از زن بودنم حالم بهم میخوره
سلام دوستان همدردی
من قبلا مشکلمو اینجا مطرح کردم و تعدادی از دوستان راهنماییم کردن و انصافا رو زندگیم تاثیر گذاشت ولی هربار که اینجا میام و مشکلات بقیه رو میخونم میبینم که برای اکثر مشکلات مطرح شده یک راه حل مشابه گذاشتن به اصطلاح برا همه یک نسخه پیچیده میشه واقعا چرا ازتون خواهش میکنم جوابمو بدید چرا هر مشکلی که پیش میاد باید ما زنا بیشتر محبت کنیم عادی رفتار کنیم اصلا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده باید بیشتر به خودمون برسیم تا نکنه آقا دلزده بشه و هوایی بشه چرا من وقتی از شوهرم بی احترامی میبینم باید سکوت کنم و خودمو به بیخیالی بزنم وقتی ازش عصبانیم چرا نباید بفهمه چرا اون حق داره خیلی راحت غرورمو زیر پاهاش له کنه ولی من باید در جواب بغلش کنم و بیشتر بهش بچسبم از زن بودنم حالم بهم میخوره این همه حقارتو چرا باید تحمل کنم مگه نمیگید مردا از زن قوی خوششون میاد پس چرا باید خودخوری کنم مگه میشه هم عزت نفس داشت هم خودتو نادیده بگیری؟ مگه جواب هر عملی عکس العملی نیست پس چرا دربرابر اینهمه تحقیر باید سکوت کرد و لبخند هم زد که نکنه طرف بهش بربخوره و ناسازگار بشه از خودم متنفرم که باید اسم این تحمل احمقانه رو بذارم سیاست زنانه
RE: از زن بودنم حالم بهم میخوره
چی بگم روژینا جون. انگار هزاره سومم بیاد وضع جامعه زنان همینه و عوض بشو نیست. از ماست که برماست. بهر حال سیاست زنانه داشتن خوبه مثل اقتدار مردانه که بدرد مردا می خوره. اما من وقتی یه زن بهش خیانت میشه و احساسش جریحه داره تو کتم نمیره که بهش میگن طردش نکن بیشتر محبت کن.بیشتر بکشش طرف خودتو نذار اون زن دیگه برنده شه و....
اما تو موارد دیگه برام قابل قبوله که زن شمشیر از رو نبنده و با لحن نرمو رفتار آرومش مسایلو حل کنه.
اما بعنوان یه زن خیلی خیلی خیلی سخت بود اما سعی کردمو تونستم بخودم یکی حداقلش بقبولونم که مهم نیست تو جامعه حسابم نکنن مهم نیست خیلی ها نصفه و نیمه ببیننم مهم نیست آرزوی یه پیاده روی تنهای و بی مزاحمت به دلم مونده..اما خودم خودمو با همه نقطه ضعفها و نقاط قوتم میشناسم و افتخار میکنم که زنم.اگه بقیه درست منو نمیشناسن مشکل خودشونه من هیچوقت دلم نخواهد خواست مرد باشم و تو خواهر گلم:
به داشتن شما هم افتخار میکنم.
RE: از زن بودنم حالم بهم میخوره
سلام
این همون احساسیه که منم دارم عزیزم
منم نمیدونم چرا اینجوریه
RE: از زن بودنم حالم بهم میخوره
من فکر می کنم اینجا به همه میگن زندگیتونو بسازید و خرابش نکنید. چه آقا چه خانوم. ولی چون بیشتر مراجعان خانوم هستن، برای شما این ذهنیت بوجود اومده که به خانوما همش میگن گذشت کنید ولی تاپیک هایی هم بودن که خانومی خیانت کردن و به آقا گفتن که زندگیشو از دست نده و اصلاحش کنه
اینی که میگید در واقع برای هر دو طرف یه قانونه که به هم محبت کنن و خطاهای همدیگه رو ندید بگیرن و گذشت داشته باشن
RE: از زن بودنم حالم بهم میخوره
سلام
می دونی من خودم با کلی مشکل اومدم تو این سایت و به قول شما نسخه مشابه همه واسم نوشتن اما بدجور تاثیر داشت .
به نظرم زن ها و مرد ها یک سری خصوصیاته مشترک دارند واسههمین نسخه یکسان پیچیده میشه .
اما قبول ندارم که همیشه باید ما کوتاه بیایم . ما باید بلد باشیم جه جوری برخورد کنیم که غرور مرد مون شکسته نشه . خوب مرده و غرورش . به قول مختار اگه غرورم جریه دار شه عشقم رو سر میبرم . این هم خصوصیات مرد هاست. خدا در وجودشون قرار داده به هزار دلیل . بد بختانه به خاطر عوض شدنه سبک زندگی زن ها هم یک پا مرد شدند واسه همین غروراین دو تن روبه رو هم قار می گیره . تا حالا به این توجه کردید که چرا دیگه مرد ها معلم دوران ابتدایی نمیشن ؟
چون فهمیدن که مرد ها نیم تونند مهر و محبتکافی و صبر و حوصله لازم رو برایبچه های ابتدایی داشته باشند عزیزم این هم خصوصیت ما زند هاست. به قول شوهرم میگه تو مثل گربه ای همش خودت رو به من میمالی . البته از گفتن این حرفش لذت می برم و اون هم با لذت اینحرف رو می زنه . خوب این هم جزء خصوصیات ما دو جنس مختلف . این تعادلیه که خدا ایجا کرده . پس بهتره هر کی نقش خودش رو بازی کنه . ه میگم بدبختانه با مرد شدن زن ها این معضل زیاد شده
RE: از زن بودنم حالم بهم میخوره
کلا به نظر من زندگی به عنوان یه مرد خیلی اسونتره تا زندگی به عنوان یه زن. ولی کاریش که نمی تونیم بکنیم. حداقل نه به این سرعت. خیلی کم کم می شه تغییر داد. به ما شاید اثار محسوسش نرسه. به نسل بعدی مثلا بچه هامون اثر محسوسش می رسه. زیاد خودتو واسه این چیزا ناراحت نکن. موفق باشی.
RE: از زن بودنم حالم بهم میخوره
سلام دوست عزیز
من نمیدونم چرا چنین احساسی ندارم! در واقع همیشه فکر میکنم که این خواست خداوند بوده که زن رو اینگونه خلق کرده.نگاه کنید اگر یک مرد از دست همسرش ناراحت بشه شاید به آسونی فراموش نکنه اما برای یک زن یک شاخه گل یا یک کلام عاشقانه کافیه تا بدترین وقایع رو از یادش ببره....زن احساساتی آفریده شده.این یک واقعیته:مردها عشق بازن و زن ها عشق ورز...زنها با گوش ارضا میشوند و مردها باچشم
البته همیشه اینطور که شما میفرمایید نیست.همه مردها یکسان نیستند.در مورد خودم شاید بیشتر مواقع من پیشقدم میشم اما هست مواقعی که همسر پیشقدم میشوند.
من صبور بودن باگذشت بودن تحمل کردن رو دوست دارم چون همه از صفات خداست
امیدوارم از حرفهای من ناراحت نشین:72:
RE: از زن بودنم حالم بهم میخوره
سلام
دقیقا منم همین احساسو دارم ولی بیشتر تو ایران اینجوریه و خود ما خانم ها باعثش هستیم .
RE: از زن بودنم حالم بهم میخوره
از این دست بحث ها در این تالار کم نبوده .
تمام اینها برای حفظ زندگی است . یک زندگی با تلاش های یک طرفه میتونه دوام پیدا کنه اما با لج بازی های دو طرفه حتما نابود خواهد شد .
متاسفانه یا خوشبخاته نمیدانم اما اکثرا خانم ها بیشتر روی کیفیت روابط حساس هستند و با کوچکترین مشکلاتی پیگیر می شوند و این فقط مختص این تالار نیست و معمولا به شخص مراجع کننده راهکار داده می شود (نه شخصی که حضور ندارد) و اغلب خانم ها مشتاق تلاش برای بالا بردن کیفیت روابط هستند و همکاری بیشتری نسبت به آقایان دارند شاید به خاطر این باشد که معمولا انعطاف پذیری زنان بالاتر از مردان است و تغییر را راحت تر می پذیرند .
اما در همه ی رفتارها تعادل باید وجود داشته باشد حتی در محبت کردن و نباید به گونه ای باشد که خود و خواسته های خود را کاملا کنار گذاشت چرا که سرخوردگی به دنبال دارد ویا درحدی باشد که عدم پاسخ مناسب با آن از طرف همسر ، احساسات منفی به بار بیاورد .
از خودگذشتگی های افراطی در طول زمان موجب سرخوردگی احساسی و یاس و ناکامی خواهد شد . باید به خود و خواسته های خود نیز توجه داشت .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baran.68
نتایج فداکاریهای بیمورد برای بدست آوردن
هنگامی که خود را فدای نامزدتان می کنید ممکن است او شما را بیشتر دوست داشته باشد یا برعکس برای او فرقی نداشته باشد اما چیزی که حتما اتفاق میافتد:
وقتی شخصیت خودتان را برای این که بیشتر دوست داشته شوید زیرپا میگذارید نتیجه این خواهد شد که خودتان را کمتر دوست داشته باشید .
هر گاه یکی از علایق خود را زیر پا گذاشته در حقیقت بخشی از وجود خود را زیر پا گذاشته و به مرور زمان به این کار عادت کرده و می بینید که کمتر چیزی از شما به جا مانده است .
تا جایی که یک روز هوشیار شده و احساس میکنید از درون تهی هستید و نسبت به شخصی که این کار را به خاطر او انجام داده بودید انزجار و عصبانیت پیدا میکنید و کم کم دچار افسردگی میشوید چون او در ازای این همه از خود گذشتگی شما ، آن طور که باید رفتار کند و دوستتان داشته باشد ندارد و این موضوع برایتان به یک فاجعه ی بزرگ تبدیل خواهد شد.
هنگامی که رفتار همسر یا نامزدتان با شما غیر قابل تحمل است، چه باید کرد؟
- احساسات خود را با او در میان گذاشته و صبر کنید که جوابی بشنوید تا نشان دهندهی این باشد که احساساتتان را درک کرده است و پشیمان شده است .
- راههایی را بیابید تا بتوانید از طریق عقل و منطق از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری کنید .
- آنگاه همهی مشکلات را کنار بگذارید و آشتی کنید و سعی کنید آینده ای روشن کنار هم بسازید.
کاریزما
در ضمن چنین بحث ها و موضوعاتی مربوط به انجمن آزاد هست .
.
RE: از زن بودنم حالم بهم میخوره
دوستان خوبم
معنی زندگی مشترک ، شریک زندگی،همسر چیه مگه غیر از اینه که دو نفر باهم یه زندگی رو میسازن پس باید در همه چیز با هم شریک باشن در خوشیاش ناخوشیاش بدبیاریاش و .....پس چرا این شراکتو فقط تو کتابای روانشناسی و اتاقای مشاوره میبینیم و میشنویم نمیدونم شاید من زیادی بدبینم ولی وقتی اینهمه بیعدالتی رو میبینم حالم بد میشه نمیدونم من کجای این زندگی هستم سهم من از زندگی مشترک چیه فقط تحقیر شدن و دم نزدن؟ تا کی تا کجا ؟ مگه غیر از اینه که بعد از مدتی این سکوت و گذشت تبدیل به وظیفه میشه آخه حفظ زندگی به چه قیمت؟ به قیمت نابودی خودم؟ازتون خواهش میکنم کمکم کنید هیچ انگیزه ای برا زندگی ندارم هر شب به این امید میخوابم که صبح فردا رو نبینم مشتاقانه در انتظار مرگ هستم به پوچی رسیدم اگه قراره از نظر کسی که همه کسمه درجه 2 باشم دیگه به چی دلخوش باشم
در ضمن چنین بحث ها و موضوعاتی مربوط به انجمن آزاد هست .
دوست خوبم ممنون از یادآوریت ولی بخدا قصدم از مطرح کردن این موضوع جنجالی کردن بحث نیست صادقانه میگم غیر از این تالار جایی رو برا مطرح کردن مشکلاتم ندارم من توی شهر غریب زندگی میکنم و کاملا تنهام