نمیخوام کسی از عمل واریکوسل شوهرم خبردار شه ولی ....

سلام من همسرم واریکوسل گرید ۳ داره من این همه مدت با اینکه اقدام به بارداری هم نکردیم الکی به همه گفتم من از بارداری و بچه خوشم نمیاد چون احتمال میدادم بچه دار نشیم این حرفو میزدم پس فردا توهین و کنایه از بقیه نشنوم .....

حالا به زودی شوهرم میخواد عمل کنه (قبلا هم یه بار تجربه داشته ) بهش میگم من دوست ندارم برادرت و زنش بفهمن چون میدونم جاریم چه ادمیه و دوست داره نیش و کنایه بزنه و اذیت کنه

شوهرم میگه من عمل کنم برای سرپا وایسادن و برخی کارها تو بیمارستان به مشکل برمیخورم باباهامونم نمیتونن کمک کنن داداشم باید بفهمه تا بهم کمک کنه کسی جز اون نیست و ...

من چیکار کنم الان اعصابم خورده ۴ سال فیلم بازی کردم ابروداری کردم کسی نفهمه مشکل شوهرمو الان میخواد جار بزنه

با سلام
من احساسات شما را درک می کنم.
احساس زجر آوری دارید.

اما برای رهایی از این احساس کار ساده تغییر افکار خودتون هست. و تغییر دیگران کار سخت تری هست.
شما کار سختتر را انتخاب کردید. و توقع دارید همسرتون، یا برادرش یا جاری شما یا دیگران فکر و رفتار دیگری داشته باشند تا احساس شما آرام شود.

اما کار راحت اینست که مدیریت را خودتون به دست بگیرید. به جای اینکه منتظر بشوید آنها تغییر پیدا کنند ، سعی کنید شما افکارتون را تغییر دهید تا احساساتتون بهبود یابد.
چگونه؟

بیماری هر عضوی از بدن و برای هر کس پیش می آید و راهش هم مراجعه به پزشک و درمان هست.
این طبیعی ترین موارد انسان هست.

شما از بیماری شوهرت یک لولو درست کرده اید.
حالا خودتون از این لو لو ترسیده اید.


اصلا نیاز به مخفی کاری نیست.
اگر 4 سال اشتباه کرده اید معنی اش این نیست که باید تا آخر عمر اشتباه کنید.

اگر چه این 4 سال هم اشتباه نکرده اید. ما نیاز نیست که بیماری و مسائل خودمون را همه جا جار بزنیم و به همه بگوییم.
اما گاهی عیان می شود.

مثلا اگر من مدتها بیماری هموروئید(بواسیر دارم)، نیاز نیست که استوری کنم یا پست بزنم یا در روزنامه آگهی بدهم یا میان جمع از آن صحبت کنم. این بیماری خود من هست.

اما اگر نیاز به جراحی داشت و بیمارستان بستری شدم و دیگران عیادت من آمدند، نیاز نیست که احساس خجالت کنم. و به خودم بپیچم و اعصاب خودم را داغون کنم.


دقت کنید اگر شما بخواهید همه چیز را کنترل کنید تا احساس خوبی داشته باشید، چون موفق به کنترل همه چی نمی شوید داغون می شوید.

پس نحوه فکر خود را به بیماری همسرتان تغییر دهید. و طبیعی برخورد کنید تا نگرانی شما کاهش یابد.

نگرانی حرف جاری و یا دیگران هم نباشید.
چون همیشه مردم چیزی را برای گفتگو پیدا می کنند.
خودت را برای حرف دیگران به رنج و سختی بی جهت نینداز

سلام عزیز دلم . خوبی ؟
پست اقای مدیر خیلی خوب بود من که بهره بردم . خدا خیرشون بده .
عزیزم به این فکر‌ کن که قراره به زودی مادر بشی به روزای شیرین بچه داری فکر‌ کن . حرف و حدیث که همیشه هست و می‌گذره ...
پیشنهاد می کنم کتاب رهایی از زندان ذهن را مطالعه کنی . من تاپیکش رو زدم ان شاءالله سر فرصت تکمیلش‌ می کنم

http://www.hamdardi.net/showthread.php?t=47369


برات دعا می کنم مادر یه فرزند سالم و صالح بشی :43:

عملش خیلی سخت نیست و تنها 3 روز مراقبت نیاز داره
نمیتونین برید یه شهر نزدیک عمل کنید
البته اگه خیلی حساسی

بله صحبت همه شما درست ولی تا چند سال اینده نمیخوام بچه دار بشیم دوست ندارم همه فکر کنن بچه دار نمیشیم یا حس ترحم داشته باشن به من یا اینکه بچشون یه چیزیش بشه فکر‌ کنن من حسرت خوردم چش‌زدم ! چون تو اطرافیان داریم همچین موردی

شما تا کجا می خواین نگران افکار دیگران باشید؟

سلام دوست عزیز. شما احساس بیگانگی به دیگران دارید. یعنی تضاد بین شما و اطرافیان شدت دارد. حس نزدیکی و از یک رگ و ریشه بودن این افکار را در شما تعدیل می کند. چرا از همسرتان انتظار دارید که برادر خود را غریبه به حساب بیاورد و خود را تا این اندازه از او جدا کند. ایشان آدمی هفت پشت غریبه نیست برادر و همخون و عضو خانواده همسر شماست.

در شرایطی که همسر شما این بیماری رنج آور را دارد و قرار است جراحی کند بهتر نیست تمرکز اعضای خانواده اعم از همسر و والدین و برادر بر روی رفاه حال و درمان و مراقبت از بیمار و آرامش روانی بیمار باشد ؟ برای چنین کاری گاهی گذشت از خودمان لازم است و مواجه با نگرانی هایمان.

از اسمتون معلومه خانم هستید ولی نمیدونم متاهل هستید یا نه جاری من یک پسر یک ساله داره ( خیلیم افتخار میکنه که بچش پسره !!)
چندین بار به من کنایه زده در این مورد دلمو شکونده یه بار بچشو بغلم گرفتم بچه چرخید یه جوری بچه رو از بغلم قاپید با کنایه گفت چیزی بلد نیستی از بچه داری که شوهرمم متوجه رفتار زشتش شد دل هردومون شکست اونروز ..
وای به حال روزی که بفهمه همسر منم مشکل داره یه بلایی سر بچش بیاد میگه اونا چش زدن درحالی که من اصلا بچه داشتن برام مهم نیست !
اینو گفتم که اگه متاهل باشید درک میکنید حس‌ منو که کنایه شنیدن از این جور ادما چقدر سخته حتی همون همخونی که شما عرض میکنید یک بار به خانمش تذکر نداده که رفتارتو با برادرم و خانمش اصلاح کن دلشونو نشکن

- - - Updated - - -

سلام. این آدمی که شما می گویید از نوعی عقده حقارت و خودکم بینی و اضطراب رنج می برد. برای همین سعی می کند با تحقیر دیگران و متهم کردنشان و به رخ کشیدن ساده ترین داشته های زندگی اش و رقابت های منفی خود را راحت کند. شاید حسادت هم به شما بکند. پس از مدتی همسر و فرزند خودش را هم عاصی می کند و دچار انزوای اجتماعی می شود. این آدم به گفته شما حتی جنسیت خودش را هم تحقیر می کند و پسر بودن فرزندش را مهم جلوه می دهد. به هر حال آدمی نیست که روان راحت و آسوده ای داشته باشد.
به نظر من بهتر است در مورد طرز رفتار صحیح با اینگونه افراد مطالعه داشته باشید. چون این آخرین نمونه در زندگی شما نخواهد بود. آن هم در این دوره زمانه ای که همه چیز سست و بی ارزش شده است بهتر است خودمان را مجهزتر کنیم.

به نظر من اگر همسر شما اصرار دارد که که برادرش را مطلع کند و از او کمک بخواهد با او شرط کنید که حداقل تا مدتی که آب ها از آسیاب بیافتد با جاری خودتان رفت و آمد نخواهید کرد چون نمی خواهید آسیب ببینید. ایشان هم اگر بخواهد خودش می تواند با برادرش دیدار داشته باشد و نیازی نیست شما یا جاری همراه این دونفر باشید. رابطه برادرانه به خودشان مربوط است.

سلام
می دونی یکی از اشکالات فرهنگی ما اینه که بهمون میگن هر کس هر چیز گفت کوتاه بیا و هیچی نگو
خود من هم چنین حالتی دارم
تو محیط های مختلف حرفهای نیش و کنایه دار بشنوم وانمود می کنم چیزی نشده
به نظرم شما نمی تونی جلوی زبان جاری یا بقیه رو بگیری ولی می تونی مجبورش کنی در محدوده خودش باشه و حد و حدود رو در مورد شما رعایت کنه
چی میخواد بگه مثلا
میخواد بگه برو تو که بچه دار نمیشی
جواب میدی بچه دار شدن و نشدن آدمها دست خداست به کار خدا ایراد می گیری؟
میگه به بچه ام دست نزن
جواب میدی بیا بگیر اینم بچه ات
میگه تو بچم رو چشم زدی
میگی این همه بچه دور و برم هست مگه بیکارم به بچه شما نگاه کنم یا در موردش فکر کنم برو خودتو و افکارت رو درست کن
هر چی گفت یه چی میگی که بفهمه نباید این مدل صحبتها رو داشته باشه

من البته مطمئن نیستم جاری شما واقعا انقدر اهل نیش و کنایه است یا شما صرفا پیش بینیت اینه
شاید اصلا اگه بفهمه دلسوز بشه
شاید اگه بفهمه بترسه دلت بسوزه و اگه بچه اش رو بگیری نیاد اون مدلی ازت بگیره
ممکنه همش ترس شما باشه
ولی به نظرم بهشون فکر نکن
اگه واقعا نیش و کنایه زد بهش بفهمون که نباید تکرار کنه اگرم حرفی نزد که زندگیتو می کنی
بیشتر چیزهایی که ازشون می ترسیم اصلا اتفاق نمی افتن باور کن

ته ته این آگاهی دیگران قطع ارتباط برای یه مدت کوتاه هست تا حساب کار دستشون بیاد ولی من حتی فکر نمی کنم روابط شما نیاز باشه به اینجاها بکشه