سلام زنم با داشتن سه فرزند فقط به خاطر دشمنی من با خانوادش طلاق میخواد چه کار کنم؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام زنم با داشتن سه فرزند فقط به خاطر دشمنی من با خانوادش طلاق میخواد چه کار کنم؟
سلام علت دشمنی شما با خانوادش چیه؟؟؟
هر انسانی چه زن چه مرد از اینکه شریک زندگیش بخواد با خانوادش دشمنی کنه و باعث.ازار واذیت روحی قرارشون بده و یکسره بخواد گلایه کنه باور کنید بالاخره کم میاره فقط در صورتی میتونه طاقت بیاره که کلا خودش هم از خانوادش بدش بیاد و محبتی ازشون ندیده باشه یا واقعا خانوادش بخوان زندگیشو داغون کنند و دخالت کنند
حالا دشمنی شما چند حالت بیشتر نمیتونه داشته باشه
1__به داشته های خوانواده ایشون حالا به هر دلیلی حسودی میکنید و نمیتونید موفقیتشون رو ببینید
2---دخالت و بیتوجهی خانواده ایشون به شما
3---داشتن توقع غیر منطقی و زیاد شما از اونها
4---بالا بودن سطح اونها از هر جهتی از شما و خانوادتون
سلام من خودم خونه .ماشین و شغل برقکاری رو دارم و اصلن هیچ حس حسادتی به اونا ندارم.اونها فقط با تلفن زنم و تحریک کردن تا به اینجا کشید سه ساله یا دادگاهم یا پاسگاه
- - - Updated - - -
نا حق میگن خرجی نمیدهی
ناحق میگن دسته بزن داری شاید تو محگمه پیروز بشن.دیگه خستم کردن میخوایم طلاق توافقی بگیریم مشاوره هم اثری نداشت
- - - Updated - - -
هر چی میگم پس بچه هاد.میگن خونتو بزن به اسم زنت البته حرف زنم هم همینه تا برگرده اونم بدون هیچ شرطی
- - - Updated - - -
خدا لعنتشون کنه
- - - Updated - - -
ایا به نظر شما دوستان راهی وجود داره؟
سلام
معمولا زنها بى دليل شوهر و صد البته بچه هاشون رو ول نميكنن و يه زن به خاطر مسائل سطى زندگيش رو خراب نميكنه. شايد شما كارى كردى، رفتارى كردى كه جون به لب شده. شما يا كل ماجرا رو صادقانه تعريف كن يا بايد نظر همسرتون هم بدونيم. به نظر من كه زنها سخت راضى ميشن بچه هاشون رو ول كنن و برن. ولى استثنايى هم وجود داره.
سلام والا به کی قسم بخورم همش کار مادر زنم هست دو تا دوماد بزرگتر از من داره بلایی به سرشون اورده که جفتشون با داشتن خونه مجبور شدن بیان طبقه بالای خونه خدا بیامز پد زن که به دو واحد تبدیلش کردن بیان به عنوان مستاچر زندگی کنن یه پولی هم بزارن رو پول مستاجر خودشون بدن مادر زن چون خونشون چند کیلومتر دورتر از شهر هست خلاصه سرتونو درد نیارم منه بد بختم اومدم یک کیلومتر اونورتر خونه پدر زن خونه خریدم از کجا روحم خبر داشت که خونواده زن بیشتر وقتا میومدن خونه ما اونم وقتی من سر کار بودم مگه من میخوردمشون اگه بودم .نه سال دور بودیم گوشم خواب بود ولی تو این چند سال با دخالتاشون مثلا این برنج که خریدی بده فلان برنج خوبه.این بده و اون خوبه کردن تا دنیا رو برام جهنم کردن به هر که میپرستین قسم انواع و اقسام امتحاناتو رو من پیاده کردن تا بشم غلام حلقه به گوش ولی نشدم.خلاصه در جواب دوستمون که گفتن زن الکی بچشو ول نمیکنه من که نگفتم بچه نمیخواد.اخرین کارشون که با سیاست کثیفشون با من و بچه هام کردن زنم با دعوایی که خودش نویسنده و بازیگرش بود بچه ها رو گذاشت پیش منو و رفت خونه پدرش حالا به امید اینکه منم کم بیارم چون سن بچه ها یازده.شش.و دو ساله بودن منم تا چهار ماه هم غذا بپز.هم خونه رو مرتب کن خلاصه بچه دو ساله هم که مشکلات خودشو داره خلاصه دیدن نقششون نگرفت بعد چهار ماه با به اجرا گذاشتن مهریه.نفقه. اجرت المثل منو تو منگنه کردن که یا حضانت بچه هارو بدم به زن تا از این چیزا بگذره یا هر چی قانون گفت منم به خدا قسم به اجبار فعلا بچه ها رو بهش دادم خودمم وقتی یاد بچه هام میوفتم نمیتونم جلو اشکمو بگیرم لعنت به من با این زن گرفتنم اگه من بدم خوب حالا بچه اولی دسته خودت نبود زن چرا دومی چرا سومی چرا؟چرا؟چرا؟
اول تصمیم بگیرید حفظ این زندگی چقدر برای شما ارزش دارد؟
سرنوشت فرزندانتون چقدر براتون مهم هست؟
به نظر می یاد خانم شما قصد برگشت به زندگی را دارد اما تحت یک سری شروط ، که شما هم در این مدت متاسفانه به گفته خودتون تمام نقشه هاشون را نقش بر آب کردید چه این سال ها که غلام حلقه به گوششون نشدید چه اون چهار ماهی که بچه ها را نگه داشتید و چه اون که خونه را به نام زنتون نزدید.
اصلا بفرمایید شما برای بازسازی این زندگی فرض را بر این بگیریم خانواده همسر شما صد درصد خاطی، چه اقداماتی انجام داده اید؟ چه قدم هایی برداشتید؟
البته در این شکی نیست در یک دعوا دو طرف وجود داره ، ونمی شه همه خطا را به عهده یک طرف انداخت گاهی همون سر تو برف کردن ها و بی اطلاع بودن از اطرافمون سنگینی خطاش کمتر از یک تهاجم نیست.
بعد از 13 سال زندگی و سه فرزند به نظرتون چه کاری درست تر از جمع و جور کردنش و سر و سامان دادن بهش هست؟!!!
و چه کسی مناسب تر از خود شما به عنوان مرد این زندگی می تونه این کار را مدیریت کنه البته اگر بخواهید.
هیچ کس دلسوز تر از خود شما بر فرزندانتون و زندگی تون نیست.
یک مثالی هست معروف می گویند مادر مثل مداد می ماند و پدر مانند خودکار ، اثر سختی های زندگی بر روی زنان کاملا مشخص است یعنی بروز می دهند اما مردها قد خم نمی کنند و همه چیز را درون خودشون می ریزنند واستوار و محکم تا لحظه آخر می ایستند.
شما هم یک مرد و پدر هستید بهتر می دانید مردانگی به این هست برای حفظ این زندگی جوهر وجودتون را خرج کنید بدون اینکه در ظاهر چیزی مشهود باشه.
با توجه به رفتارهای همسرتون واقداماتی که کرده کاملا مشهوده ایشان هم قصد طلاق ندارند و همین موجب می شود کار شما برای ساختن این زندگی راحت تر باشد .
اول فکراتون را بکنید و تصمیم بگیرید چه می خواهید بکنید ؟
سلام به بچه ها فکر کنید اونا یک محیط آرام برای رشد ذهنی و رو حیشون لازم دارن
خانواده ای رو میشناسم که همشون دچار مشکل روحی هستند چرا چون پدری داشتن که یا نبود یا وقتی بود همش فریاد و زدن بود. مادری رو میشناسم که صبح تا شب توی آشپزخونه بود نه بچه ها
سلام
امکان این هست که از شهری که هستید بروید ؟
چرا این قدر جدل وکشمکش چرا ؟مگه زندگی زناشویی صحنه برد وباخته
چرا برای رضای خدا وآرامش بچه ها کمی کوتاه نمی آیید
به نظرم کمی روی خوش کمی نادیده گرفتن این مسایل را حل میکند
سه تابچه آینده وچشم امیدشان به شما ومادریست که دایم با هم قهر دعوا دارند
نطرم کارشناسی نیست اما می توانید با یک شاخه گل به دیدار همسرت بروی وآغوشت را به رویش باز کنی وخیلی محجوب بگویی برگرد زندگی بدون تو بی معناست
کار به هیچ کس دنیا نداشته باش چه مادر زن چه هر کس دیگری !دست از دشمنی بردار که اول کمر خودت خم خواهد شد !
رابطه ات را باز سازی کن واز همسرت بخواه که زندگی را آرام نگه دارد
قلبا دوستش بدار تا این را در وجودت ورفتارت ببیند با ابراز کردن با کمک کردن با محبت با لبخند با نگاه کردن ودیدن وتعریف کردن میبینی که معجزه خواهد شد
بچه ها بچه ها بچه ها گناهی ندارند به فکر آنها باشید طلاق بیشتر از این که برای شما دردناک باشه بچه هایتان را از بین می برد:72::72:
سلام بزار یه مثال برات بزنم سال گذشته دو ماه قبل از عید نوروز من سه دونگ خونه رو البته چون برادرم قاضی هست با توجه به اینکه اگه تو قولنامه فقط شرط گذاشته باشی ولی حتی مبلغی حتی صد تا یه تومنی هم نزنی تا حد امکان فاقد اعتباره ولی به جان خودم نه اینکه بخوام سرش کلاه پزارم خواستم هدفشو پدونم به شرط سازش تو زندگی به نامش کردم خلاصه نیم ساعت قبل از سال تحویل به پهونه اینکه سال اول رحلت پدرمه مادرم تنهاس رفت انجا. رفتنش همینو نه روز بعدش برگشت منم گفتم حالا هم نمیومدی با حالت پر رویی جواب داد س دنگ خونه مال خودمه هر وقت دلم میخواد میرم هر وقت دلم بخواد میام خودتونو پزارید جای من چرا اینقدر ب جنبه جواب داد.منم زدم تو برجکش گفتم پرو قولنامتو به چند تا ادم فهمیده نشون پده بعد پر رو بازی در بیار اولش که پاورش نشد که تا رفت و از داییش که دفتر اسناد رسمی داشت پرسید تا باور کرد جواب بی حرمتی چیه خدا وکیل اگه این کاو نمیکردم تا هدفشو پدونم پدرمو در میاورد والا من کل عمر و زندگیم فدای بچه هام ولی با این زن باید حق اونا رو هم بدم به اون .مادر از خدا نترسش تو مراسم خواستگاری پسرش گذاشت شوهر خدا بیامرزش حرف بزنه با وجود اینکه خونه مال خودش بود ولی برا وام صوری به نام زنش زده بود گفت هوایی خونم به نام پسرم بیاط بسازه زندگی کنه خلاصه بعد عروسی مادر زنم زبونش باز شد گفت شوهرم برا خودش گفته نزاشت که لا اقل حرمت شوهرش سر جاش بمونه این کار همانا جدا شدن پسر از خونواده همان الان دوازده ساله رفته یه شهر دیگه خونه گرفته اصلا خونواده زنم هیچ براشون مهم نیس حالا خودتون قضاوت کنین به ولای علی هر چی نوشتم عین واقعیته به جوونیم قسم
اونا مهریه گذاشتن اجرا شما عدم تمکین می گرفتی و همینطور اجازه ازدواج مجدد از دادگاه میگرفتی
الان هم اگه می خواد بره دنبال طلاق و مهریه تا روال قانونی اش طی شود ومهریه اش را بگیره ضمن اینکه شما اجازه ازدواج مجدد داری
واقعا خیلی نارحت شدم که یه زنی بچه ها شو بزاره و بره دنبال مهریه و سند خونه چطوری بچه 2 ساله را گذاشت رفت؟!!!
منم با حرف شما موافقم چرا زنی که شوهرش این همه ظالم و بد هست (اصلا آشغال هست) 3 تا بچه میاره؟!!!
چرا 3 تا بچه طفل معصوم را میده دست این مرد آشغال و میره ور دل مادرش میشینه ؟ تو زن گنده مادر می خوای این بچه های طفل معصوم مادر نمی خوان؟!!!!
الهی که خدا عقل بده وجدان بده محبت بده به همه مادرایی که ندارن
به نظر من کوتاه نیا وکیل بگیر و اگه می خواد با همین شرایط زندگی کنه نمی خواد مهریه ببخشه زودتر طلاق بگیره وگرنه پله های دادگاه را بالا پایین کنه تا 6 ماه یه رب سکه بگیره برا مهریه