به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 84
  1. #41
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.

    دوستان، میدونم که احتمالا مسایل من پیش پاافتاده است و مهم نیست چندان.
    ولی من واقعا نیاز به راهنمایی دارم.

    الان احساس میکنم نیاز به راه حلی برای زدودن دلخوری های کهنه و جدید دارم.
    از اونجایی که کلا ارتباط کلامی بین به خصوص من و برادرم خیلی کمه و خلاصه میشه به سلام و بیا شام و گاهی نظری در مورد مثلا یک خبر یا موییقی ای چیزی دادن، و هیچ وقت ننشستیم با هم حرف دل بزنیم، چه راهی پیشنهاد میکنید که بهبود دهنده روابطمون باشه؟

    و آیا اصلا لزوم و نیازی به بهبودش هست یا بی خیال بشم و فکر کنم او هم مثل مثلا یه هم خوابگاهیه و صمیمیتی فقط در حد همین تعاملاتی که داریم کافیه؟

    مبدونم مسخرست مشکلم. ولی من درگیرم باهاش.

  2. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    gholam1234 (سه شنبه 21 بهمن 99)

  3. #42
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 12:55]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,065
    امتیاز
    23,546
    سطح
    94
    Points: 23,546, Level: 94
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 804
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,687

    تشکرشده 2,222 در 906 پست

    Rep Power
    221
    Array
    سلام خانم پووه، تا حدودی باید بگم درکتون میکنم که در چه شرایطی هستین. تاپیکهاتونم از اون اولا میخوندم و در جریان رابطت با اعصای خانوادت هستم.

    خب باید قبول کنی که توی هر خانواده ای، بین داداش و خواهرها، بعضیا با بعضی دیگه راحتترن. اینو باید قبول کرد. ولی این، نباید باعث بشه که از صحبت منطقی با داداشتون صرفنظر کنین. باهاش بشینین صحبت کنین (خب مستلزم این هست که یه مقداری غروری اگه هست رو برای لحظاتی بذارین کنار). اگه صحبت منطقی رو برنتافت، بنظرم مراودات تون رو در حد معمولی قرار بدین. اگه خودش خواست، میاد سمتتون.
    میدونم که حال خوب رو میتونین سریع برگردونین، با اون روحیه قوی که از شما سراغ دارم

  4. کاربر روبرو از پست مفید gholam1234 تشکرکرده است .

    Pooh (چهارشنبه 22 بهمن 99)

  5. #43
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 خرداد 03 [ 00:06]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    815
    امتیاز
    26,013
    سطح
    96
    Points: 26,013, Level: 96
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 337
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,300 در 744 پست

    Rep Power
    203
    Array
    سلام
    عزیزم
    اینکه باید روابطت رو با برنامه ببری جلو ی موضوع دیگه است

    و فرقی تو اصل راه حل زندگیت ایجاد نمیکنه!!

    نظرم همونه که بارها گفتم

    برو

    مستقل شو

    ولی


    رابط ات رو حفظ کن

    خرجت رو باید بگیری

    حتی اگه

    دستت تو جیبت هم رفت

    خرجتو میگیری.

    پس لازم داری که

    خنجر رو در جهتی دست بکشی که دستت و نبره!!

  6. کاربر روبرو از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده است .

    Pooh (چهارشنبه 22 بهمن 99)

  7. #44
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام پوه عزیز

    ناراحتم از اینکه روزهای سختی رو میگذرونی.

    تا حدودی درکت میکنم.

    اونجا که نوشتی که دلت میخواد سوت پایان زده بشه. یاد خودم افتادم. روزهایی که در اوج بی چارگی بودم در برخورد با مشکلاتی که تمومی نداشت و اصلا هم آسون نبود. این فقط من نبودم که واسه اون مشکلات چاره نداشتم هیچ کسی راه حلی نداشت!

    از یه جایی تو زندگیم من تصمیم گرفتم خودم رو نجات بدم و همه تلاش هام در این راستا بود. من از بعد از لیسانسم استقلال مالی داشتم ولی هزار جور مشکل شغلی هم داشتم. و البته که استقلال مالی هم کافی نبود. از وقتی که از خانواده م دور شدم دیگه دلم نمیخواد سوت پایان زده بشه.

    دقیقا اونجایی که میگی حالا فکر نکنید خانواده من هیولا هستند یا حمایت نداشتی و حس تنهایی و ... رو من با پوست و خونم درک کردم.

    پیشنهادم واست این هست که بجای تمرکز روی روابطت با برادرت یا پدرت یا هر کس دیگه ای وقتت رو بگذاری روی چیزی که دست خودت هست و متغیرهاش رو میشناسی.
    هر چه سریعتر مستقل شو. بگذار چالش های زندگیت مشکلات مالی باشه و مصاحبه کاری و افزایش اعتماد به نفس و چیزهای دیگه. وقتی روی این مسایل کار کنی بهتر میشن. ولی کار کردن روی برادرت هیچ تضمینی برای بهبود اوضاع نداره.
    اصلا فکر کن یه زلزله اومده و زبانم لال همه خانوادت رو از دست دادی و تو هم بخاطر اینکه شهر دیگه ای بودی سالم موندی. چیکار میکردی اون موقع؟

    سالها این طرز فکر به من کمک میکرد که انگیزه داشته باشم واسه ادامه دادن.

    من تونستم پو تو هم می تونی. مطمئن باش می تونی.

    بشین یه لیست دربیار از همه کارهایی که بلدی که میتونه به درآمد برسونتت. به خوابگاه قویا فکر کن. برو و برنگرد. دلت برای پدرت نسوزه. تو تنها بچه ش نیستی. و البته که وقتی تو خوشحال و خوشبخت و موفق باشی پدرت حالش بهتر از الان خواهد بود. یه سری مواد فریزری آماده کن. برای اینکه عذاب وجدا نداشته باشی و برو. برو زندگیت رو تو خلوت خودت بساز.

  8. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Pooh (چهارشنبه 22 بهمن 99), بهاره جون (چهارشنبه 22 بهمن 99), زن ایرانی (چهارشنبه 22 بهمن 99)

  9. #45
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    پوه عزیز
    مسئله روابط انسانی یکم پیچیده تر از اینه. فقط خواسته و احساس تو مطرح نیست. نگاه و خواسته اعضای خانوادت هم مطرحه.
    خیلی مهمه که این میل به اصلاح روابط ناشی ازاحساس عذاب وجدان ویا بد دونستن خودت نباشه. در اینصورت بهتر شدن روابط موقتیه و دوباره با یه موضوع دیگه به هم میریزه.


    تو باید ملاکت رو برای زندگی و رشد عوض کنی. الان ملاکت نظر و رضایت دیگران هست. درصورتی که هر آدمی باید بر اساس ملاک خودش حرکت کنه.


    الان شرایط خونه شما نرمال نیست. یکم زمان بده که حال و هوای همتون بهتر بشه. به فضایی که تو خونه هست توجه کن. ببین تو چه حالتی آرامش تو بیشتره. اگه سرسنگینی با برادرت کمک میکنه یکم بیشتر خودش رو جمع و جور کنه، بزار یه مدت اینجوری باشه. در مورد پدرت هم پیشنهاد من اینه که با خوش زبونی و احترام رابطت رو باهاش بهتر کن. دقت کن لازم نیست برخلاف میلت تو خونه کاری بکنی، ولی لازم هم نیست احساس پشت هرکاری رو اعلام کنی. مثلا وقتی حوصله کاری نداری، به پدرت بگو میرم به درسم برسم و برو تو اتاق کتاب بخون یا فیلم ببین. یه جاهایی بگو یادم رفت یا حواسم نبود. چون پدرت نشون داده که نمیتونه منطقی و بیطرف قضاوت و عمل کنه.
    یا وقتی پدرت آرزوی مرگ میکنه، تو سعی کن احساس غم از نبودنش رو بهش منتقل کنی یا قربون صدقه بری که خدا نکنه و ... البته این روش زمانی اثرگذار و ماندگار هست که تو اول با خودت به یه حس خوب برسی و در روابطت با اعضای خانواده احساس عذاب وجدان یا حمایت گر و ناجی نداشته باشی. مثل کسی که توی هواپیما اول باید ماسک اکسیژن خودش رو بزنه و بعد میتونه به بقیه کمک کنه.


    پوه جان همونجور که خودت گفتی به یه همراه نیاز داری. اون همراه میتونه یه روانشناس آگاه باشه که تو باهاش احساس خوبی داشته باشی و برای یه مدت طولانی باهاش صحبت کنی. مطمئنم تو مسیر رشد و پیشرفت خیلی بهت کمک میکنه و میتونی به خیلی از ترس های کاذبت غلبه کنی و روزهای بهتری رو برای خودت بسازی.

    در مورد اون مساله قربانی بودن، کتاب انسان در جستجوی معنای ویکتور فرانکل رو حتما بخون. خیلی تاثیرگذاره.

  10. کاربر روبرو از پست مفید بهاره جون تشکرکرده است .

    Pooh (چهارشنبه 22 بهمن 99)

  11. #46
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    پوه عزیز
    بهت پیشنهاد می کنم به نحوی مطالب دکتر هلاکویی رو بخون
    یه رادیو همراه هم هست که افرادی تماس می گیرن مشکلاتشون رو مطرح می کنن
    شاید تا الان 5 تاشو گوش دادم
    اونقدر افراد از خانواده هاشون آسیب دیدن که آدم باورش نمیشه

    مثلا یه خانمی تماس گرفته بود می گفت روزی که می خواستم کنکور بدم برادرم گفت منو از روستا می بره شهر که امتحان بدم
    صبح رفته بود و منو نبرده بود
    یک سال الکی درس خونده بود
    سال بعدش تصمیم گرفته بود با مینی بوس بره شهر که کنکور بده
    مادرش گفته بود صبح بهت پول میدم که بری با مینی بوس شهر
    گفت صبح گفت فعلا ندارم و فلان
    گفت رفتم در خونه همسایه ها با گریه که پول کرایه بهم بدن گفت هیچ کس نداد آخرش سال سوم تونسته بود بره شهر و کنکور بده بعدا حقوق قبول شده بود. می گفت چند بار برادرام اومدن دم خوابگاه کتکم زدن که چرا اومدی درس می خونی، چرا ازدواج نمی کنی چرا آبروی ما رو می بری، البته تو تهرانم یه مشکلاتی براش پیش اومده بود الانم تو اروپا بورس گرفته بود برای دکترا
    ازدواج کرده بود باردار بود و بچش دختر بود
    می گفت دختر نمیخوام
    از دختر و دختر بودن متنفرم

    برای این مشکل تماس گرفته بود

    این یکی از افرادی بود که بازم خانوادش کم بهش آسیب زده بودن
    آسیب های عجیب دیگه هم بود که نمیخوام اینجا بگم

    ولی پاسخ های دکتر هلاکویی به این افراد رو گوش بده

    من تو اینستاگرام عبارت رادیو همراه رو سرچ می کنم

    یه سری دوره های عزت نفس هم داره که میتونی تهیه کنی

    به نظرم یکی از راههای به درست آوردن شخصیت در خانواده ، همون استقلال و موفقیت هست
    وقتی موفق باشی و استقلال داشته باشی اغلب آدمها در برابرت تعظیم می کنن و دیگه به خودشون اجازه توهین کردن نمیدن

    ولی الان تو این شرایط کرونا پیدا کردن شغل و ... به نظرم کمی سخته ولی اگر گیر بیاد و از نظر بهداشتی برای کرونا مشکل نداشته باشه خوبه

    ولی بدون شغل و موفقیت هم فکر کنم بشه شیوه هایی در پیش گرفت که جلوی توهین افراد رو گرفت

    به قول صبا به خوبی رابطه با برادر ها فکر نکن

    انرژیت رو برای کارهای شخصی بذار
    اینکه با خانم برادرت راحت تری تا خود برادرت
    برای من هم همینطوره
    مخصوصا در رابطه با برادر بزرگم
    به نظرم گاهی به خانمش هم زور میگه
    البته شاید از سال سوم یا چهارم ازدواجشون شروع شد
    البته در کل خوشبختن ولی منظورم اینه که کسی که طبیعتش زورگویی باشه تا آخرم حفظ می کنه سیستمش رو هر چند، چند سال یا چند ماه اول تو رودربایستی و ... این شیوه رو نشون نده ولی بالاخره نشون میده
    یه بار در ارتباط با شما
    یه بارم در ارتباط با همسرش
    یه بارم در ارتباط با یه نفر دیگه

    پس انرژیت رو برای تغییر این آدم نذار
    هر وقت خوب رفتار کرد خوب رفتار کن
    خوب رفتار نکرد شما هم فاصله بگیر

    پدرت نباید به شما بگه خدایا منم ببر
    ولی به هرحال همه آدمها در همه شرایط ایده آل نرین واکنش رو ندارن که
    ولی من اگر جای شما بودم سکوت می کردم و جواب نمی دادم نه خدا باید منو ببره

    به نظرم برای روابط داخل خانوادگی کمی سکوت کردن رو تمرین کن
    جواب دادن به درد نمی خوره
    اونم وقتی قراره طولانی مدت پیش هم باشید و کرونا و ... باعث شده همه مجبور باشن دائم همدیگه رو تحمل کنن

    واقعیتش من خودم در برابر حرفهای زورگویانه همین برادرم اغلب سکوت می کردم چون اگر حرف می زدم زورگوییش تبدیل به خشم می شد و من حوصله نداشتم
    البته ما زد و خورد نداشتیم ولی همون بحث و دعوا هم بالاخره انرژی و وقت آدمو می گیره
    همش به خودم می گفتم ولش کن بابا حوصله داری وایستی جواب بدی البته برادر من هر دفعه بعد حرفهای غیر منطقیش عذاب وجدان هم می گرفت و سعی می کرد از دل آدم دربیاره، این به نظرم خصوصیت خوبیه که فرد زورگو رو قابل تحمل می کنه که البته خیلی ها ندارن این خصوصیت رو و من تو جامعه با این افراد هم زیاد برخورد داشتم

    و حرف های غیر منطقی برادرم هنوزم گاهی هست
    مثلا با هم یه شهر ساحلی رفته بودیم و یه خونه نزدیک ساحل گرفته بودیم جلوی خونه یه خیابونی بود که دائم ماشین از توش رد می شد از طرفی جلوترش هم دریا بود
    برادرم با یه بچه اش اومده بود در واقع قرار بود توی مسیر ما به هم برسیم و مادرم که شهر ما بود بره با برادر به شهر خودشون

    ظهر همه خوابیدن. فقط من و بچه ها بیدار بودیم
    من مراقب خیابون بودم و اینکه بچه ها یه موقع نرن تو آب دریا اونم تنهایی

    برادرم بعد بیدار شدنش، تازه طلبکار من بود. می گفت بچه ها رو باید رها کرد و یه حرف بدی هم که زد اینکه گفت من اگه بچه بودم هرگز حاضر نبودم مادری داشته باشم که اینقدر زیادی مراقبم باشه. خدا رو شکر که مادری مثل تو نداشتم
    جلوی همسرم و بچه هام

    البته همسرم هم بهش گفت اتفاقا به نظر من خوبه که مادر مراقب باشه
    شما الان نگاه کن ببین بچه های شما چقدر دچار سانحه و بیماری میشن و هر سال یکی دو بار باید بیمارستان بستری بشن ولی بچه های ما نه

    ولی به قول شما، زخم اون حرف هنوز انگار توی دل من هست
    هرچند کینه ندارم و دلم نمیخواد برای خودش، همسرش یا بچه هاش کوچکترین اتفاق ناگواری بیفته

    البته اگر خانمش حضور داشت حتما از من دفاع می کرد. منم معمولا در برابر حرفهای غیر منطقی برادرم از خانمش دفاع می کنم
    ویرایش توسط فکور : چهارشنبه 22 بهمن 99 در ساعت 14:44

  12. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    Pooh (چهارشنبه 22 بهمن 99)

  13. #47
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    68
    Array
    پوی عزیز اجازه نده که اطرافیان باعث خرد کردنت باشن

    قوی باش و نشکن

    برادرت اگه آزار روحی ات میده تو نشکن تو نارحت نشو ، نزار دشمنات شاد شن

    عزیز دلم ، فدای تو ،نمیخوام ناراحتت کنم دوستانه و خواهرانه بهت میگم که زبونت تلخه ، بابات اومده صدات زده بگو: ممنون، شما بخورین من بعدا میخورم، دلیلی نداره پدرت را برنجونی ، پدری که شام پخته و اومده صدات بزنه که غذا بخوری

  14. کاربر روبرو از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده است .

    Pooh (چهارشنبه 22 بهمن 99)

  15. #48
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    خانوم پوه با توجه به مطلب صفحه ی قبل و افکار خودکشی و یکسری مسائل دیگر که من متوجه شدم نظرم این هست حتما با یک متخصص در ارتباط باشین.

    این پیگیری ها خیلی خوبن، بشرطی که قوی تر پیش برید. میتونین در قدمهای آغازین از مشاوره خصوصی سایت بهره ببرین.


  16. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Pooh (چهارشنبه 22 بهمن 99)

  17. #49
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    خانم نازنین. بابا ناهارو پخته بود و من ناهارو رفته بودم خورده بودم. قبل شام شب بابا اومد گفت چرا نمیای بیرون؟ منم خیلی ملایم گفتم میخوام یکم تنها باشم. همین.


    اینم که گفتم بابا ناهارو پخته بود، بیشتر هدفم این بود که ببینید وقتی منم کاری نکنم، عروسمون کاری نکرده بود و خود بابا مجبور شده بود آشپزی کنه‌.
    ویرایش توسط Pooh : چهارشنبه 22 بهمن 99 در ساعت 18:34

  18. #50
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    سلام

    خانوم پوه با توجه به مطلب صفحه ی قبل و افکار خودکشی و یکسری مسائل دیگر که من متوجه شدم نظرم این هست حتما با یک متخصص در ارتباط باشین.

    این پیگیری ها خیلی خوبن، بشرطی که قوی تر پیش برید. میتونین در قدمهای آغازین از مشاوره خصوصی سایت بهره ببرین.

    سلام.
    خیلی ممنون از نظرتون.
    خانم سحر، میشه لطفا مواردی رو که متوجه شده اید به صورت موردی بنویسید تا منم دید بهتری به مشکلاتم پبدا کنم و بتونم متمرکزتر مشاوره بگیرم؟

    من واقعا احساس بن بست میکنم و واقعا واقعا واقعا هیچ چیزی نیست که بخوامش جز مرگ. واقعا از ته دلم، دلم تموم شدن میخواد.

    ویرایش توسط Pooh : چهارشنبه 22 بهمن 99 در ساعت 18:59


 
صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.