشکرشده 2,227 در 906 پست
ممنونم از باغبان و سحر بهاری گرامی. اسکارفیس داداش دیدی، یه نظری بده. فک میکنم نظرت خیلی کارساز باشه
تشکرشده 8,207 در 1,574 پست
با سلام
به نظر من لازمه پیگیری کنید.
به محل تصادف مراجعه کنید. و دوربین هایی که می تونه آون نزدیک باشه را از مغازه دار تا راهنمایی رانندگی مراجعه کنید و ردی از ایشون پیدا کنید. و اگر بخت یارتون بود و پیداش کردیدو حتی آسیب ندیده بود ازش حلالیت بطلبید.
و اگر هم پیداش نکردین به دفتر مسائل شرعی تماس بگیرید و فکر کنم بهتون رد مظالم پیشنهاد بدهند.
gholam1234 (سه شنبه 07 مرداد 99)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)