RE: *** درست انتخـاب کنیم***
سلامی دوباره :72:
دوستان خوبم من زندگی های متفاوتی دیدم که در اونها زن کاملا مطیع شوهرش هست و تابع محض هست و بدون هیچ چون و چرایی اطاعت می کنه و باورش این هست که وظیفش همین هست . و همینطور زندگی رو دیدم که برعکس این قضیه است . خودم با دیدن این زندگی های متفاوت به نتایجی رسیدم اما هیچ وقت نظر یک مرد رو در این رابطه نمیدونستم و اینجا رو مکان مناسبی دیدم برای اینکه نظر آقایون رو جویا بشم .
آقایون تالار اگر جواب بدید ممنون میشم .
شما تا چه حد تابع بودن و اطاعت همسر رو می پسندید ؟
RE: *** درست انتخـاب کنیم***
باران عزیز
من نظر خودم رو میگم ، اونم اینکه مطلقا از یه همسر مطیع و بدون داشتن نظر مستقل بدم میاد.
یادمه یه جائی که برا خواستگاری رفتیم ، خانواده خیلی خوب واصیل و.... وقتی با اون دختر خانم قرار صحبت داشتم و دیدم که نظری نداره وهمش موافقه ، نپسندیدم .
معتقدم در این اختلاف سلیقه ها ، تفاوتها و... است که انسان رشد میکنه. :72:
RE: *** درست انتخـاب کنیم***
سلام
ممنون از آقای baby که تجربه ای که خودشون داشتند رو هم بیان کردند .
آقایون دیگه تجربه یا نظری ندارند؟؟
RE: *** درست انتخـاب کنیم***
این تاپیک رو به روز می کنم و منم آقایون رو دعوت می کنم به مشارکت در این بحث
RE: *** درست انتخـاب کنیم***
سلام دوست من
به نظر من که یک مرد حساب میشوم (اگه قبول داشته باشید)، ولی هنوز ازدواج نکرده ام میگویم که باید تفاهم باشه و هر دو طرف باید تا جایی که میتونه و برایش مقدور است انتظارات طرف مقابل رو براورده کنه و منم با نظر اقای baby موافقم .
RE: *** درست انتخـاب کنیم***
با سلام خوشحالم که یک سایتی برای مشاور ازدواج پیدا کردم. من دختری هستم 29 ساله که مدتها با یکی از همدانشکده ایهام دوست بودم و به ازدواج فکر می کردیم. آیا اینکه پسر ماجرای خواستگاری را برای حل پاره ای از مشکلات اقتصادی و کاری عقب بیندازد تا حدی قابل قبول است ولی مشکل اینجاست اینکه ایشان بگوید روی جواب مادر و خواهرم نمی تونم اثر بگذارم و اگر بگویند نه من نمی تونم روی حرف اونها حرف بزنم چون تابحال تورویشان نایستادم.و شاید نشه ازدواج کنیم اگز اونهاسرسختانه مخالفت کنند. این یعنی بی قول قطعی! از طرفی می بینم وضعیت اینگونه است من را به امید 6ماه آینده به بعد نگه میدارد با گریه و هر وسیله ای که شده دل من را برحم می آورد که ترکش نکنم.اما من برایم بسیار گران تمام میشود که الان آینده خودمو برنامه دکترای خارجمو برای ایشان به عقب انداختم که باهم برویم بعد 6ماه دیگه مادر ایشان بیایند چون مادر پسرهستند و توجامعه این دروغ کذایی که تعداد دخترها بیشتر از پسرها بوده است مطرح است کلاس بگذارند و مانع ازدواج ما بشوند یا ناز کنند برایم بسیار وحشتناک است.مادر ایشان بیشتر دنبال مال و مدرک هستند(خداراشکر خانواده من از همه این نظرها از ایشان سرتر هستند) ولی کلاس مادر پسرها را نمیدونم چی بگم که فکر کنند پسرشان را می دزدند. اینم بگم ترس ایشان قبل از ازدواجه در کل زن بدی به نظر نمیرسند اما خوب فکر میکنند پسرش درس خونده دیگه چی شده!جو غلط جامعه ما! به قول خودش مادرش سخت گیر است ولی بعد از ازدواج کاری به عروسش ندارد روی عروس دیگرش هم اینو ثابت کرده.اما اینکه ملاک مادرشان این است اذیتم می کنه چون خانواده من بیشتر به شعور و عرضه و پاکی طرف امتیاز میده. ایشان از نظر مالی بسیار وابسته هستند که من دختر از اینکونه اصلا نیستم و کاملا مستقلم چه روحی چه مالی .من اگر روی برنامه کلی زندگیم اثری نداشت شاید می تونستم مساله را در حالت نیمه مسکوت در بیاورم و به بقیه مسایل زندگیم بپردازم.از طرفی نمیتوانم همزمان به چند مورد فکر کنم. من موردهای در نظر جامعه بسیار بهتر از ایشان داشته ام که بخاطر دکترای خارج و رفتن همه را حذف کردم و اصلا نذاشتم کار به احساس بکشه. اگر بخواهم ایشان را الان حذف کنم ایشان را از زندگیم الان نمیتوانم چون تا حدی چون دوستش دارم و پارامترهای شخصیتی مثبتی داره که برام مهمه با وجود پایینتر بودن سطح اقتصادی و استقلال قبول دارم (شاید بگم مکمل خوبی برای منه! و این برام سواله آیا انسان با مکملش می تونه بیشتر بسازه یا با عین خودش؟)و در چند صحنه زندگی که خیلی مشکل داشتم کنارم بوده و کمک روحیم کرده و اینکه پدرم خیلی فکر می کنه ازدواج نکنم چی میشه و مریضی روحی عصبی شدیدی داره.شاید دل پدرم هم بدست بیاورم(من یک دختر تحصیل کرده هستم می دانم نباید به صرف راضی کردن دل پدرم ازدواج کنم اما این مساله باعث شده با وجودی که پذیرش دکتراهای خوب داشتم تا بعد تعیین تکلیفم با دوستم به عقب بیندازم که هم دل پدرم را بدست آورم و هم با کسی که نسبتا زیاد ،نمیگم عاشقانه،دوستش دارم ازدواج کنم.اینم بگم من سالها فکر میکردم تنها به خارج برای تحصیل میروم و اونجا ازدواج میکنم ولی بعد چندین بار تنها به خارج رفتن دیدم عوض شد که اگر بتوانم با کسی که دوستش دارم ازدواج کنم بروم بهتر است تا تنهایی بروم (هرچند من سالها فکر میکردم بهتر است مجرد از کشور خارج بشم).ایشون منو خیلی زیاد دوسداره حتی برنامه زندگیشو بامن تنظیم کرده که بیاد دکترا خارج با وجودی که قبل جدی شدن ماجراش بامن یک لحظه هم فکر نمیکرد ازایران بره.اینم می بینم داره تلاششو می کنه باز دلمو به رحم میاره که صبر کنم یک سال دیرتر برم اما با هم بریم.اما مهم اینه که هیچی قطعی نیسا؟ با وجود این شرایط منو راهنمایی کنید؟آیا من اسیر احساسم که این انسان را حذف نمی کنم؟به نظر شما بهترین تصمیم گیری برای الان من چیه؟آیا رفتار احتمالی مادر ایشان طبیعیه جامعه امروزه؟(اینها همه شاید هست شایدم مشکل خاصی با مادرش پیدا نکنیم)اما چون بدجور فکر میکنه پسر داره دیگه چی هست نه من هر کسی احتمالا با این مادر مشکل پیدا خواهد کرد؟
RE: *** درست انتخـاب کنیم***
مطیع بودن شاید در نگاه اول خوشایند باشه.ولی ازدواج ینی زندگی مشترک.شریک بودن توی تصمیات انجام کارها
اگر قرار باشه یکی بگه نکن بکن یکی بگه باشه.این دیگه زندگی مشترک نیست.ارباب رعیتیه.
RE: *** درست انتخـاب کنیم***
با توجه به تجارب وشناختی که از زندگی مشترک 11 ساله دارم وشناخت نسبی که از خانوما کسب کردم باید بجای واژه مطیع به انعطاف پذیر بودن زنها اشاره کنیدکه لازمه بقا یک زندگی مشترکه برای هر دو .اما تا اونجایی که می دونم زنها به دلیل خصوصیات ذاتی شون همیشه مطیع نیستند وانتظار داشتن وقبول اینکه مردی فکر کنه که همسرش مطیع اونه یا آقایی به دنبال همسر مطیع بگرده کاملا دور از عقل است.تجربه بزرگترین درس برای آقایون است چون در ورای ظاهر زن ها یا کلامشون چیزی بیشتر وجود داره که هیچ مردی قادر به تغییر اون نیست و فقط بطور ذهنی وظاهری این فکر رو که فلانی مطیع همسرشه روبه خودشون تلقین می کنن.بازم تکرار می کنم هنر انعطاف پذیری بخصوص در زن ها بزرگترین شاخصه اونا هست .من حتی در استخدام پرسنل جدید شرکت به این موضوع اهمیت ویژه ای می دم.